_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

ایران و آمریکا ، شطرنج در مقابل فوتبال

 

 

11.10.2007

مهرداد فرهمند

بی بی سی

دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن با همکاری سفارت آمریکا، میزبان گری سیک، کارشناس برجسته مسائل ایران و استاد دانشگاه کلمبیا در آمریکا بود تا به سخنرانی درباره تحولات روابط ایران و آمریکا بپردازد و به پرسشهای دانشجویان در این زمینه پاسخ گوید.

گری سیک در روابط ایران و آمریکا نامی شناخته شده است، او که ناخدای بازنشسته نیروی دریایی آمریکایی است، در زمان انقلاب ایران، عضو شورای امنیت ملی ایالات متحده بود و در جریان گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران نقش مهمی ایفا کرد.

وی تألیفاتی هم در زمینه ماجرای گروگانگیری و روابط ایران و آمریکا دارد.

سخنرانی گری سیک در دانشگاه لندن، مروری بر تاریخچه روابط ایران و آمریکا با تأکید بر نقاط عطف روابط دو کشور بود و وی پس از سخنرانی به پاسخگویی به پرسشها پرداخت.

گری سیک دیدگاه خود را در سخنرانی اش این گونه مطرح کرد که رابطه جمهوری اسلامی و ایالات متحده به شکل عجیبی دچار عدم توازن است، به این معنی که هر گاه آمریکا آماده و خواهان بهبود رابطه با ایران بوده، ایران خود را پس کشیده و هرگاه ایران ابراز تمایل کرده، آمریکا بی میلی نشان داده است.

وی گفت که برای بهبود رابطه ایران و آمریکا، باید این عدم توازن از میان برود و زمانی فرا برسد که رهبران هر دو طرف عزم جدی برای بهبود رابطه از خود نشان دهند اما انتظار نمی رود چنین رویدادی در آینده نزدیک اتفاق بیفتد و دو طرف برای رسیدن به چنین مرحله ای راه درازی در پیش دارند.

به گفته گری سیک، این موضوع نباید از نظر دور بماند که جمهوری اسلامی با انقلاب روی کارآمده و انقلابها نتابج و آثار شگفت آوری دارند و گاه برای دیدن این نتایج باید دهها سال به انتظار نشست و مهمتر اینکه، انقلاب ایران، انقلابی ضدآمریکایی بوده است.

وی همچنین شیوه دیپلماسی ایران و آمریکا را در برابر یکدیگر بسیار متفاوت از یکدیگر دانست و گفت دیپلماسی ایرانی به بازی شطرنج می ماند که بازیگر همیشه انگیزه خود را از هر حرکت پنهان می کند و برای حرکت بعدی در انتظار واکنش طرف مقابل می ماند، در حالی که دیپلماسی آمریکایی مانند فوتبال آمریکایی پر شر و شور و غوغاست و همراه با حرکتهای هیجان آلود است.

ایران و آمریکا پیش از انقلاب

گری سیک در بررسی تاریخ تحولات ایران و آمریکا از جنگ جهانی دوم شروع کرد که به گفته وی در آن زمان ایرانیها نگاهی مثبت به آمریکا داشتند و به آن به دید کشوری ضداستعماری می نگریستند که پس از پایان جنگ به ایرانیها کمک کرد تا به اشغال خاک کشورشان به دست ارتش شوروی پایان دهند و می توانست قدرتی در برابر بریتانیاییها باشد که ایرانیها تجربه خوشایندی از روابطشان با آن نداشتند.

شرکت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 که به سرنگونی دولت ملی محمد مصدق در ایران انجامید، نقطه عطف مهمی بود که به گفته گری سیک، از آن پس نگاه ایرانیان نسبت به آمریکا را تغییر داد.

روابط دولتهای ایران و آمریکا از آن پس رو به گسترش نهاد و نقطه اوج آن، دیدار ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا با همراهی وزیرخارجه معروفش هنری کیسینجر از ایران در سال 1972 بود که به گفته گری سیک، ریچارد نیکسون در این دیدار علناً به شاه ایران گفت: "از من مراقبت کن (Protect me)"!

به گفته گری سیک، آمریکا که در آن زمان بشدت در جنگ ویتنام درگیر و توان خود را بر جنوب شرق آسیا متمرکز کرده بود، بشدت به متحدانی نیاز داشت که در حفظ منافعش در دیگر نقاط جهان یاری برسانند و از این رو، سیاست خود را در خاورمیانه بر این مبنا قرارداد تا ایران به عنوان نماینده و حافظ منافعش در خاورمیانه عمل کند.

گری سیک گفت که ریچارد نیکسون به شاه ایران پیشنهاد داد که در برابر کمک به حفظ منافع آمریکا در خاورمیانه هر چه بخواهد از او طلب کند و حاضر است بجز سلاح اتمی و سیستم موشکی هرگونه تجهیزات نظامی که می خواهد به کشورش بفروشد، فرصتی که شاه بخوبی از آن بهره جست و در سایه افزایش بهای نفت در بازارهای جهانی مقادیر هنگفتی تجهیزات پیشرفته نظامی از آمریکا خریداری و برنامه ای برای ترقی سریع کشور آغاز کرد.

پس از انقلاب

گری سیک در ادامه به صورت گذرا به انقلاب ایران و ماجرای گروگانگیری پرداخت و به ماجرای معروف به مک فارلین، یا آن گونه که در آمریکا مشهور است، ایران - کنترا رسید که به عقیده وی، نقطه عطف مهم دیگری در روابط دو کشور است.

در این ماجرا که در زمان جنگ ایران و عراق رخ داد، آمریکا با هدف آزادسازی گروگانهایش در لبنان از دست چریکهای مورد حمایت ایران مخفیانه به ایران سلاح فروخت اما این معامله پنهان طی گزارش یکی از مجلات لبنانی لو رفت.

طی این ماجرا، رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا حتی دو تن از مقامات خود را با هواپیمایی به تهران فرستاد تا با اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و سیاستمدار پرنفوذ ایرانی دیدار کنند که به مواضع عملگرایانه شهرت داشت اما آقای هاشمی بعدها اعلام کرد که از دیدار با فرستادگان رونالد ریگان خودداری ورزید و رابطه پنهان ایران و آمریکا از آن بیشتر پیش نرفت.

این گام که می توانست باب بهبودی روابط ایران و آمریکا را بگشاید، به اعتقاد گری سیک، عربها را بشدت ترساند.

آغاز حضور نظامی جدی آمریکا

نقطه عطف بعدی که گری سیک در روابط ایران و آمریکا برای آن اهمیت زیادی قائل است و معتقد است آن گونه که باید مورد توجه تحلیلگران قرارنگرفته، تصمیم آمریکا در سال 1986 برای نصب پرچم خود روی نفتکشهای حامل نفت کویت در خیلج فارس، به منظور حمایت از آنها در مقابل حملات ایران است.

به گفته گری سیک، این اقدام سرآغاز حضور پررنگ و جدی ارتش آمریکا در خلیج فارس شد.

وی که خود به عنوان افسر نیروی دریایی آمریکا، سالها پیش از آن تاریخ در خلیج فارس خدمت کرده، حضور نظامی آمریکا پیش از 1986 را نسبت به سالهای پس از آن ناچیز می داند، این حضور نظامی در اواخر جنگ ایران و عراق به حمله ناوهای آمریکایی به سکوهای نفتی و ناوگان نیروی دریایی ایران و همچنین یک فروند هواپیمای مسافربری غیرنظامی این کشور انجامید.

در اشاره به نقطه عطف بعدی در روابط ایران و آمریکا، گری سیک به جورج بوش (پدر) اشاره کرد که به ایران پیام فرستاد که اگر به آزادی باقیمانده گروگانهای آمریکایی در لبنان کمک کند، او نیز حاضر به کمک به حل مسائل کشورش با ایران است.

گری سیک گفت که ایران به ابتکار بوش پدر واکنش مثبت نشان داد و کمکش به آزادی گروگانهای آمریکایی لبنان انجامید اما جورج بوش که واپسین ماههای ریاست جمهوری را می گذراند و درگیر تلاشهای انتخاباتی بود، عمل به وعده اش به ایران در اولویت کارهایش قرار نداشت، سرانجام آقای بوش در انتخابات شکست خورد و جانشینش بیل کلینتون هم به جای اینکه به وعده های جورج بوش عمل کند، با در پیش گرفتن سیاست مهار دوگانه، ایران را در کنار عراق قرار داد و سیاست خود را بر انزوای این دو کشور از صحنه جهانی و جلوگیری از ایفای نقش آنان در خاورمیانه قرار داد.

گری سیک اعتقاد دارد که ایران بدین ترتیب احساس سرخوردگی و فریبخوردگی کرد، بویژه آنکه اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران نیز در سال 1995 اقدام به عقد قراردادی یک میلیارد دلاری با شرکت نفتی آمریکایی کونوکو کرد که در آن زمان بنابر قوانین آمریکا، اقدامی کاملاً قانونی بود و گام بزرگی در جهت عادی سازی روابط ایران و آمریکا محسوب می شد اما دولت بیل کلینتون بلافاصله با صدور دستور تحریم ایران، مانع از عملی شدن معامله ایران با کونوکو شد و در عین حال تدابیری اتخاذ کرد تا دیگر کشورها نیز نتوانند بازاری را که کونوکو از دست یافتن به آن بازماند به دست بیاورند و در ایران سرمایه گذاری کنند.

لابی هوادار اسرائیل

گری سیک نقش لابی هوادار اسرائیل را در جلوگیری از عادی شدن روابط ایران و آمریکا در این مقطع مؤثر می داند و می گوید که طرح تحریم ایران در کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپاک) تدوین و در دستور کار کنگره آمریکا قرار گرفت اما بیل کلینتون پیش از تصویب این طرح در کنگره پیشدستی کرد و تحریم ایران را به عنوان دستور ریاست جمهوری ابلاغ کرد.

گری سیک در پاسخ به پرسش حاضران تأکید کرد که به عقیده او اگرچه لابی هوادار اسرائیل در سیاستگذاری ایالات متحده نفوذ مهمی دارد اما نمی توان گفت که خط مشی سیاست خارجی آمریکا را این لابی تعیین می کند.

وی به شوخی گفت که آمریکا خودش به اندازه کافی توانایی ارتکاب اشتباههای بزرگ را دارد و لازم نیست تا این اشتباهات را اسرائیل به آن تحمیل کند.

در مورد دوران پس از روی کارآمدن محمد خاتمی در ایران، گری سیک گفت که آقای خاتمی در مصاحبه اش با کریستین امانپور، خبرنگار سی ان ان، پیامهای مثبتی به آمریکا فرستاد و مادلین آلبرایت، وزیرخارجه وقت آمریکا نیز طی دو سخنرانی که در یکی از آنها از نقش آفرینی آمریکا در کودتای 28 مرداد پوزش خواست با پیامهای مثبتی به آقای خاتمی پاسخ گفت اما در ادامه، قدمهایی از جانب ایران برای بهبود رابطه با آمریکا برداشته نشد.

گری سیک گفت که ایران نسبت به حادثه یازدهم سپتامبر و محکوم کردن آن بیش از کشورهای عربی نسبت به آمریکا همدردی نشان داد و در حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان نیز به آمریکا یاری رساند اما جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا در عوض، طی سخنرانی مشهور خود ایران را عضو محور شرارت لقب داد.

گری سیک سپس به حمله آمریکا به عراق اشاره کرد و گفت که در آن زمان ایران طی نامه ای که جزئیات آن فاش شده به آمریکا پیشنهاد داد تا تمام مشکلاتش را با ایران از طریق مذاکره حل کند اما آمریکا که در سرنگون کردن حکومت صدام حسین موفق شده و در آن زمان خود را در اوج قدرت می دید وقعی به این پیشنهاد ننهاد و باز هم فرصت دیگری از دست رفت.

وی در مورد مذاکرات اخیر ایران و آمریکا بر سر عراق نیز گفت که هر دو طرف خیلی عصبی در این مذاکرات حاضر شده و گویا جز اینکه بر سر یکدیگر داد بزنند، نتیجه ای از این مذاکرات حاصل نشده است.

آقای سیک، با اشاره به برنامه های گسترده وزارت خارجه آمریکا درباره ایران و تمرکز این وزارتخانه بر زیرنظر قرار دادن کلیه اقدامات و حرکات در ایران، به بودجه 75 میلیون دلاری اشاره کرد که به درخواست کاندولیزا رایس، وزیرخارجه آمریکا و به منظور یاری رساندن به نهادهای مدنی ایرانی به تصویب کنگره رسید اما به عقیده گری سیک، در نهایت ابزاری برای حکومت ایران برای برخورد با فعالان مدنی و حقوق بشر شد.

مناقشه اتمی

گری سیک در ادامه به مناقشه اتمی ایران پرداخت و گفت که هنگامی که دولتهای سه گانه اروپایی مذاکره با ایران را برای حل این مناقشه آغاز کردند، اطرافیان جورج بوش به وی گفتند که اعتمادی به این مذاکرات ندارند و بعید می دانند که این مذاکرات به نتیجه برسد و توصیه کردند که آمریکا مستقیماً در مذاکرات دخالت نکند.

گری سیک همچنین اعتقاد دارد که در مذاکرات اتمی ایران و اتحادیه اروپا فرصتهایی به وجود آمده که ایران از آنها استفاده نکرده و اینکه ایرانیها عزم جدی برای به نتیجه رساندن مذاکرات از خود نشان ندادند، در حالی که در دیپلماسی شرط نتیجه بخش بودن مذاکرات این است که هر دو طرف واقعاً هدف مشخصی از مذاکرات دنبال کنند و در جهت آن حرکت کنند.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا به عقیده وی امتیازاتی که اتحادیه اروپا برای حل مناقشه اتمی ایران پیشنهاد کرده قانع کننده بوده است یا نه گفت که ایران این امتیازها را کافی ندانست و نپذیرفت و در مقابل طرف اروپایی هم از پذیرش امتیازها و شرایطی که ایران پیشنهاد کرده بود سرباز زد، در حالی که طرفین می توانستند راه حلهای یکدیگر را بررسی کنند و به نتیجه ای برسند.

مخالفان جمهوری اسلامی

از گری سیک پرسیده شد که آیا مخالفان جمهوری اسلامی آن قدر جدی هستند که آمریکا بتواند برای جایگزین کردن آنان به جای جمهوری اسلامی بکوشد.

وی به مجاهدین خلق اشاره کرد که با اینکه از نظر آمریکا سازمانی تروریستی است، حامیان جدی و پرنفوذی میان دولتمردان و قانونگذاران آمریکایی دارد اما گفت که مجاهدین را فرقه ای می داند که شخصاً هیچ احترام و اعتباری برایش قائل نیست و حکومت "ملایان" را در ایران به مجاهدین خلق ترجیح می دهد.

گری سیک در مقابل به جامعه ایرانیان خارج از کشور اشاره کرد و گفت که این جامعه تواناییها و امکانات زیادی برای ایجاد تحول در ایران دارد و برای مثال، جامعه ایرانی در آمریکا، ثروتمندترین و تحصیلکرده ترین جامعه مهاجری است که آمریکا به خود دیده اما متأسفانه حس همکاری و همبستگی در این جامعه وجود ندارد و گویا همه می خواهند نخست وزیر باشند و کسی نمی خواهد دنباله رو باشد.

به عقیده گری سیک اگر جامعه مهاجر ایرانی سازماندهی و همبستگی پیدا کند می تواند در تغییر وضعیت ایران نقش ایفا کند.

سهمیه بندی بنزین

گری سیک در سخنان خود در مورد ایران حتی به سهمیه بندی بنزین هم اشاره کرد و گفت که این اقدام باید خیلی زودتر از اینها انجام می گرفت، چراکه دولت ایران هزینه هنگفتی بابت واردات بنزین پرداخت می کرد و آن را به بهای بسیار اندکی در اختیار مردم قرار می داد، بخشی از آن نیز به خارج قاچاق می شد.

به عقیده گری سیک، تحریم ایران از سوی شورای امنیت و احتمال اینکه در آینده، بنزین هم در این تحریمها لحاظ شود بهانه خوبی به دست دولت ایران داد تا بنزین را سهمیه بندی کند که البته مقاومتها و تشنجهایی همچون به آتش کشیدن چند جایگاه فروش بنزین هم در پی داشت اما به نظر می رسد که وضعیت سهمینه بندی بنزین اکنون ثبات یافته است.

گری سیک گفت که ایران در آینده باید موارد بیشتری از این نوع سهمیه بندیها و حذف یارانه ها به خود ببیند که طبیعتاً هر کدام با تشنجهایی همراه خواهد بود.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد