_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت پانزدهم و شانزدهم

 

26.12.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

فصل 14- گزارش دی.اس.تی

عوامل دی.اس.تی، وقتی عملیات بزرگ پلیسی علیه مجاهدین خلق، به نام تئو را اجرا كردند، بر مبنای گزارشی محرمانه عمل می كردند كه دو هفته قبل از 17 ژوئن 2003 ارائه شده بود. فیگارو توانست این سند را بدست آورده و استنادهای اصلی اش را به چاپ برساند: مجاهدین خلق مقرش را به فرانسه منتقل كرده است. مجاهدین خلق فعالیت هایی را در خاك فرانسه انجام داده كه مخفیانه، فرقه ای، مجرمانه، و حتی جنایی هستند. در فرانسه، سازمان دویست یا سیصد جنگجو و هوادار دارد. هسته سخت ‌سازمان از چند ستیزه جو تشكیل شده است. … سازمان توانایی اش در بسیج كردن مردم برای راهپیمایی های اعتراضی مضاعف را نشان داده است (مسابقه فوتبال ایران - امریكا در لیون در سال 1998، ملاقات رهبران ایرانی از فرانسه ‌بخصوص ملاقات خاتمی در سال 1999 و اعضای پارلمان ایران در فوریه 2001). متخصصان در سازماندهی راهپیمایی های خیابانی بخصوص برای این هدف از عراق آمدند. مجاهدین خلق هیچ نماینده قانونی در فرانسه ندارد. به صورت بالفعل وجود دارد و فعالیتش از طریق انجمن های بی شماری كه ممكن است از نظر حقوقی ثبت شده باشند یا نه، و به عنوان پوششی برای اعضای سازمان عمل می كنند، سازماندهی می شود. تاكنون 14 انجمن شناسایی شده اند. این انجمن ها از اعضای مجاهدین تشكیل شده اند، كه برخی از آن ها در شبكه حمایت مالی سازمان ظاهر می شوند. از سوی دیگر، یكی از آن ها خصوصا جالب است: انجمن ایران اید (Iran Aid).

مجاهدین خلق ایران از شورای ملی مقاومت ایران به عنوان جبهه استفاده می كند و دولت در تبعیدش در همان آدرس شورای ملی مقاومت اقامت دارد: 17 rue des Gords in Avers-sur-Oise. نماینده مسعود رجوی، رهبر گروه، در فرانسه صالح رجوی می باشد. فعال ترین اعضای این دولت عباتند از محمد محدثین (مسئول كمیسیون روابط خارجی)، ابوالقاسم رضایی (مسئول سیاسی)، و ابراهیم ذاكری (مسئول كمیسیون امنیتی و ضداطلاعاتی كه اخیرا فوت كرد).

 

قبول مسئولیت اعمال تروریستی انجام شده در ایران، كه از فرانسه هدایت شدند

از سال 1998، مجاهدین خلق، كه اپوزیسیون اصلی رژیم تهران بود، اثرگذاری سیاسی اش را از دست داده است. این گروه فعالیتش را افراطی كرده و تعداد حملات تروریستی و نظامی علیه ایران را افزایش داده است. در تاریخ 2 ژوئن 1998، مجاهدین خلق در یك بیانیه مطبوعاتی در فرانسه، مسئولیت بمبگذاری در دفتر دادستانی انقلاب در تهران را پذیرفت. ده نفر كشته یا زخمی شده بودند. در تاریخ 3 ژوئن 1998، در بیانیه ای دیگر، جنبش اعلام كرد كه مسئول حملات خمپاره ای به مقر پاسداران می باشد. دو ماه بعد، در یك گزارش دریافت شده توسط خبرگزاری فرانسه در نیكوزیا (قبرس) مسئولیت ترور اسداله لاجوردی در تاریخ 23 اوت 1998 به عهده گرفته شده بود. وی مسئول زندان اوین در ایران بود. در سال 2001، مجاهدین خلق مسئولیت اجرای 195 حمله علیه ایران را به عهده گرفت. سازمان از دفتر خودش در پاریس مسئولیت های اینچنینی زیادی را صادر كرده است.این قبول مسئولیت ها از طریق نمابر یا پایگاه وب سازمان (www.iran.mojahedin.org) پخش می شوند. بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 به ایالات متحده، مجاهدین خلق پذیرفتن مسئولیت حملات در داخل ایران را قطع كرد. این بدان خاطر بود كه مبادا به عنوان سازمانی تروریستی در نظر گرفته شود.

 

توزیع غیرقانونی نشریات ادواری

مجاهدین خلق پنج مجله در پاریس منتشر می كند كه هرگز توسط سرویس های قانونی حاكم بر نشریات به ثبت نرسیده اند. این مجلات عبارتند از:‌ایران زمین، شیر و خورشید، Nouvelles d’Iran و مجاهد. در واقع این مجلات كار تبلیغاتی سازمان را انجام می دهند. وزارت كشور فرانسه در فوریه 1999 از دادن حقوق انتشاراتی به شناخته شده ترین نشریه مجاهدین، یعنی روزنامه مجاهد، خودداری كرد. اما، این نشریه همچنان به صورت غیرقانونی در كشورمان (فرانسه) توزیع می شود. این نشریه بخصوص از زبانی خشن علیه رژیم استفاده می كند. توزیع این نشریه توسط اعضای سازمان صورت می گیرد. برخی از مقاله ها كه علی الخصوص از نظر لحن خشن هستند و در آن ها حذف فیزیكی رهبران اسلامی جمهوری اسلامی مورد تشویق قرار گرفته است. این عنوان ها به نحو چشمگیر و قابل توجهی میزان خطرناكی سازمان و تشویق خشونت توسط رهبران گروه، كه در این روزنامه منتشر می شوند، را نشان می دهد. لحن این مقالات خطر توزیعش در فرانسه را به وضوح نشان می دهند. این روزنامه خوانندگانش را به كشتن عالی ترین رهبران ایرانی‌، كه از فرانسه دیدن می كنند، ترغیب می كند. به گفته یك منبع، مجاهد در بریتانیا چاپ و آماده می شود. به هر حال آدرس آن هست: 17 rue des Gords in Avers-sur-Oise. صندوق پستی نشریه در 2 bis rue Dupont-de-l’Eure درمنطقه بیست پاریس قرار دارد. این نشانی، نشانی شركت "ای.بی.سی لایو" هم هست، كه برای روزنامه هایی كه مشتركانشان تغییر مكان داده یك آدرس فراهم می كند و به عنوان آدرس برگشتی عمل می كند.

 

حمایت مالی

مجاهدین خلق برای پشتیبانی از فعالیت هایش به بودجه عظیمی نیاز دارد. این فعالیت ها اداره كردن املاك، سامانه ارتباطی، سفر ستیزه جویان گروه و حفظ ارتش درعراق را شامل می شوند. طبق اطلاعات ما، سازمان از بودجه بدست آمده به صورت غیرقانونی استفاده می كند. از سوی دیگر، مجاهدین خلق و اعضایش بخاطر تخصیص غلط بودجه تحت تعقیب یا اقدام مدنی قرار دارند. این مطلب بخصوص در آلمان صدق می كند، جایی كه مقادیر قابل توجهی از مبالغ اهدایی خصوصی آلمان و سوبسیدهای دولتی در واقع برای خرید سلاح برای تروریست های مجاهدین خلق و ستیزه جویان درعراق مورد استفاده قرار گرفتند. بخشی از حمایت مالی آنان از جانب گردآورندگان اعانه بین افراد و گروه های تبعیدی های ایرانی تامین می شود. این كار توسط نمایندگان مجاهدین خلق در اروپا، امریكای شمالی و خاورمیانه انجام می شود. بخش دیگری از آن از پرداختی های خود اعضا تامین می شود. آن ها ملزم هستند كه به صورت منظم عوارض بپردازند. و در آخر، صدام حسین قرار داشت. او حامی مالی اصلی سازمان بود، و صدها میلیون دلار پول برای سازمان فراهم كرد. شناسایی شبكه های مالی مجاهدین خلق ایران اصلا آسان نیست. سازمان دوایر مالی بین المللی بسیار پیچیده ای برپا كرده است. مبهم بودن آنان چنان است كه درك آن ها بسیار دشوار است. منبع و مقصد پول ها اغلب ناشناخته هستند. یان یك خط مشی آشكار مخفی كردن عملیات های مالی سازمان است، و مایه افتخار اعضای عملیات های مخفی است.

دارایی های مالی مجاهدین خلق ایران از درون یك شبكه پیچیده حساب های بانكی در فرانسه، در اروپا، امریكای شمالی و خاورمیانه حركت می كنند. دارندگان قانونی این حساب ها یا افراد واقعی هستند یا گروه های شخصی، كه خیلی از آن ها در فرانسه اقامت دارند. در گروه های شخصی، Aid Association جمع آوری پول در فرانسه از جانب اهدا كنندگان شخصی را در قالب یك هدف اجتماعی و انسان دوستانه دنبال می كند. آن ها قسمت عمده این پول ها را در حساب های بانكی شخصی خارجی، عمدتا در تركیه و امارات متحده عربی، قرار می دهند. این كشورها، كشورهایی هستند كه كل رد پول ها گم می شود، بخصوص مقصد نهایی پول ها. این انجمن، كه به شدت به حمایت مالی از جنگ تروریستی مجاهدین علیه ایران، و نیز عملیات های تروریستی در داخل كشور، مظنون می باشد، با تخطی از وضعیت ها و پایگاه حقوق بشری در قانون ... توانسته است وضعیت غیردولتی خودش را زیر پا بگذارد. اطلاعات از منابع زیادی درباره جریان این پول ها بین یك شبكه از حساب های بانكی یك دایره بسته را نشان می دهد كه نفوذ به آن و ارزیابی اش كار دشواری است. مثلا، یك حساب مبالغی را از اردن، بلژیك، آلمان و ... دریافت می كند، و سپس از آن كاسته می شود و به حساب هایی در فرانسه، المان، دانمارك، نروژ، ایتالیا، بریتانیا، سوئیس، لوكزامبورگ، ایالات متحده و غیره ریخته می شود. بررسی حساب های اعضای خاص سازمان این پیچیدگی را نشان می دهد. مقادیر زیادی كه توسط این افراد كنترل می شدند از سرانه حرفه ای خود آن ها تجاوز می كنند. در واقع آن ها هیچ فعالیت تجاری، یا حرفه ای واقعی ندارند، حداقل تا جایی كه به مقامات مالیاتی و موسسات اجتماعی مربوط می شود. از این رو، پیدا كردن صاحبان حساب ها دشوار و تقریبا غیر ممكن است. آن ها با آسودگی در آدرس هایی اقامت دارند كه در واقع در آنجا نیستند.

 

تعلیم تروریست

ما توانسته ایم تعداد زیادی از اعضای سازمان كه در فرانسه جذب و سكنی داده شده اند، و مرتبا به عراق سفر می كنند، را شناسایی كنیم. البته این (عراق) جایی است كه اردوگاه های ارتش آزادیبخش ملی ایران (ان.ال.ای) قرار دارند: شاخه نظامی مجاهدین خلق ایران. همچنین دریافته ایم كه این اعضا توانسته اند از اسناد و مدارك شناسایی جعلی استفاده كنند. آن ها راه های مختلفی به عراق را دنبال می كنند: استفاده از اردن، مصر یا تركیه. آن ها از طریق كشورهای مختلف اروپایی، مثل بلژیك و هلند، ارتباط می گیرند. البته پروتكل های مخفی نیز برای ممانعت از ردگیری شدن سفرهایشان طراحی شده اند. درعراق، ستیزه جویان تحت سطوح مختلف تعلیمات نظامی و سیاسی قرار می گیرند. جنگجویان ارتش آزادیبخش ملی كه از عراق می آیند مرتبا به مقر سازمان مجاهدین در اور-سور-اواز رفت و آمد می كنند، این درحالی است كه سربازان كهنه كار سازمان در فرانسه مستقر هستند و دائما در جهت ارتقاء سازمان فعالیت می نمایند.

مجاهدین یك سازمان تروریستی اعلام شد

بعد از حملات 11 سپتامبر، واشنگتن مجاهدین خلق را در لیست خود از سازمان های تروریستی نگه داشت و دستور داد دارایی هایش مسدود شوند. باید به خاطر داشت كه مجاهدین در فهرست بریتانیا از گروه های تروریستی نیز قرار دارد. از ماه می 2002، این سازمان در فهرست اروپا نیز قرار گرفته است. از آن هنگام مجاهدین از اسم شورای ملی مقاومت، شاخه سیاسی مجاهدین، و مریم رجوی به عنوان دبیر كل آن استفاده می كند. در گذشته، مقامات بغداد از ارتش آزادیبخش ملی به عنوان میلیشیای پشتیبان برای دفاع از عراق، و نیز در جنگ با ایران یا در سركوب كردن اقلیت ها پس از جنگ خلیج استفاده می كرد. طی آخرین جنگ درعراق، ارتش آزادیبخش در جنگ علیه نیروهای امریكایی شركت نكرد.

 

فعالیت ها در فرانسه

در فرانسه، مجاهدین محتاط بودند و به محیط اعتماد نمی كردند. اما، در سال 2001 به یك هیئت پارلمانی ایرانی كه از كشور دیدن می كرد حمله كردند. اخیرا آن ها ملاقات ها و اعمال از پیش برنامه ریزی شده شان را افزایش داده اند تا توجه عمومی را به ایرانی ها جلب كنند. طبق اطلاعات جدید، مجاهدین خلق قصد داشت راهپیمایی های بزرگی به راه انداخته، و عملیات هایی علیه اهداف ایران در اروپا (سفارتخانه ها، كنسولگری ها، ...) انجام دهند. آن ها حتی در نظر داشتند اعضای سابق سازمان كه با سرویس اطلاعاتی ایران كار كرده اند را حذف فیزیكی كنند. در همین ملاقات ها، آن ها احتمال استفاده از عملیات های انتحاری (خودسوزی ها) را افزایش دادند. به دنبال مداخله در عراق و سقوط رژیم صدام حسین، رهبری و ستیزه جویان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی از عراق فرار كرده و خیلی از آن ها به اروپا، از جمله فرانسه، آمدند.

مریم رجوی، دبیركل سازمان مجاهدین خلق ایران و رهبر شورای ملی مقاومت به فرانسه برگشت. وی دارای ویزای اقامت با وضعیت پناهندگی است كه تا سال 2006 اعتبار دارد. این ویزا تحت نام XX است... او از اسامی مستعار زیادی استفاده می كند... در حال حاضر، 90 نفر در اورسوراواز اقامت دارند. انتظار می رود افراد دیگری نیز بدان محل بروند. به منظور اقامت دادن آن ها، محل هایی در اقامتگاه های تعطیلاتی ارزان قیمت در اطراف اور-سور-اواز رزور شده اند. مجاهدین از شركت ساختمانی آلگكو خواسته اند كه یك ساختمان به اردوگاهشان در rue Gordes اضافه كند. سازمان صدها متر مربع فضای اقامتی در وال دواز اجاره كرده تا سازماندهی مجدد در خاك فرانسه را انجام دهد." (130)

منابع

130. ‘Une note confidentielle du contre-espionnage alertait sur les activities et les derives des refugies iraniens installes en banlieue parisienne- A l’origine de l’operationun rapport secret de la DST”- le Figaro, 24 june 2003

 

 

فصل 15/ چهره سیاسی

مجاهدین خلق، از هنگام جدایی غم انگیزشان از وارثان انقلاب، شورای ملی مقاومت را برپا كردند. در ابتدا این كار اقدامی بود برای متحد كردن همه اپوزیسیون در زیر چتر مجاهدین خلق. همچنین در نظر بود كه به عنوان بخشی از یك استراتژی بزرگ تر به نظر برسد. خیلی ها هنوز به یاد دارند كه مسعود رجوی و دوستانش در زمان شاه تروریست های محض بودند. بدتر این كه، آن ها تروریست هایی بودند كه هدفشان را اشتباه انتخاب كرده بودند. سلطنت طلبان آن ها را قبول نداشتند، حتی در سخت ترین لحظات.

 

مجاهدین، با مخفی شدن در پشت یك چهره بزرگ تر، می توانستند بر افكار عمومی غرب به نحوی كه می خواستند اثر گذاری داشته باشند. آن ها مشروعیتی برای خود درست كرده بودند كه سال ها به آن ها كمك كرده بود از قانون فرار كنند. به همین خاطر بود كه شورای ملی مقاومت دفاعیه طولانی اش علیه اتهامات وزارت خارجه ایالات متحده را منتشر كرد. به دشواری می توان در خلاصه سازی شورای ملی مقاومت هیچ یك از فراچپ گرایی ها كه مجاهدین خلق را ترسیم می كنند را دید: حتی در امیدشان به از بین بردن سرمایه داری بین المللی هم چنین چیزی وجود ندارد.

"شورای ملی مقاومت ایران در سال 1981 تاسیس شد. این شورا یك ائتلاف دموكراتیك از گروه های ایرانی و شخصیت هایی است كه از اردوگاه های سیاسی مختلف آمده اند. 570 عضو از جمله نمایندگان مذهبی و قومی جوامع اقلیتی ایران (از جمله كردها، بلوچ ها، مسیحی ها و یهودی ها) در آن حضور دارند. شورا به عنوان پارلمان مقاومت در تبعید عمل می كند و هدفش استقرار یك سیستم سكولار، دموكراتیك و پلورالیست در ایران می باشد. بیش از نیمی از اعضای شورا را زنان تشكیل می دهند. شورای ملی مقاومت ایران به بیانیه جهانی حقوق بشر پایبند است و كنوانسیون های بین المللی را می پذیرد. شورا به جدایی دین از حكومت معتقد است. شورای ملی مقاومت حقوق اقلیت ها را به رسمیت می شناسد. خط مشی های اقتصادی شورای ملی مقاومت ایران بر اصول بازار آزاد، شناخت سرمایه داری كشورمان، و بر بازار و دارایی های شخصی و خصوصی مبتنی است. خط مشی خارجی شورا بر استقلال، احترام به منشور سازمان ملل و معاهدات و كنوانسیون های بین المللی مبتنی است. شورا ، انتخاب آزادانه انتخابات، دسترسی به كار و انتخاب آزادانه شغل، و نیز حق استفاده از همه منابع در زمینه های آموزش، هنر و ورزش، را به عنوان حقوق رسمی زنان به رسمیت می شناسد." (131)

 

توهم، محض به نظر می رسد. ظاهرا سیستم "عروسك روسی" (كه در آن یك عروسكی پس از دیگری در عروسك بزرگتر مخفی می شود) به طور كامل مورد استفاده قرار گرفته است. رجوی در راس قرار دارد. او در مكانی است و همسرش در مكانی دیگر، ولی در واقع هر دو یك سازمان را ریاست می كنند: مجاهدین خلق. ماكیاولی در اینجا تجسم یافته است. تغییر شكل انجام شده است:‌گرگ در پوست گوسفند در آمده است. اما، در نهایت، واقعیت آشكار می شود: "مجاهدین تنها جزء شورای ملی مقاومت هستند، تنها اپوزیسیون مسلح اصلی. دفتر اروپایی آن ها در اور-سور-ساینه در حومه پاریس قرار دارد. رئیس شورای ملی مقاومت در فرانسه، صالح رجوی است، یكی از دو برادر مسعود. در اكتبر 1999، صالح رجوی مورد بازجویی پلیس فرانسه قرار گرفت. این امر زمانی اتفاق افتاد كه محمدخاتمی رئیس جمهور ایران از فرانسه دیدن می كرد." (132)

 

پیشروی یك مار

این شرایط چگونه ایجاد شد و چطور مجاهدین نتوانست كنترل اپوزیسیون ایرانی در تبعید را به دست آورد؟ ژان گوئیراس خبرنگار لوموند مقاله ای بسیار خوب درباره این اشتباهات منتشر نمود: "وقتی مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، همراه با بنی صدر (رئیس جمهور سابق) به فرانسه پناه برد، مطمئن بود كه اقامتش كوتاه مدت خواهد بود. برای او، رژیم تهران از نفس افتاده بود و "پایان دیكتاتوری خونین نزدیك بود." وقتی از او می پرسیدند چرا فرانسه را به عنوان تبعیدگاه انتخاب كرده، مدام به سابقه آقای خمینی استناد می كرد. او (آقای خمینی) توانسته بود نوفل لوشاتو را به "یك حوزه بین المللی ایده آل" تبدیل كند. بنابراین، رجوی امیدوار بود كه اور- سور - اواز را به "ضد نوفل لوشاتو" تبدیل كند. این مكان سكوی خطابه او خواهد بود،‌ كه توسط آن كل دنیا را از اندازه مقاومت، دسترسی آن به رژیم حاكم بر ایران باخبر كند." پاریس رهبران پناهنده ایرانی را ملزم كرده بود كه بیانیه ای مكتوب را امضا كنند،‌ كه حاوی متنی مبنی بر اجتناب از هر گونه فعالیت سیاسی در خاك فرانسه بود. این تعهد فقط به مدت دو هفته مورد اعتنا واقع شد.

از اواسط ماه اوت، مقامات فرانسوی اقدامات سختگیرانه ای را اعمال كردند تا تماس ها بین مطبوعات و رهبران ایرانی، به طور معجزه آسایی، ‌از بین رفتند. رجوی، كه هرگز فكر نمی كرد مقامات فرانسه بتوانند بصورت موثر مانع از ادامه مبارزه او علیه رژیم تهران شوند، اعلام كرد: "شرایط اكنون عادی شده است." تبعیدی های جدید، به محض آگاه شدن از مقاصد واقعی مقامات، تلاش هایشان برای ایجاد یك "ضد قدرت" در اور-سور-اواز را تشدید كردند. در تاریخ 1 اكتبر 1981، بنی صدر رئیس جمهور سابق، با استفاده از جایگاه بین المللی خودش، رجوی را نامزد پست ریاست شورای ملی مقاومت ایران كرد و وظیفه تشكل "دولت موقت ایران" را به وی محول نمود. اولین عقب نشینی: این تصمیم هرگز اجرا نشد، احتمالاً بخاطر اختلاف نظرهایی كه درحال ظهور بودند."

 

زبان سیاسی

ژان گوئیراس ادامه می دهد: "بدتر این كه، این بنیاد، كه هدفش متحد كردن كل اپوزیسیون در تبعید بود، به تدریج به سازمانی تبدیل شد كه كلا تحت سلطه مجاهدین بود. در دوایر اپوزیسیون های ایرانی تبعیدی، مردم از سختگیری دكترینال و فرقه ای مسعود رجوی سخن می گفتند و از شعاردادن ها و زبان تكراری اش. این ها موانع آزادی افكار محسوب می شدند. آن ها مانع از آن شدند كه شورای ملی مقاومت به راه حلی پایدار برای رژیم تبدیل شود. با گذشت سال ها، اعتقاد به انحصار، فرقه گرایی مجاهدین را افزایش داد. آن ها هنوز در تهران نیروی اپوزیسیون اصلی بودند، حتی با این كه دیگر تهدیدی جدی برای رژیم محسوب نمی شدند. مقامات ایرانی آن قدر ریشه ها را محكم كرده بودند و ساختارهای كاری را توسعه داده بودند كه حتی دربرابر تاثیر مرگ آقای خمینی مقاوم بود. قدرت حاكمه، بطور موازی تا 1983 ایجاد نهادهای دولتی و سازماندهی مجدد سرویس های اطلاعاتی و امنیتی اش را به پایان برده بود. مخصوصا این دو سرویس آخر به سطح موثری رسیده بودند. احساس ناتوانی و ناامیدی كه در میان نمایندگان مقاومت در تبعید فراگیر شده بود به مخالفان در اور-سور-اواز هم رسید. البته مجاهدین به صدور بیانیه های پیروزمندانه ادامه دادند. اما كم تر و كم تر قابل اطمینان به نظر می رسیدند و به تدریج اعتبار سازمان و رهبرش از بین رفت. احساس كل اپوزیسیون مبنی بر رسیدن به بن بست تا حدی ریشه جدایی بین رجوی و پدرزنش، بنی صدر در سال 1984، بود."

 

جدایی از بنی صدر

 

ژان گوئیراس می افزاید:

"رئیس جمهور سابق جمهوری در خفا از "گرایش های هژمونیستی" دامادش سخن می گفت. او، كه دوسال اول جنگ خلیج فارس فرمانده كل قوا بود، به سختی می توانست اتحاد رجوی با عراقی ها را مورد تشویق قرار دهد. این امر در هنگام ملاقات مشهور طارق عزیز با رجوی در اورسوراواز اتفاق افتاد. رجوی و بنی صدر به همزیستی شان ادامه دادند اما خیلی دشوار بود.چیزی كه كارد را به استخوان رساند پیشنهاد رجوی در دسامبر 1983 مبنی بر انتقال شورای ملی مقاومت به عراق در منطقه قابل محافظتی در نزدیكی مرز ایران بود. وی طرح خود برای ایجاد ارتش آزادیبخش ملی از اعضای مجاهدین، پیشمرگ های كرد و اسرای جنگی ایرانی در اردوگاه های عراقی، را ارائه كرد. بنی صدر طرح رجوی را انتحاری نامید و درباره هرگونه همكاری شورای ملی مقاومت با عراق هشدار داد. این امر باعث می شود سازمان به وثیقه ای در دست صدام حسین تبدیل شود كه او در لحظه مناسب و برای ایجاد صلحی كه به دنبالش می باشد در فدا كردنش لحظه ای تامل نمی كند. بنی صدر، كه احتمال ضداقداماتی – كه بالاخره همین سال گذشته در فرانسه رخ دادند- را حس می كرد، به پیروانش هشدار داد كه هرگز خودشان را تحت كنترل هیچ نیروی خارجی قرار ندهند. رجوی و بنی صدر، برای جلوگیری از متلاشی شدن شورای ملی مقاومت بصورت متقابل تصمیم گرفتند كه به اتحادشان پایان دهند، اتحادی كه دو سال و نه ماه طول كشیده بود؛ و توافق كردند كه از "كشمكش های بیهوده پرهیز كنند تا راه گزینه های آینده را بازنگه دارند." خروج بنی صدر از اورسوراواز پایه های شورای ملی مقاومت، كه وی گرچه رسما یك عضو نبود ولی یكی از ستون هایش محسوب می شد، را تخریب كرد. آتش بس كوتاه مدت بود. اختلاف ها آن قدر عمیق بودند كه نمی شد از آن ها اجتناب كرد. برای رجوی، كه بیش از همیشه فرقه ای بود، رئیس جمهور سابق جمهوری "به ریشه هایش برگشته" و به "پس مانده رژیم تهران" تبدیل شده. این نوع طردكردن بنی صدر درواقع هشداری بود به همه آن هایی كه معتقد بودند كه مقاومت در خارج از كشور محكوم به شكست است و تاس های داخلی شان را برای "دوره اجتناب ناپذیر بعد از آقای خمینی" نگه داشته بودند. این نوع رفتار برای رجوی از اشتباه بدتر بود، بلكه خیانت بود." (133)

اكنون آوردن نظم به داخل رده ها برای مسعود بسیار حیاتی بود. هر گونه صدای ناسازگار با برخورد شدید از جانب رئیس مواجه می شد. وی، كه به ایده های مائویی پایبند بود، در ورای اصول دموكراتیكی كه از آن ها دم می زد، یك نظم آهنین را در داخل مجاهدین خلق حكمفرما كرده بود. سكاندار بزرگ پیش بینی كرده بود: "لیبرالیسم برای گروه های انقلابی بسیار خطرناك است. فرساینده ای است كه هر نوع اتحادی را از بین می برد، رشته های انسجام را ضعیف می كند، عدم تحرك بوجود می آورد و به اختلاف نظرها منجر می شود. رده های انقلاب را از سازمان منسجم و نظم سختگیرانه محروم می كند، از كاربرد خط مشی یكپارچه ممانعت بعمل می آورد و سازمان های حزب را از توده های مردمی تحت هدایتشان جدا می كند. این یكی از گرایش های ویرانگر است." (134) بعد از آن كه بنی صدر با بیرحمی از جنبش كنار گذاشته شد، نوبت كردها بود كه همكاری "دموكراتیك‌" از نوع مجاهدین خلق را در داخل شورای ملی مقاومت ایران فراگیرند.

 

درباره كردها

خیلی زود نوبت عبدالرحمان قاسملو، رهبر حزب دموكراتیك كردستان ایران رسید. رجوی او را به خاطر پذیرفتن گفتگو با آقای خمینی، و در نتیجه به رسمیت شناختن مشروعیتش، مورد سرزنش قرار داد و از وی خواست كه شورا را ترك كند. در واقع، حزب دموكراتیك كردستان ایران، تنها سازمانی بود (با رقیب كردش، كموله) كه مبارزه مسلحانه علیه رژیم ایران را هدایت می كرد و با دولت مركزی ملاقات كرده بود. این ملاقات به منظور بررسی احتمالات آتش بس محلی صورت گرفته بود. آقای قاسملو، كه قلبش شكسته بود، شورا را ترك كرد. گوئیراس این گونه می افزاید:

 

"از این نقطه به بعد، شورای ملی مقاومت هیچ موجودیت مستقلی از مجاهدین نداشت. این فقط یك "نام تجارتی" است كه رجوی از آن برای بهره برداری از اطمینان افرادی كه طومارهایش را امضا می كنند، استفاده می كند: از پاپوا گینه نو تا فرانسه. آن ها اسامی شان را در زیر بیانیه هایی قرار می دهند كه رژیم را محكوم كرده و از "برنامه صلح كه توسط رجوی، رئیس شورای ملی مقاومت ایران ارائه شده"‌ تقدیر می كنند." (135

 

مسئله كردها برای مجاهدین خلق حل نشده بود. علیرغم تكذیبیه های مكرر، ارتش آزادیبخش ملی ایران تحت كنترل رجوی حملات خونین زیادی را علیه كردها انجام داد.

بازپس گیری كنترل

 

اما، در رده های مجاهدین نگرانی وجود داشت. برخی در همان پایگاه سئوال كردن را شروع كردند. این اصلا خوب نبود: بلافاصله با آن ها به عنوان خائنان به هدف رفتار شد. در داخل سازمان، بحث ها فقط یك هدف داشتند: تایید صریح و یكصدای رئیس، كه همیشه حق با او است! و فرصت های زیادی برای این كار وجود دارد. در این نقطه از تكامل مجاهدین خلق، باید مجددا به مائو تسه تونگ نگاه كنیم تا سودمندترین راه حل، كه رهبری باید با استفاده از آن اختلاف نظرها را محدود كند، را بیابیم: "تشدید نظم حزبی ضروری است، از جمله: 1) گردن نهادن فرد به سازمان، 2 ) گردن نهادن اقلیت به اكثریت، 3) گردن نهادن سلسله مراتب پایین تر به سلسله مراتب بالاتر؛ 4) گردن نهادن كل حزب به كمیته مركزی. هر كسی كه این قواعد را نقض كند وحدت حزب را از بین می برد." (136)

 

دیگر از این روشن تر نمی شود! و، وقتی "طلاق انقلابی" به یك قاعده تبدیل شد، خیلی ها خواستار توضیح درباره اش شدند. هیچ وقت جوابی داده نشد. لازم است كه هر گونه نارضایتی سركوب شود: رئیس اشتباه نمی كند، رئیس رئیس است! ژان گوئیراس گفتار دوگانه مجاهدین خلق را درك می كند: "ازدواج مجدد سیاسی رجوی با مریم عضدانلو، همسر یكی از نزدیك ترین اعضا كه مجبور شد او را (مریم) دربرابر همگان ترك كند، به عنوان "یكی از مهم ترین تصمیم های ایدئولوژیكی و انقلابی اتخاذ شده توسط مجاهدین خلق" ارائه می شود." این حركت برای معدود شخصیت های مستقلی كه هنوز به رجوی اعتماد داشتند خیلی زیاد بود. عروس و داماد جدید موجی یكپارچه از مخالفت در جامعه تبعیدی های ایرانی در فرانسه بوجود آورد. معهذا نیروهایش را در وفاداری چشم و گوش بسته شان به یكدیگر پیوند می داد. فقط معدود مخالفانی بودند كه از آنچه اكنون به عنوان فرقه مذهبی می دیدند فرار كردند. اما، خانواده بزرگ هواداران سازمان باید به دهان "رئیس بزرگ" نگاه كنند و همه توضیحاتش را از جمله توضیحات غیرمحتملش را بپذیرند. طی تبعید طولانی مدت در اورسوراواز، رجوی و دوستانش در تبدیل شكست ها و شرمندگی هایشان به پیروزی های درخشان استاد شده اند. عزیمت رجوی از فرانسه به بغداد نیز به همین شیوه توسط مجاهدین خلق توضیح داده شد: "محل اقامت رجوی تغییر یافته تا از یك سو توطئه های رژیم خنثی شود و از سوی دیگر، نیازهای فار جدید مقاومت برآورده شوند."  در بیانیه مطبوعاتی شان همچنین آمده:

 

"شورای ملی مقاومت این حركت را برای سازماندهی نیروهای مسلح انقلابمان ضروری می داند. این آخرین گام برای بازگشت ما به خاك میهن می باشد." (137)

 

شورای ملی مقاومت تروریست

در ابتدای مارس 2003، خبرها مجاهدین خلق را به شدت تكان داد. چهره قانونی مجاهدین ضربه سختی خورده بود. اخبار در خبرگزاری های مختلف پخش شد: "وزارت خارجه امریكا اعلام كرد كه ایالات متحده شورای ملی مقاومت ایران، شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق، را غیرقانونی اعلام كرد. دارایی های جنبش اپوزیسیون مسلح اصلی رژیم ایران مسدود شده است. این تصمیم در "فدرال رجیسترر" مجله رسمی امریكایی منتشر شد و شورای ملی مقاومت را در فهرست سیاه سازمان های تروریستی قرار می دهد. دفاتر نمایندگی این سازمان در ایالات متحده و سراسر جهان هدف این فرمان هستند، كه توسط كالین پاول وزیر خارجه امضا شده است. سازمان مجاهدین خلق ایران، عنصر اصلی شورای ملی مقاومت، قبلا در دولت دموكراتیك كلینتون در فهرست سازمان های تروریستی قرار گرفته است. شورای ملی مقاومت در آن زمان دفتری در واشنگتن داشت كه با فاصله كمی از كاخ سفید واقع شده بود. همچنین در چندین شهر اصلی امریكا دفتر داشت و در آنجا كنفرانس های خبری مرتبی را برای متهم كردن دولت ایران برگزار می كرد. از جمعه صبح، ماموران فدرال دفتر آن ها در واشنگتن را تعطیل كرده و علائمی را روی درها نصب كردند كه نشان می دادند این سازمان ممنوعه می باشد. در زمان ورود ماموران هیچ كس در دفاتر نبود. عضویت در این گروه اكنون در ایالات متحده ممنوع می باشد. در گذشته، ایالات متحده از اطلاعات شورای ملی مقاومت برای توجیه نگرانی هایش درباره وجود برنامه هسته ای ایران استفاده می كرد... در سال های اخیر، مجاهدین ایران اعمال مسلحانه خود را بر ایران متمركز كرده اند. آن ها مسئولیت ترور چندین شخصیت كلیدی در رژیم را پذیرفته اند: اسداله لاجوردی (اوت 1998)، ژنرال علی صیاد شیرازی (آوریل 1999). (138)

 

پول، بازوی جنگ

تامین مالی مجاهدین، یكی از چیزهایی است كه همچنان درباره آنها ناشناخته باقی مانده است. آیا باید حرف مریم رجوی را باور كنیم كه می گوید همه پول ها از جمع آورندگان اعانه از مجاهدین و هوادارانشان می آیند؟ برای توجیه میلیون ها دلار پول كه در عملیات تئو كشف شد از همین ادعا استفاده شد. این فقط بخشی از كل است. مجاهدین خلق بیش تر از این ها در حساب هایش دارد: "... مریم رجوی هنگام آزاد شدنش – پس از پرداخت 80000 یورو به عنوان وثیقه به دادگاه فرانسه- خوشحال بود. این وثیقه صبح روز پنجشنبه در دفتر اجرایی دادگاه پرداخت شد. مریم رجوی از تاریخ 21 ژوئن در زندان می باشد... درباره 8 میلیون دلار (7 میلیون یورو) كه در خانه های مختلف اعضای اپوزیسیون ایران در اورسوراواز كشف شده، مریم رجوی اصرار دارد كه همه این پول به مقاومت ایران تعلق دارد: "حتی یك دلار، یا یك یورو از هیچ دولت یا كشوری دریافت نشده است. حتی اگر از جزئیات خبر نداشته باشم، مطمئن هستن كه می توانم برای هر سنت از این پول برای دستگاه قضایی توجیه داشته باشم." (139)

 

این ادعا با گفته بازرسان پلیس كه همگی خاطر نشان می كنند پول مجاهدین خلق در شبكه های كثیف در سراسر دنیا در جریان است در تناقض می باشد. "اكنون وظیفه پلیس ها در دی.اس.آر و دفتر مركزی سركوب جرم های عمده مالی است كه رشته های پولی كه مستقیما از عراق می آمدند را گره گشایی كنند. حساب ها در یمن بخصوص برای آن ها جالب هستند. این اولین باری نیست كه یك كشور عربی در تحقیقات درباره منابع پولی مجاهدین خلق ظاهر می شود. در 27 فوریه 2001، بعد از چهار ساعت بازجویی اف.بی.آی، هفت ایرانی در كالیفرنیا دستگیر شدند. آن ها به جمع آوری یك میلیون دلار پول از طریق "كمیته حقوق بشر در ایران" متهم می باشند. به گفته اف.بی.آی مقدار زیادی از این پول به حساب هایی در تركیه واریز شده بودند كه توسط مجاهدین خلق كنترل می شوند. بیش از 400000 دلار برای خرید سلاح در امارات متحده عربی خرج شده است. بازجویی پس از آن آغاز شده بود كه دفتر اف.بی.آی در بن گزارشی دریافت كرد مبنی بر این كه پلیس جنایی المان درحال تحقیق درباره پولی است كه از طریق مجاهدین خلق در ایالات متحده به المان منتقل شده است." (140)

 

پاسخ ها از...بغداد

یك بار دیگر لازم است كه برای یافتن سرنخ های یك پاسخ به بغداد نظری بیاندازیم. آن وقت است كه متوجه می شویم حامی مالی اصلی مجاهدین كسی نبوده است جز رئیس عراق. یك نفر هست كه مجاهدین خلق و مخصوصا مسعود رجوی را خیلی خوب می شناسد. او شخصیت مشهوری دارد، و تا زمان فرارش در رژیم صدام حسین بسیار بانفوذ بوده است. سرتیپ در ستاد مشترك ارتش، و مسئول سرویس های مخفی تا سال 1994، وافق السامرایی، با صدام حسین شخصا در ارتباط دائم بود. وی سپس با رئیس دچار مشكل شد. این ژنرال بازنشسته، كه اكنون به عنوان پناهنده در لندن به سر می برد، بواسطه شغلی كه داشت از كارهای مجاهدین خلق اطلاعات زیادی در دست داشت:

 

"ارتباطات مجاهدین خلق و صدام حسین ازچه زمانی آغاز شدند؟

رژیم ارتباط با آن ها را در اواسط دهه 80 شروع كرد. مجاهدین خلق حملات زیادی را طی جنگ ایران وعراق به كشورخودشان صورت دادند... باید به خاطر داشت كه مجاهدین فعالیت هایشان را در زمان محمدرضا پهلوی، شاه ایران، آغاز كردند. بخصوص، آن ها ترور جمعی از امریكاییها را پذیرفتند. درواقع ساختار ذهنی افراد تحت فرمان رجوی دقیقا مطابق با چیزی بود كه در رژیم عراق وجود داشت. آن ها از شیوه های زیرزمینی یكسانی استفاده می كردند. حتی در داخل ساختارهای خودشان، مجاهدین همان اصول استالینی را اعمال می كردند. اعضای سازمان از گذرنامه های جعلی برای سفر به كشورهای اروپایی و كسب درآمد برای خرید سلاح و پرداختن هزینه های تبلیغاتشان استفاده می كردند. سازمان حتی یك ایستگاه تلویزیون ماهواره ای هم داشت كه برنامه هایی به اروپا پخش می كرد. مجاهدین خلق زندان های خاصی برای ناراضیان خودشان داشتند. این بازداشتگاه در اردوگاه اشرف قرار داشتند، نزدیك بغداد، و همین طور در منصوریه و شهربان، نزدیك جبل حمرین. یك زندان مشترك با سرویس های عراق هم در صحرای الرمادی قرار داشت. بسیاری از اعضای سازمان كه دیگر از خط آن پیروی نمی كردند در این مكان زندانی می شدند. در این سلول ها، مواردی از تجاوز و مرگ پیش آمده بود.

 

كمك عراق چه بود؟

- بخصوص مبلغ 20 میلیون دینار عراقی را به خاطر می آورم كه مسعود رجوی دریافت كرد (در آن زمان هر دلار معادل سه دیناربود). این جریان به قبل از اشغال كویت در سال 1991 برمی گردد. در آن زمان او حداقل 8 میلیون دلار دریافت كرده بود. او همچنین برای پوشش خرج های تبلیغاتی اش در اروپا مبالغ مختلفی به صورت ارز خارجی دریافت می كرد. مسعود رجوی منابع درآمد دیگری هم داشت، از جمله پولی كه توسط هوادارانش به او پرداخت می شد. همه این پول صرف تحویل تجهیزات نظامی می شد. رژیم عراق با سلاح، توپ های متحرك، تانك، توپخانه سنگین، و حتی هلی كوپترهای جنگی از مجاهدین خلق حمایت می كرد. این گروه برای گذشتن از مرز و فرستادن گروه های كماندویی به داخل ایران، به جهت اجرای حملات تروریستی، از حمایت لجستیكی سرویس های اطلاعاتی عراق بهره می بردند. مجاهدین بیرحمانه به شهرهای كردنشین جلولا و خانقین حمله كردند و نقش فعالی در سركوب شورش های مردمی در جنوب عراق در سال 1991 داشتند. آن ها اطلاعات مختلفی درباره آنچه در ایران رخ می داد را برای سرویس اطلاعات عراق فراهم می كردند." (141)

از این رو، برخلاف همه تبلیغات، مجاهدین خلق قطعا تا هنگام سقوط حزب بعث در عراق به صورت نزدیك با رژیم دیكتاتوری صدام حسین همكاری داشت.

منابع

 

131. Presentation du Conseil national de la resistance iranienne (CNRI): website http://voiceofiran.com/abouthtmi, controled by Masod Rajavi

132. “Coup de filet contre les Moudjahidin du Peuple d’Iran”- AFP, 17 june 2003

133. Jean Gueyras, op.cit

134. “Against liberation”- 7 september 1937- Selected texts of Mao Tse Tung- volume II

135. Jean Gueyras, op.cit.

136. “The Role of the Chinese Communist Party in the National Work, October 1938, Selected Texts of Mao Tse Tung, Vol. II

137. Jean Gueyras, op.cit.

138. “Les Etats-Unis interdisent le CNRI classe organization terroriste” – AFP, 15 August 2003

139. “Maryam Rajavi; les fonds de l’OMPI proviennent exclusivement de la resistance iranienne”- Associated Press, 3 July 2003

140. “En France, les comptes bancaires restent au coeur de l’enquete- by Jean Chichizola- Le Figaro, 23 June 2003

 

 مطالب در ارتباط:

 ــ گفتگوی دو فعال حقوق بشر در سوئیس

 ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم و نهم

ــ لینک به قسمت دهم

ــ لینک به قسمت یازدهم

ــ لینک به قسمت سیزدهم

ــ لینک به قسمت چهاردهم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد