_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مجاهدین و جنگ

 

23.11.2007

کانون رهائی

روزی که سازمان مجاهدین مشی مسلحانه و تروریستی را برای مبارزه با رژیم شاه بر گزید کسی فکر نمی کرد که  کشتار و خون ریزی  خمیر مایه و خوی ثانوی مجاهدین خلق  گردد  و خصایل انسانی و صداقت مبارزاتی  را از آنها بگیرد و آنها را به زائده دولتهای بیگانه و نهایتا فرقه تبدیل سازد.

فرقه مجاهدین بنا بر غریزه خشونت طلب و خونریز که از ایدئولوژی  ارتجاعی و نوع نگاه   آنها به جامعه و انسان نشأت می گیرد بجای زندگی،  پیام آور مرگ و نیستی اند و بزرگ بودن رقم کشتار را از هر دو سو مایه افتخار خود می دانند. بطور مثال،  آمار کشته شدگان رژیم را درعملیات  موسوم به "فروغ جاویدان" به رقم 55 هزار نفر ارتقاء دادند  و آمار کشته شدگان خودشان را از 30 خرداد به بعد که مبارزه مسلحانه را شروع کردند 120 هزار نفر اعلام می کنند  که هر دوی این ارقام غیر واقعی و ساختگی است

مجاهدین  بنا بر همین غریزه  جنگ طلبی مدام بر طبل جنگ می کوبند و کسانی را که شعار صلح می دهند و تظاهرات ضد جنگ بر پا می سازند سازشکار و خدمتگذار رژیم می خوانند و  در سایت های گوناگون شان از مذمت صلح و خیر و برکات جنگ و حمله به ایران می نویسند.

مجاهدین برای حل همه تضاد ها و مشکلات ریز و درشت، اعم از مبارزه با رژیم، مشکلات درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و برخورد با جدا شدگان و ایرانیان مخالف و منتقدین،  راه حل مکانیکی و خشونت آمیز را بکار می برند.

این فرقه اخیرا در مقابل مردمی که خطر جنگ را جابجا گوشزد می کنند می گوید "خطر جنگ نیست،  خطر نه جنگ است"

مجاهدین در 30 خرداد هنگامی که  برخورد خشونت آمیز و تروریستی  با رژیم  را برگزیدند مسیر و سرنوشت خود را تا به آخر با جنگ و ترور و خیانت رقم زدند و هر گز تا به امروز نتوانسته اند  از مکافات اتو دینامیک قوانین تکامل که ذلت و خواری و طرد اجتماعی است رهائی یابند.

مجاهدین پس از شکست در جنگ چریک شهری  بین سال های  62- 1360 و عدم استقبال  و حمایت مردم از  روش مسلحانه  بجای تأمل و بازنگری در مشی مسلحانه تروریستی و بازگشت به مبارزه مسالمت آمیز و روشنگرانه سیاسی به دامن دشمن خارجی خزیدند و خشونت را در قالبی دیگر و در اشلی بزرگتر و خائنانه تر دنبال نمودند. این بار اما بخاطر ضعف نظامی و نیروئی  با تسلیحات و ارتش صدام به جنگ با رژیم رفتند ولی  صدام نیز نتوانست قدرت از دست رفته را به مجاهدین برگرداند و انها را به حکومت برساند.

پس از سقوط صدام رجوی می توانست از مشی گذشته خیانت بار دست بشوید و از مردم ایران عذرخواهی کند و به سمت مبارزه سیاسی روی آورد و اعضای خود را از اسارت و حصار اشرف رها کند و به اروپا نقل مکان نماید اما بنا بر ایده ئولوژی خشونت طلب  این کار را نکرد و بر طبل خیانت و خشونت باز هم کوبید.

نتیجه این پافشاری در خشونت  منجر به این  شد که  رجوی به دامن امریکا بخزد و ضعف توان نظامی خود را پس از صدام در مبارزه مسلحانه با رژیم این بار با کمک امریکا و تشویق و تحریص حمله نظامی به ایران جبران کند تا امریکا به وکالت از  مجاهدین با رژیم ایران بجنگد وآن  را سرنگون سازد و رجوی بر تخت سلطنت جلوس نماید.

اما رجوی از این خیانت نیز مانند زمان صدام طرفی نخواهد بست و بن بست مبارزه مسلحانه را نمی تواند بگشاید.

هدف حمله امریکا به ایران آن چیزی نیست که مجاهدین در سر دارند. هدف امریکا  نه تعویض رژیم و نه توقف غنی سازی اورانیوم  بلکه ویرانی کامل ایران است تا ایران به کشور فقیر و محتاجی تبدیل شود و 100 سال عقب بیفتد.  اوضاع بعد از حمله امریکا انقدر بهم ریخته و درهم خواهد بود  که برای هیچ کس از قبل روشن و مشخص نیست چه پیش خواهد آمد  تا بتواند برای آن روز استراتزی و تاکتیک مقابله با شرایط جدید تعیین کند. تهاجم نظامی امریکا به ایران دهها برابر مرگ بار تر و ویران کننده تر از حمله عراق به ایران خواهد بود و مجاهدین خیال خام در سر می پرورانند که می توانند حکومت  را بدست گیرند.

اگر قصد امریکا حتی این باشد که رژیم را سرنگون و رژیمی دیگر بر سرکار آورد بفرض آنکه چنین قدرتی را داشته باشد الترناتیو مناسب امریکا نه مجاهدین که نیروهای سلطنت طلب خواهند بود.

مجاهدین پس از حمله نظامی امریکا به ایران نه تنها سهمی از حکومت نخواهند برد بلکه باز هم بیش از پیش منزوی و مطرود خاص و عام خواهند شد و مردم ویرانی خانه هایشان  و کشته شدن کودکان و عزیزانشان و ویرانی کشورشان  را از چشم مجاهدین خواهند دید که امریکا را ترغیب و تشویق حمله به ایران نمود.

اگر از جانب امریکا به ایران حمله نظامی شود مردم از کشورشان دفاع خواهند کرد و این دفاع آنها را در بطور اتوماتیک در کنار رژیم قرار خواهد داد. وحدت و همکاری مردم با رژیم در دفاع از کشور به رژیم مشروعیت خواهد داد و موقعیتی نظیر وضعیت زمان جنگ با عراق را پیش خواهد آورد که  مجاهدین را خائن و ستون پنجم دشمن می دانستند پس تشویق امریکا و هر نیروی خارجی به جنگ با ایران نه تنها رژیم را متزلزل نمی کند که موجب تقویت و مشروعیت موضعی آن می گردد و در این صورت کسانی که بر طبل جنگ می کوبند حامی رژیم هستند نه کسانی که خواهان صلح و نفی جنگ می باشند.

در حمله نظامی به ایران بیش از آنکه رژیم صدمه ببیند و از پای درآید مردم زیان خواهند برد و از پای در خواهند آمد حمله امریکا به ایران اعلام جنگ امریکا  علیه مردم ایران است و نه جنگ علیه حاکمین جمهوری اسلامی و هر کس و هر نیروئی که هیزم بیار این معرکه باشد علیه مردم ایران بپا خاسته و مستقیما آنها را هدف قرار داده است  و به همین دلیل  مردم ساکت نخواهند نشست و علیه جنگ طلبان قیام خواهند کرد و از مملکت و شرفان دفاع خواهند نمود.

مجاهدین همچنانکه در 30 خرداد و عملیات موسوم به فروغ جاویدان و همکاری با عراق موجب مشروعیت و ادامه حیات رژیم گردیدند این بار هم در حمله امریکا به ایران  باعث انسجام و وحدت جناح های رژیم و نزدیکی و حمایت مردم از رژیم خواهند شد.

"از این ستون به آن ستون فرج"  استراتژی دائمی مجاهدین.

رجوی برای  شکستن بن بست مرگبار سازمان خود چون هیچ استراتژی و برنامه معینی ندارد و همه تحلیل ها و تاکتیک هایش برای گرفتن حکومت به سنگ خورده است به هر خس و خاشاکی چنگ می اندازد او فکر می کند که حمله نظامی امریکا به ایران دستآویز محکمی است که می تواند رجوی را از منجلاب فعلی نجات دهد. این بی مسئولیتی که نتیجه سالها ممارست در خیانت علیه عالی ترین مصالح مردم ایران است از رجوی موجودی وحشتناک و خون ریز ساخته که حاضر است بهر قیمتی  حکومت  را بدست آورد ولو حکومت بر ایران ویران را.

رجوی در عالم خیال  فکر می کند می تواند نقشی مانند مجاهدین افغان در حمله امریکا به ایران بازی کند و بعد از سرنگونی رژیم امریکا حکومت را دو دستی تقدیم او کند این خیال خام و باطل برای رجوی آنقدر شیرین است که شب و روز آن را حلوا حلوا می کند اما این سناریو هر گز تحقق نخواهد یافت زیرا که مجاهدین خلق آن پایگاه و خوش نامی مجاهدین افغان را  ندارند و از طرف دیگر تا زمانی که مجاهدین در لیست گروه های تروریستی هستند امریکا جرآت نمی کند حتی در خفا از مجاهدین حمابت کند.

مجاهدین خلق  استراتژی خود را به امید  برتری پنتاگون بر جناح  صلح طلب  تنظیم کرده تا آنان را در صورت حمله به  کار بگیرند. اما تضادهای درون جناح بندیهای آمریکا و  ضدیت مردم با دخالت نظامی آمریکا در ایران و موج اعتراضات بین المللی  همه نشاندهنده دوران افول و شکست  استراتژی  جرقه و جنگ مجاهدین در شرایط حاضر خواهد بود.

مطالب در ارتباط:

ــ ضرورت دامن زدن به جنبش صلح خواهی ( مهدی خانباباتهرانی )

ــ جنگ نه، صلح آری ( سایت ایران قلم )

ــ هشداردر مورد به خطرجنگ ـ بیانیه جمعی از خانواده های جان باختگان سیاسی ( سایت گویا )

ــ شیوه های اطلاعاتی اپوزیسیون جنگ طلب ( رضا فانی یزدی )

ــ رهبری  مجاهدین بر نقش حسن داعی الاسلام در این فرقه اعتراف کرد ( سایت ایران قلم )

 

سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد