_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

عليشاد لربچه falsaf@web.de                        

فراز و فرود نظرات فرويد .

 -------------------------------------

كابوس و خوابهاي ناگوار دوران غربت .

فرويد ، از علم به ادبيات ؟

زيگموند  فرويد Sigmund  Freud 1856 – 1939         

    يكي ازنظريه هاي فرويد، روانكاو اتريشي، دركتاب “شرح خواب و رؤيا“،پيرامون معني،تفسير و تاويل كابوس و خوابهاي انسان است . چون يكي ، خوابهاي زيبا، خوشايند، نوستالژيك و لذتبخش مي بيند و افسوس ميخورد كه زمان چه كوتاه ! و ايكاش بيدار نميشد ، و ديگري خوابهاي ناخوشايند، رنج آور، خطرناك، و حتا گاهي شرم آور مي بيند، و عرق ريزان يا فريادكنان از خواب بيدار ميشود و خوشحال است كه هنوز زنده است و آن كابوس، يك دورغ باورنكردني و موقت بيش نبوده !. هر دوي اين دو انسان ،در خود يا درديگران و يا در شرايط، معني و منظور آن خواب، رؤيا و كابوس را جويا ميشوند.

   غير ازآن در كتاب (شرح خواب و رؤيا)، اصول اصلي تئوري روانكاوي فرويد نيز مطرح شده اند. فرويد، پايه گذار روانكاوي، متخصص و پزشك بيماري اعصاب و روانشناس، بعد از اشغال اتريش از طرف آلمان فاشيسم در سال 1938 به دليل يهودي بودن به لندن فرار كرد و درآنجا در تبعيد درگذشت. آثاراواز نظر سبك ادبي و نثرعلمي، چنتن درخشان بودند كه امروزه جايزه اي ادبي نيز بنام وي تعيين شده است . گرچه هرچند مدتي، غيرعلمي بودن بعضي از نظريه هاي روانشناسانه او اثبات ميشوند ولي منتقدين ادبيات و فرهنگ، جاي جديدي در زمينه هاي ادب و فرهنگ براي وي يافته اند. عموميت دادن تئوري روانكاوي او در علوم انسانشناسي و دين نيز مدتهاست كه با شكست روبرو شده است .

  فرويد ميخواست در زمان خود به اهميت علمي داروين گردد ولي امروزه كوشش ميشود تااورا در رديف ادبي گوته قراردهند، چون روانشناسي به اصطلاح ديناميك و دراماتيك او، خواننده را با كمي قدرت خيالپردازي بياد آثار گوته و شكسپير مي اندازند. وگرچه شناخت او موجب چهارچوبي براي اشتغال قرن بيست به موضوعات و مقولاتي مانند :تفكر، طبيعت انسان، و آرزوي سعادت، گرديد، ولي اوراامروزه فيلسوف بحساب نمي آورند. رشته هايي مانند : دين، علم زيباشناسي ، و فرهنگ مردم، تحت تاثير نظرات فرويد، مسير و جريان جديدي يافتند. روانكاوي فرويد روي شاخه هاي ديگر علوم همچون : جامعه شناسي و فلسفه نيز تاثير گذاشته است . فيليپ ريف، متفكر آمريكايي، اورا نخستين اخلاقگراي غيرمذهبي ناميد . در جامعه شناسي و تئوري اجتماعي-انتقادي، افرادي چون: آدرنو، اريش فروم، ماركوزه و هوركهايمر، زير تاثير او قرار گرفتند. فرويد از نظر ادبي، مهمترين مقاله نويس زمان خود بود و همچون مونتاين يك مقاله نويس اخلاقگرا است . بعضي از منتقدين ادبي آمريكا، آثار اورا در رديف آثار: پروست، جويس، و كافكا قرار ميدهند. او چون خالق اسطورههايي جديد شد، بايد بين كارهاي علمي و فرهنگي اش اختلاف قائل شد. و يتگنشتاين، روانكاوي جنجالي و غيرعلمي اورا “اسطوره شناسي نيرومندي“ نام نهاد . گروهي ديگر اورا يك اكسپرسيونيست و غيبگوي زوال فرهنگ درغرب بحساب مي آورند.

  فرويد را نيز ازجمله متفكريني مي شمارند كه مانند ماركس و داروين موجب تحولاتي درقرن بيست شد. يعقوب لاكان با انقلابي شمردن فرويد ، ميخواست رابطه نظرات او با علم زبانشناسي را محكم كند. تاثير مهم فرويد روي جنبشهاي ادبي مانند دادائيسم و سوررئاليسم درآنجاست كه او گفته بود كه انسان از طريق “ضميرناخودآگاه“ و خلاقيت و حافظه غيرمنتظره و بدون طرح و برنامه، ميتواند آثاري نبوغ آميز بيافريند. او غيراز علاقه به ادبيات، اطلاعات زيادي نيز در آن زمينه داشت و ميگفت كه بايد به محتوا اهميت داد و نه به فرم، و گرچه از شنيدن موسيقي لذت نمي برد، ولي آثار زيادي پيرامون هنر و هنرمندان منتشر كرد. احترام او براي داستايوسكي در آن حد بود كه رمان “برادران كارامازف“ اورا مهمترين داستان ادبيات جهان ناميد. بعضي از منقدين ادبي مدعي هستند كه اگر در آثار فرويد بجاي واژههاي (روانكاوي و علم)، كلمات (شعر و داستان) را قرار دهند، خواننده ممكن است تصور كند كه آثار توماس مان و يا گوته را مطالعه ميكند. گرچه او شكسپير را “آن ياروي انگليسي“ ناميد ولي درآثارش خويشاوندي نزديكي به شكسپير ملاحظه ميشود. فرويد مدعي بود كه هيچكدام ازآثر نيچه و شوپنهاور را شخصا نخوانده، ولي امروزه ثابت شده است كه اودر محافلي شركت ميكرد كه نظرات اين دورا مورد بحث قرار ميدادند.

  فرويد خلاف مريدان و هوادارانش هيچگاه ادعا ننمود كه نظريه روانكاوي او يك جهانبيني است . با اين وجود درآغاز هزاره سوم ميلادي اورا يكي از منتقدين واقعي فرهنگ غرب بشمار مي آورند . گروهي بحث روانكاوي اوراآغاز يك تئوري نجات و رهايي از دين، و سكولار شدن روانشناسي بحساب مي آورندو بعضي از نظريه هاي او موجب شدند كه انسان پيرامون خود و جهان اطرافش قدري شناخت پيدا كند، و در زندگي روزانه توجه به جريان احساسات كودكان و ارضانمودن پاره اي از خواسته هاي آنان نقش مثبت تري بيابد . روان پزشكي او نه تنها بين اهل فن بلكه ميان مردم عادي نيز علاقمنداني يافت. فرويد پايه گذار روانكاوي ؛يعني يكي از شاخه هاي مهم روانشناسي است كه نه تنها به تئوري بلكه به عمل درماني نيز كمك نمود. او ميگفت كه براي هر پديده و رفتاري ميتوان دلايلي يافت يا آنان را شرح داد؛ حتا براي فراموشي، رؤيا، و كابوس. او به دمكراتيك نمودن مقوله نبوغ نيز پرداخت چون طبق نظر او هركس با تكيه بر ضمير ناخودآگاه خود ميتواند موجب كشفيات خارق العاده اي شود . او چون انسان را موجودي خردگريز و ناراضي ميداند، افكارش را در تضاد با عصر روشنگري قرار ميدهند؛ چون براساس نظر او انسان گاهي اسير ضمير ناخودآگاه است و نميداند كه چه توانايي هايي دارد و به چه موضوعاتي واقف است .

  فرويد كوشيد تا با كمك هيپنوتيزم به درمان هيستري بيماران رواني بپردازد، چون او مشاهده كرد كه بيماران در شرايط هيپنوتيزم از طريق ضميرناخودآگاه، مسائل فراموش شده را دوباره بياد مي آورند. او نقش مؤثر ضميرناخودآگاه را در جريان درمان بيمار نشان داد، و ميگفت هر آرزويي را كه انسان ارضا نكند موجب بيماري ميشود چون آن واقعيتي غيرطبيعي است و از نظر رواني، فعال و مزاحم در خاطره و مغز انسان در جايي مخفي مي ماند. ماركسيست ها تئوري روانكاوي اورا ايده آليستي،يكجانبه و تحت تاثير غرايز حيواني مخصوصا غريزه جنسي دانسته كه به ساير رفتارهاي انسان عموميت داده شده است.

    گرچه فرويد آنزمان خودرا دركنار داروين و كپرنيك قرار ميداد، امروزه اورا در رديف گوته و مونتاين قرار ميدهند . نيچه پيش از فرويد به مبحث ضميرناخودآگاه در روان و حافظه انسان پرداخته بود. فرويد بدين دليل زير تاثير نيچه و شوپنهاور است چون كوشيد تا ايدههاي متافيزيك شوپنهاور را به روانكاوي عموميت دهد، و دوئاليسم نيچه درباره دو الهه فلسفي يعني :دينوزيوس و آپولو، را به علم روانشناسي منتقل كند. او ادامه دهنده تئوري داروين؛ كه انسان را از نسل ميمون ميداند، نيز است. تاكيد فرويد روي غرايز انساني يادآوري ريشه حيواني بودن انسان ابتدايي است . در حاليكه گروهي تاثير دين و فرهنگ يهود را روي افكار، طنز و سبك تحقيق فرويد بي تاثير نميدانند. يونگ شاعر و رقيب فرويد با طعنه گفته بود كه نبايد روانكاوي را “علمي يهودي“ بحساب آورد.

  گروه كوچكي هم فرويد را يك شارلاتان مي دانند كه در لباس علم، غيبگويي ميكرد. چون فرويد ميگفت كه هنر، دين، فلسفه و ادبيات ، همه محصول عقدهها و خواسته هاي سركوب شده انسان هستند، منقدين وي اشاره ميكنند كه انسان بيشتر از آنست كه محصول احساسات، خردگريزي، و فرار از واقعيات باشد . گرچه فرويد خودانسان بافرهنگي بود ولي او هنر را محصول سركوب غرايز و آرزوهاي ارضا نشده ميدانست .درنظر فرويد، هنر و ادبيات، سوپاپ و هواكش آرزوها و عقدههاي سركوب شده انسان هستند. او دين را نيز يك بيماري رواني و اجباري انسان ميدانست كه به بهانه خدا در جستجوي استقلال از پدري است كه خواسته هاي اورا ارضا ننموده. و چون غالب انسانها هرگونه هنري را تحمل و مدارا نمي كنند، هنرمند بايد در خلاقيت آثارش خودرا نيز سانسور نمايد كه ممكن است موجب ناهنجاريهاي رواني براي وي گردد .فرويد براي انسان نخستين ارزش خاصي قايل بود ، چون بنظر او انسان هنوز زير فشار ديوار آهنين خودسانسوري رنج نمي برد.

   سيگموند فرويد در سال 1856 در شرق اتريش آنزمان بدنيا آمد و در سال 1939 ، در تبعيد در لندن درگذشت. پدرش يكي از بازرگانان يهودي ثروتمند اتريش بود. اودردانشگاه پزشكي و روانشناسي خوانده بود و مدتي استاد روانشناسي دردانشگاه بود. وي مانند مونتاين، نويسنده مشهور فرانسوي، درآثاراتوبيوگرافيك خود، با يك “من خيالي“ آغاز ميكند. وي ميگفت كه از نظر اخلاقي ضروري است كه انسان بداند در يك واقعيتي زندگي ميكند كه آخرين شكل آن، مرگ است .

  فرويد در زمينه هاي : علم، ادب، فرهنگ و روانشناسي ، خالق آثاري است؛ از آنجمله : معني خواب و رؤيا ، تشريح روانشناسانه زندگي روزمره، طنز و لطيفه و رابطه آنها با ضميرناخودآگاه، سه مقاله پيرامون تئوري روابط جنسي، آنسوي اصل لذت، من و آن ، ماتم و افسرده گي، پيرامون خود پرستي، مونتاين و دين موحد، درسهايي پيرامون روان پژوهي، آينده، رؤيا، و آرزو، شرارت و ناخوشايندي درفرهنگ، و غيره . مجموعه آثار 10 جلدي او در سال 1970 منتشر شدند.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد