تحلیل
گری سیک از مذاکرات ایران و آمریکا
21.11.2007
روزنامه اعتماد
چالش بین ایران و
ایالات
متحده امریکا روز به روز در حال گسترش است. اگرچه اکثر تحلیلگران
وضع کنونی را بحرانی توصیف می کنند اما افراد دیگری هستند که نظرات
متفاوتی دارند. شما چالش بین ایران و ایالات متحده را در چه سطحی
تعریف میکنید؟
استراتژی هستهای ایران که منجر به توسعه زیرساخت
های اتمی می
شود، موجب شده که امریکا و دیگر کشورها فکر کنند ممکن
است ایران با
ایجاد این زیرساخت ها قابلیت ساخت بمب اتمی را پیدا
کند. بسیاری
می گویند به رغم اینکه ایرانی ها به سمت ساخت سلاح
اتمی نمی
روند، اما تاکید می کنند هنوز به اطمینان نرسیده
اند.بنابراین من این موضوع را به چشم یک بحران نگاه نمی کنم
بلکه
آن را تفاوت جدی در دیدگاه ها می دانم که باعث شده نوعی تنش بین
دوطرف به وجود بیاید. تا آنجا که می دانم این موضوع مانع رسیدن
به
نتیجه یی رضایت بخش نمی شود و می توان با مذاکره این مشکل را به
طور کامل حل و فصل کرد.
من
خیلی خوشحال شدم که آقای البرادعی مذاکره با ایران را برای
یافتن پاسخ
برخی پرسش ها که باعث نگرانی مردم از برنامه های هسته
یی ایران شده
بود آغاز کرد. امیدوارم ایران پاسخ های مناسبی به این
سوالات بدهد
که در این صورت می توان به کاهش خطر و رفع بحران بین
دو کشور
امیدوار بود.
شما ریشه تمام مشکلات بین ایران و
ایالات متحده را در نوع نگاه متفاوت این دو به یک موضوع می دانید.
اگر امریکا
به ایران به دیده تردید نگاه می کند ایران هم بهسادگی
نمیتواند به ایالات متحده اعتماد کند. در اینباره چگونه فکر
میکنید؟
درک این مساله چندان دشوار نیست. در ابتدای انقلاب
موج
ضدامریکایی شدیدی در بین مردم ایران رواج یافت. ایران نزدیک به
سی سال است که
امریکا را شیطان بزرگ می خواند. هر هفته در نماز
جمعه همه با
هم فریاد مرگ بر امریکا سر می دهند. بحران گروگانگیری
که طی آن
گروهی از دیپلمات های امریکایی برخلاف میل خود بیش از یک
سال در ایران
نگهداری شدند، تاثیر عمیقی بر سیاست های امریکا گذاشت.
تصویری
که از ایران ایجاد شده بود مردان جوانی بودند که با مشت های
گره کرده فریاد مرگ بر امریکا را 444 شبانه روز سرمی دادند. این
امر بر
گرایش های سیاسی داخل امریکا تاثیر فراوانی داشت. البته
ایران هم
همواره اظهار داشته که امریکا رفتاری متفاوت با او نسبت
به دیگر
کشورها دارد.
همانطور که اشاره کردم دلیل این رفتار امریکا کاملاً روشن است و
اگر ایران
تاکنون متوجه این مساله نشده است، حتماً مشکل جدی دارد.
ناگفته
نماند ایران در این دوره زمانی به شدت تغییر کرده است. در
زمان ریاست جمهوری کلینتون، امریکا تلاش زیادی برای توسعه
روابطش
با ایران کرد و تمام سعی اش را به کار گرفت تا دیوار بی اعتمادی
را
همانطور که خانم آلبرایت در سخنرانی هایش گفته بود در هم بشکند
اما
ایران هیچ گاه به آن پاسخ مثبت نداد که به نظر من اشتباه بزرگی
بود.
به
علاوه امریکا همیشه اظهار تمایل ایران برای آغاز مذاکرات را رد
کرده. افرادی
مانند من سال ها در تلاش بودیم تا ایران و امریکا را
به آغاز
مذاکرات ترغیب کنیم تا هم گفت وگوها به شیوه یی صحیح صورت
گرفته و هم
راه حل هایی برای برخی مسائل ارائه شود اما برای من
امتناع ایران
از انجام مذاکرات بسیار ناراحت کننده بود. از طرفی
وقتی امریکا،
ایران را درست بعد از همکاری با امریکا در مساله
افغانستان
محور شرارت توصیف کرد بسیار ناراحت شدم. از نظر من در
این مسیر
موقعیت های بسیاری از دست رفت و متاسفم که هر دو کشور
امریکا و
ایران در از بین بردن این فرصتها مقصر بودهاند.
هنوز میتوان از عدم آمادگی دوکشور
برای مذاکره سخن گفت؟
انقلاب و گروگانگیری باعث شده زمانهای به وجود
بیاید که طی
آن دو طرف به هم مشکوک باشند. این شک و تردید دو طرف
به همدیگر
باعث شده هیچ کدام از طرفین برای انجام مذاکره و گفت وگو
آمادگی نداشته
باشند و همین باعث شده که فرصت ها را از دست بدهند.
مذاکرات باید سال ها پیش آغاز می شد اما شک و تردید و نداشتن
آمادگی دو طرف علل اصلی اجتناب از صورت گرفتن هر نوع گفت وگویی
شده
است.
با
این اوصاف شرایط بین دو کشور را می
توان بحرانی توصیف کرد؟
نه، من
این گونه فکر نمی کنم البته این به معنای نادیده گرفتن اوج
نزاع نیست. به
نظر من، ما در آستانه ایجاد تنش شدید بین دو کشور
هستیم. واضح
است که امریکا به شدت با برنامه هسته یی ایران مخالف
است.
علاوه
بر این ایران هم در خاورمیانه از گروه هایی مانند حماس و
حزبالله در
لبنان که در جهت مخالفت با سیاست های امریکا عمل می
کنند حمایت می
کند. بنابراین مشکلات زیادی بین این دو کشور وجود
دارد اما همه این مسائل قابل حل است در صورتی که دو کشور اراده
کنند
که قصد حل مشکلات را دارند. هر دو طرف به هم مشکوک هستند. ما
در ایران با
مقاماتی روبه رو هستیم که به هیچ عنوان آماده انجام
مذاکرات با
امریکا نیستند و امریکا هم همین طور و فکر می کنم ریشه
این مشکل،
مسائل داخلی دو کشور است. بیاعتمادی دو کشور به همدیگر
مسالهای است
که غلبه بر آن بسیار مشکل است.
شما میگویید علت عدم آمادگی، مسائل
داخلی دو کشور است. در اینباره بیشتر توضیح میدهید؟
به
هر حال من فکر می کنم برای سیاستمداران کار
دشواری است که
از موضعی که سال ها داشته اند کنار بروند زیرا
نگرانند که
این مساله (آغاز مذاکره) از نظر سیاسی به آنها آسیب
برساند. بنابراین رهبران سیاسی دو کشور برای برداشتن این مشکلات
باید تلاش کنند. من فکر می کنم بالاخره این اتفاق خواهد افتاد
هر
چند نمیتوانم زمان دقیق آن را بیان کنم.
فکر میکنید در یک سال باقیمانده
دوران ریاستجمهوری آقای بوش این اتفاق بیفتد؟
بعید
میدانم دولت جرج بوش در یک سال باقی مانده به آغاز
گفت وگوهای
مستقیم اقدام کند.
چرا، علت خاصی دارد؟
به نظر
من برای این کار خیلی دیر شده است و دوطرف هم نشان داده اند
علاقه چندانی
به این کار ندارند. من نمی دانم رئیس جمهور آینده
امریکا چه کسی
خواهد بود ولی امیدوارم کسی باشد که نسبت به ایده
داشتن روابط
مستقیم با دشمنانش باز فکر کند.
از
نظر شما رابطه بین دو کشور با
حفظ وضع کنونی امکانناپذیر است؟
امریکا
سالهای زیادی با وجود اینکه شوروی تهدیدی جدی برایش به حساب
میآمد، رابطه مستقیمی داشت. ما فکر میکردیم در آن زمان داشتن
مذاکرات
مستقیم راه حل خوب و موفقی است. من و بسیاری از مردم
امریکا در
مورد ایران هم همین نظر را داریم. در مورد ایرانی ها من
نمی توانم از
جانب آنها صحبت کنم، اما برداشت من در این سال ها این
بوده که بیشتر
ایرانیها مخالف رابطه مستقیم با امریکا هستند.
با
این اوصاف راه حل شما برای غلبه بر
این مشکل چیست؟
در این
مرحله تنها راه حل، وجود رئیسجمهوری در کاخ سفید است که به
داشتن
رابطه و مذاکره مستقیم با ایران علاقهمند باشد. این باعث
میشود رهبران
ایران به امریکا به چشم یک فرصت و نه تهدیدی برای
جایگاه
سیاسیشان نگاه کنند.
مذاکرات عراق نخستین مذاکره علنی دو
کشور در طول 30 سال گذشته بود. آیا نمی شد از آن مذاکرات برای غلبه بر
مسائل دو طرف استفاده کرد؟
من این
مذاکرات را شروع و مقدمهای برای آن میدانستم که البته از
اولین
دور مذاکرات هم انتظار نداشتم که نتایج بسیار درخشانی داشته
باشد و وضعیت
سیاسی را به طور کلی دگرگون کند. من هنوز امیدوارم
شاهد مذاکرات
بیشتری از این قبیل باشیم که به سود دوطرف است که
مکانیسمی برای
ارتباطات منظم و دائمی نه تنها بر سر مساله امنیت
عراق بلکه در
مورد دیگر مسائل، داشته باشند. فراموش نکنید این
مساله زمان بر
است و با یک گفت وگو قابل انجام نیست.
مدل مشخصی مدنظرتان نیست؟
من
فکر میکنم نیازمند مکانیسمی هستیم که به ما
فرصت دهد
همدیگر را به طور منظم و نه در هنگام وقوع مسالهای
غیرعادی
ملاقات کنیم. نه آنچه در عراق یا در مورد افغانستان تجربه
شد.این مساله
باید برای ایران و امریکا در اولویت باشد.
نمیتوانیم تنها با داشتن یک جلسه گفت وگو بگوییم که ما به هیچ
نتیجهای
نرسیدهایم پس بهتر است که دست از کار بکشیم. ما به روندی
نیاز داریم که
ایران و امریکا طی آن بتوانند با هم گفت وگو کنند و
به مذاکره با
هم خو بگیرند نه اینکه جلسات محدود به وضعیت غیرعادی
و استثنایی
شود. ما باید نشست ها را به مساله یی دائمی و همیشگی
تبدیل کنیم.
من بسیار دوست دارم که شاهد وقوع چنین امری باشم.
یعنی با طراحی این مکانیسم اجرایی
میتوان به بهبود روابط امیدوار بود؟
به
نظر من گام اول در بغداد برداشته شده است و
اکنون ملاقات
هایی صورت میگیرد که امیدواریم ادامه پیدا کند. به
علاوه جلسات
منطقه یی هم به طور منظم مثلاً در سازمان ملل برگزار
شود که به غیر
از ایران و امریکا، دیگر کشورهای منطقه هم در آن
حضور داشته
باشند. همه اینها در صورتی اتفاق می افتاد که علاقه یی
برای برقراری
ارتباط وجود داشته باشد. بنابراین راه های زیادی برای
رسیدن به
رابطه و مذاکره وجود دارد.
از نظر
من، مشکل نبود مکانیسم اجرایی نیست بلکه مساله اصلی نبود
علاقه برای
داشتن رابطه است که هم در مورد ایران و هم در مورد
امریکا صدق
میکند. همان طور که گفتم هر دو طرف از برگزاری این
جلسات ابا
دارند زیرا فکر می کنند آغاز مذاکره و برقراری ارتباط
باعث شکست
استراتژی داخلی آنها می شود.
اینجا یک تضاد در سخنان شما وجود
دارد، از یک طرف میگویید دو طرف باید و ناگزیرند روزی به مذاکره
مستقیم روی بیاورند اما از طرف دیگر معتقدید آغاز مذاکره و برقراری
رابطه استراتژیهای داخلی دو قدرت را به چالش می کشد. با این تضاد چه
باید کرد؟
اگر دو طرف ارادهای به مذاکره دائمی نشان میدهند،
آن وقت به
مکانیسمی نیاز داریم که این گفت وگوها را منظم و عادی
کند نه اینکه
گفت وگوها به یک پدیده غیرعادی، زمانی که دو طرف
همدیگر را
صرفاً در مواقع بحرانی ملاقات میکنند، تبدیل شود. اگر
این فرصت دست
بدهد ما قادر خواهیم بود در مورد مسائل کلیدی که موجب
ناراحتی دو
طرف میشود صحبت کنیم و به پیشرفت در مذاکرات برسیم.
یعنی در گذشته فرصتی پیش نیامده است تا
دو طرف به سمت دائمی کردن گفت وگو حرکت کنند؟
من
لازم است تاکید کنم همه این مسائل زمانی قابل انجام است که دو
طرف به آمادگی
لازم برای مذاکره رسیده باشند. در گذشته هنگامی که
چند فرصت گفت
وگو بین ایران و امریکا انجام شد هر دو طرف به دنبال
گرفتن چیزی از
طرف مقابل شان بودند. ایران به دنبال منافع خود و
امریکا هم از
ایران میخواست پیش از دادن هر امتیازی مطابق میل او
رفتار کند.
واضح است که این شیوه درستی برای انجام مذاکره نیست. دو
طرف برای
انجام گفت وگو باید شرایطی ایجاد کنند که مذاکرات جدیتر
انجام شود.
از
نظر شما نقطه آغاز کجاست؟
ما
نخستین گامها را برداشتهایم. ایران و امریکا
با هم جلسات
متعددی داشتهاند و امکان انجام مذاکرات بعدی را فراهم
کردهاند.
گفتوگوهایی در سطح سفرا و وزرا در استانبول برای حل
بعضی مناقشات
منطقه یی صورت گرفته است. میخواهم بگویم رسیدن به
هدف مورد نظر
کار غیرممکنی نیست و تنها نیازمند تمایل برای انجام
آن است. بهتر
است این مذاکرات در پشت درهای بسته انجام شود و از
جنجال و
هیاهوی مطبوعات به دور بماند.
رقابت های انتخاباتی امریکا در سال 2008
کمتر از
چند ماه دیگر آغاز می شود. بنابراین همه این دیدگاه ها
میماند برای رئیس جمهور آینده، آیا زمان اجازه میدهد که
رئیسجمهور بعدی ایالات متحده به این نظری که شما بیان کردید فکر
کند یا به سمت عملی شدن آنها گام بردارد؟
در
اینکه دو طرف روزی ناگزیرند که مذاکراتی را بدون سروصدا در جایی
مانند سازمان
ملل یا ژنو انجام دهند شکی نیست اما من خوش بین نیستم
که تشکیلات
بوش برای رسیدن به این منظور گام بردارد. همانگونه که
شما بیان
کردید اکنون امریکا در حال تجربه فصل بحرانی است زیرا
کمتر از یک
سال تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و در این
مدت کم صورت
دادن گفت وگویی چنین مهم و تغییر موضع سیاسی مقدور
نیست.
بنابراین نباید انتظار داشت که در این یک سال اتفاق مهمی رخ
بدهد.
من هم
امیدوارم رئیس جمهور بعدی ایالات متحده این مساله را در کنار
دیگر
مسائلی که با آن روبه رو می شود مهم تلقی کند و برای حل آن
تلاش کند.
البته اگر ایران واقعاً نگرش مثبت خود را به طور علنی و
عمومی در
ارتباط با امریکا بیان کند این امر راه را برای حل مشکل و
نشان دادن
واکنش مثبت از سوی امریکا فراهم خواهد کرد.
کلینتون و بوش مقررات سختی را
درباره ایران وضع کردهاند؛ شواهد و قرائن نشان میدهد
رئیسجمهور
بعدی چه از دموکراتها باشد، چه از جمهوریخواهان، این روند را تداوم
خواهد بخشید. با این اوصاف چگونه امکان دارد مذاکرات با فرمولی که
شما پیشنهاد کردید به نتیجه برسد؟
من
همیشه مخالف تحریم و وضع محدودیت علیه دیگر کشورها بودهام.
مطمئنم
امریکا اساساً از وضع این تحریم ها خوشحال و راضی نیست.
البته امریکا اعلام کرده است که اگر ایران مواضع خود را تغییر
دهد،
امریکا هم تحریمها را برمیدارد. من به تحریم اینگونه نگاه
میکنم
که
میتواند عاملی برای صورت گرفتن معامله بین دو کشور باشد.
تحریمها علیه ایران به شیوهای است تا ایران را مجبور به تن دادن
به کاری که خلاف میلش است بکند اما این شیوه در آینده بینتیجه
خواهد
ماند. تحریمها میتواند وسیلهای باشد که از طریق آن نوعی
مبادله بین
ایران و امریکا انجام شود تا دو طرف مناقشه در انجام
مذاکرات جدیت
به خرج دهند.
این تحریمها میتواند به شکل دیگری هم
عمل کند و آن پیچیدهتر کردن بحران باشد. اینطور فکر نمیکنید؟
نه، من
فکر نمیکنم. تحریمها الزاماً به جنگ منجر نمیشود. ما
کشورهای دیگری
را هم تحریم کردهایم اما باعث نشده جنگ بین ما و
آنها دربگیرد.
ما علیه پاکستان درست مانند ایران تحریمهایی را در
مخالفت با
برنامه هستهای اش وضع کردیم اما جنگی آغاز نشد. ما
آفریقای جنوبی
را به شدت تحریم کردیم ولی هدف ما وارد جنگ شدن با
این کشور
نبود. تحریمها الزاماً به جنگ منجر نمی شود بلکه عوامل
دیگری هستند
که در بروز جنگ موثرند. ممکن است در مورد تاثیر یا عدم
تاثیر تحریم
اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد اما تحریم الزاماً به
جنگ ختم
نمیشود.
اما امریکا عراق هم داشته است؟
شرایط بسیار فرق کرده است. مردم فراموش کردهاند
که ما اکنون
دنیا را پس از حمله به عراق نگاه کنیم چون ما تجربیات
خوب و زیادی
به دست آوردهایم. فراموش نکنید امریکا در حال حاضر
تحت فشارهای داخلی بسیاری قرار گرفته است و اگر بگوییم از
تجربیات
گذشتهاش درس نگرفته، اشتباه است. بنابراین از نظر من شرایط
کاملاً
متفاوت است. اما درباره وقوع جنگ بین ایران و امریکا با احتیاط
سخن
می گویم زیرا یک حادثه می تواند منجر به وقایع ناخوشایندی شود.
در
موضع گیری امریکا و ایران علیه هم همیشه احتمال وقوع جنگ وجود
دارد
اما همه اینها الزاماً به معنای آغاز نبرد نیست.
در چند
سال گذشته و حتی چند ماه گذشته موقعیتهایی برای آغاز جنگ
به وجود آمد،
اما امریکا و ایران هر دو بسیار محتاط عمل و کوشش
کردند از وقوع
جنگ اجتناب کنند. نگرانی از حمله به یکدیگر به معنی
وقوع جنگ
نیست. آنها از این احتمال برای تهدید همدیگر استفاده
میکنند که
میتواند برای ما گمراهکننده باشد.
در
میان
ایرانیان این تصور عمومی وجود دارد که سیاستهای ایالات متحده تابع
منافع دولت اسرائیل است. پس اسرائیل برای حفظ منافعش میکوشد به
بحران ایران و امریکا دامن بزند. بنابراین حتی اگر همه معادلات بین
ایران و امریکا حل شود، اسرائیلی وجود دارد که مانع از برقراری
رابطه بین دو کشور شود. اینطور نیست؟
این اشتباه است که فکر کنیم اسرائیل در تعیین
سیاستهای
امریکا نقش دارد. من میدانم که بیشتر ایرانیها چنین
تصوری دارند
اما واقعیت این است که امریکا منافع خود را در نظر
میگیرد و
مخالفت امریکا با ایران ربطی به اسرائیل ندارد بلکه
براساس تاریخی
طولانی اختلافات این دو کشور با هم شکل گرفته است.
آنها
فکر میکنند کشور مقابل سعی در خیانت به آنها را دارد، در
نتیجه از
داشتن هر رابطهای با هم اجتناب میکنند. احمدینژاد
احتمالادر مورد سوءاستفادهای که از سخنان او درباره هولوکاست
شد و
همچنین سخاوت بیش از حدی که از سوی سایر کشورهای غربی در حق
اسرائیل شده، خوشحال نیست. اسرائیل هم از این موضع گیریها نتیجه
گرفته که همه
عوامل دست به دست هم دادهاند تا اینگونه تصور شود که
ایران قصد
حمله به اسرائیل را دارد. در صورتی که من میدانم ایران
به هیچ وجه
قصد حمله به اسرائیل را ندارد. بنابراین ایران باید به
طور واضح بیان
کند که قصد حمله به اسرائیل را ندارد. این کار به
سود دو طرف
مناقشه است و باعث میشود امریکا در گفت وگو با ایران
راهی منطقیتر
را در پیش بگیرد.
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|