استراتژی فریب و دروغ (مجاهدین خلق،
فرقه رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، دوازدهم ژوئن ۲۰۱۳
لینک به منبع
دروغ گویی و فریبکاری که از ویژگیهای اخص
ایدئولوژی مجاهدین است گویی پایانی ندارد و اینکه روزی بشود مجاهدین را بدون این
خصلت های هنجار شکن تصور کرد شاید کمی خیالپردازانه باشد. ایدئولوژی ارتجاعی و عقب
مانده ای که شخص رجوی آنرا نمایندگی میکند تنها میتواند تحت عنوان مرتجعین چپ نما و
با ماهیت فرقه ای در طیف گروه های سیاسی ایران دسته بندی شود.
این ایدئولوژی که در روزهای اول انقلاب ،
تحت عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بعنوان سمبل آمال و آرزوهای مجاهدین به مردم
عرضه میشد، حال میرود خود را با همان محتوا و البته با فریبکاری تمام تحت نام
«جمهوری دمکراتیک، سکولار و غیر هسته ای»؟ به غرب عرضه کند.
بنابراین آنچه که طی سه دهه گذشته و اکنون
اتفاق افتاده و می افتد و ما شاهد آن هستیم گنداب ایدئولوژی ناب فرقه ای است که حال
از بدنه به سر در حال سرایت است .
طبیعتا محصول هر پدیده ای نشان از ماهیت خوب
یا بد آن پدیده دارد و اگر نتوانیم و یا نخواهیم از نتایج بدست آمده به ماهیت آن
پدیده پی ببریم حتما به خطا رفته ایم.
برای پی بردن به آنچه که فوقا گفته شد تنها
کافی است مدتی را با مجاهدین بوده باشید تا خیلی خوب به محتوای ایدئولوژی خطرناکی
که رجوی آنرا نمایندگی میکند پی ببرید.
رهبری مجاهدین بدعت گذار و سرمنشاء تمامی
وقایع زشتی است که در میان نیروهای اپوزیسیون اتفاف می افتد. تهمت زدن های ناروا به
جداشدگان از تشکیلات مجاهدین و شورای ملی مقاومت تنها بخش ناچیزی از این مجموعه
است.
استراتژی فریب و دروغ گویی با پوسته
“مقاومت” و “مبارزه” تنها ابزار مجاهدین برای قبضه قدرت و انحصارطلبی است. حتی اگر
قیمت آن قربانی کردن اعضا و تجاوز به حریم خصوصی کسانی باشد که سالهای عمرشان را در
این تشکیلات گذرانده و یا در اتحاد سیاسی با آنان بسر برده اند و حال قصد خروج به
هر دلیل شخصی و یا سیاسی را دارند.
استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی
از شورای ملی مقاومت و اطلاعیه مجاهدین در این خصوص نیز خود بهترین دلیل بر غرض
ورزی های مجاهدین و در راس آنها مسعود و مریم رجوی با تمامی کسانی است که قصد جدایی
و یا طرح کوچکترین انتقاد به این گروه را دارند.
اطلاعیه ای که مجاهدین در خصوص استعفای
آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از عضویت شورای ملی مقاومت داده و پاسخ مجدد
آنان به دروغ های مندرج در این اطلاعیه خود جای درنگ دارد که چگونه دروغ گویی و
فریبکاری شیوه دائمی رهبری این گروه بوده و هیچگونه پرنسیب اخلاقی و رفتاری محترم
شمرده نمیشود .
جدای از مطالبی که در مجرم شمردن آقایان
کریم قصیم و محمدرضا روحانی ؟ ! در اطلاعیه فوق آمده است و مقالات زیادی هم حول آن
نوشته شده است به این نکته هم باید اشاره کرد که تاکنون رسم نبوده که مجاهدین
بخواهند باصطلاح اسامی اعضای شورای دست سازشان را در پایان اطلاعیه هایشان بیاورند
ولی اینبار بیش از پانصد اسم در ذیل عبارت “غایبین جلسة میاندوره یی متعاقباً در
جریان قرار گرفتند و برگه ها ی امضا شده رأی گیری را برای دبیرخانه ارسال کردند”،
به چشم میخورد.
بنابراین وقتی می گوییم فریبکاری یعنی از
جنس همین کارهایی که مجاهدین انجام میدهند.
باید پرسید : علت اینکه این همه اسم بر خلاف
معمول در زیر این اطلاعیه ردیف شده چیست ؟ آیا غیر از این است که مجاهدین میخواهند
این موضوع را کم اهمیت جلوه داده و به خواننده این را القاء کنند که از بیش از
پانصد عضو شورا (بخوانید عضو مجاهدین) تنها دو نفر از آن خارج شده اند پس این جدایی
اینقدرها هم مهم نیست ؟ ! ضمن اینکه تعداد زیادی از همین بدبخت ها که اسم شان در
این ورق پاره آمده خود گروگان رجوی در لیبرتی اند.
نتیجه اینکه باید به رهبری مجاهدین گفت :
استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از شورای ملی مقاومت و پاسخ سراسر دروغ
و فریب شما به این استعفا بیانگر عمق بی پرنسیبی و نشات گرفته از یک ایدئولوژی
ارتجاعی با ماهیت فرقه ای است. ایدئولوژیی که تلاش میکند تمامی زوایای زندگی خصوصی
و سیاسی اعضای خود را رصد کرده و تحت کنترل بگیرد.
بدین ترتیب باید گفت استعفای این دو تن و
پیشتر جدایی آقای اسماعیل وفا یغمائی از عضویت شورای ملی مقاومت و نامه آقای ایرج
مصداقی به شخص رجوی و ریزش مستمر اعضاء در لیبرتی یک سرفصل کیفی است که از یک سو
ماهیت غیر دموکراتیک و عقب مانده مجاهدین و از دیگر سو حقانیت جداشدگانی است که
سالها هر کدام به طریقی ایدئولوژی متعفن رجوی را فریاد بر آورده اند و افشا
کردهاند.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی رجوی «واو» شد (مجاهدین خلق، فرقه
رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و هفتم می ۲۰۱۳
لینک به منبع
بنظر میرسد انتخابات
یازدهمین دوره ریاست جمهوری که یکی از سرفصل های مهم در تحولات
سیاسی ایران است، یکی از پایه های مهم استراتژی جدید مجاهدین
در بُعد داخلی را شکل میدهد و رجوی حساب ویژه ای برای بوجود
آمدن شکافی که بتواند از آن در راستای تحقق استراتژی جدیدشان
نهایت استفاده را بکند، باز کرده است.
بیماری تحلیل های
خیالپردازانه و عدم شناخت واقعی از مطالبات سیاسی – اجتماعی و
اقتصادی مردم ایران که سالهاست رجوی از آن رنج میبرد ، بنظر
میرسد محصول مستقیم خودانزوایی ، مردم گریزی و سه دهه خیانت به
مبارزات حق طلبانه مردم ، در ایران باشد.
محصول و نتیجه آخرین
تحلیل رجوی از شرایط و وضعیت جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق
که در آذرماه سال ۱۳۹۱ به خورد اعضای محصور در لیبرتی و سایر
اعضای سازمان داده شد، این بود که جمهوری اسلامی ایران و دولت
آقای نوری المالکی تا ۳۰ مهر ۱۳۹۲ سقوط خواهند کرد؟! و نهایتا
این تحلیل به شعار “پلی از لیبرتی تا تهران” ختم گردید.
این استراتژی که در
گفتارهای پیشین مفصلا در باره آن توضیح داده ام، فعلا حال و
روز خوبی ندارد و در هیچیک از مولفه های آن پیشرفتی حاصل نشده
است. بویژه اینکه پذیرش ۱۴ نفر از ساکنان لیبرتی به عنوان
پناهنده در کشور آلبانی هم خود به معضل جدیدی برای مجاهدین
تبدیل شده و سوراخی هم در استراتژی و هم شعار محوری آن محسوب
میشود.
مجموعه تحولات و اخبار
از نحوه برخورد مجاهدین با موضوع انتخابات این دور از ریاست
جمهوری در ایران نشان میدهد که تا این لحظه بر خلاف انتظار
حداقل تا قبل از تعیین تکلیف شدن صلاحیت نامزدها توسط شورای
نگهبان خیلی محتاطانه عمل کرده اند.
شاید علت این نوع
برخورد رجوی با این دور از انتخابات ریاست جمهوری در ایران
ناشی از تجربه تلخ مجاهدین در انتخاب مجدد آقای خاتمی در
هشتمین دور از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال ۱۳۸۰
باشد.
رجوی که از انتخاب آقای
خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶ از آن تحت عنوان
“خاتمی زدگی” و “فتنه خاتمی” در درون تشکیلات نام میبرد، تلاش
کرد در دور دوم با نظامی کردن فضای کشور مانع از انتخاب مجدد
آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران شود. عملیات نظامی مجاهدین
طی سال ۱۳۷۸ تا تابستان سال ۱۳۸۰ تلاش رجوی برای بستن فضای باز
سیاسی در ایران را نشان میدهد که عملا موفق نشد. در آن زمان
استراتژی رجوی این بود که مجاهدین تنها در فضای بسته و بدور از
آزادیهای سیاسی و حزبی میتوانند به حیات خود ادامه دهند.
شاید دلیل برخورد پاسیو
و صرفا بیان حرفهای کلی توسط رجوی با موضوع انتخابات این دور
از ریاست جمهوری، ناشی از تجربه همان سالهای قبل باشد. البته
با تغییر کیفی که هم در شرایط مجاهدین و هم در شرایط بین
المللی بوجود آمده است باعث شده است رهبری مجاهدین به گزینه
های دیگری از جمله سرمایه گذاری روی عوامل خارجی روی بیاورد.
بنابراین در این دور از
انتخابات ریاست جمهوری رجوی سعی کرد اهداف خود را با تائید
صلاحیت شدن آقای هاشمی رفسنجانی و طبعا رسیدن وی به مقام ریاست
جمهوری در ایران پیش ببرد.
نتیجه اینکه اگر روزی
“استراتژی جنگ آزادیبخش نوین” تنها در شکاف جنگ و ایران و عراق
و با تکیه بر عوامل بیگانه امکان بقا داشت، حال مجاهدین با از
دست دادن حامی استراتژیک خود، حیات خود را تنها در بستر
شکافهای موجود در بین جناحهای رقیب در ایران جستجو میکنند.
لذا حذف شدن آقای هاشمی
رفسنجانی از کاندیداتوری ریاست جمهوری ایران پاک حساب و کتاب
رجوی را بهم ریخته و بطور مضاعف بر مشکلات وی افزوده است و
تنها عکس العمل مجاهدین – نه خود مسعود که در کلاف تحلیل های
وهمی خود سردرگم است- این بود که مریم رجوی بگوید: “نمایش
انتخابات با انقباض کامل و اجتناب ناپذیر رژیم ولایت فقیه
تعیین تکلیف شد”.
با این مقدمه گفتنی است
فعالیت جدی مجاهدین در خصوص انتخابات تقریبا از تاریخ
۰۸/۰۲/۱۳۹۲ با دادن اولین اطلاعیه رسمی شروع شد. مجاهدین در
اطلاعیه های خود تلاش کردند با برجسته کردن تضاد های درون
نظام، یک استرس و بی ثباتی روانی در افکار آحاد مردم ایران
ایجاد کنند .
طی این مدت و تاکنون
دستگاه تبلیغاتی مجاهدین تقریبا نزدیک به ۱۷ اطلاعیه در خصوص
انتخابات بیرون داده است. سازمان مجاهدین در این اطلاعیه ها که
برگرفته از اخبار منتشره در رسانه های جمعی در ایران است، تلاش
کرده اند موضع گیری جناح های رقیب بر علیه یکدیگر در خصوص
انتخابات را برجسته کنند.
پس از این آماده سازیها
، رجوی و در حالیکه هنوز کیفرخواست آقای ایرج مصداقی علیه او
بر روی میزش سنگینی میکند تلاش کرد طی دو پیام متوالی در تاریخ
های ۱۸/۰۲/۱۳۹۲ و ۲۶/۰۲/۱۳۹۲ به تحلیل وضعیت جناحهای رقیب در
یازدهمین دور از انتخابات ریاست جمهوری بپردازد.
بنابراین آنچه که
میتوان از محتوای این دو پیام رجوی نتیجه گرفت اینکه:
۱ – در کمال تعجب رجوی
سعی کرد در پیامش از هرگونه موضع گیری متناسب با خط سازمان
مبنی بر “سرنگونی نظام تا مهر سال ۱۳۹۲″ خودداری کند. هرچند
این یک تناقض جدی در پیام رجوی بود، ولی بنظر میرسید مطابق
آنچه که فوقا گفته شد و عدم موفقیت آنها در هر سه مولفه
استراتژی جدید، رجوی وادار به چنین موضعگیری کلی شده باشد.
۲ – رجوی در هر دو
پیامش مزورانه تلاش کرد با بحرانی نشان دادن کشور و آنچه که
آنرا “شقه در درون نظام” می نامید ، آقای هاشمی رفسنجانی را
بعنوان بهترین راه حل برای ریاست جمهوری این دور از انتخابات
ریاست جمهوری ایران با هدف جدا کردن وی از نظام به آقای خامنه
ای پیشنهاد دهد. بنظر میرسد تائید صلاحیت و سپس انتخاب شدن
آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری ایران بخشی از استراتژی
جدید مجاهدین بوده که رجوی حساب ویژه ای روی آن باز کرده بود.
چرا که براساس تجربه
سالهای قبل، اینبار اما از نظر مجاهدین، انتخاب وی بعنوان
نماینده اصلاح طلبان بود که میتوانست زمینه مناسبی برای عرض
اندام مجاهدین در فضای سیاسی کشور بوجود آورد و بعبارتی تنها
روزنه برای بازگشت مجاهدین به عرصه سیاسی کشور محسوب میشود.
ولی عملا با رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان که رجوی انتظار
آنرا نداشت، ضمن عقیم گذاشتن طرح مجاهدین ، رجوی را هم “واو”
کرد.
“واو” شدگی رجوی آنقدر
شدید بود که تنها ساعاتی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی
توسط شورای نگهبان ، طی اطلاعیه ای در تاریخ ۳۱/۰۲/۱۳۹۲ اعلام
کند که:
” . . . خامنه ای باید
تا دیر نشده رفسنجانی را با حکم حکومتی به صحنه برگرداند . . .
رفسنجانی اگر کشور و نظام را در خطر می بیند باید بر خلاف ۴
سال پیش خطر کند و با کمک حوزه و بازار خامنه ای را پائین بکشد
. . . استوانه نظام نباید بترسد. هم چنانکه خامنه ای را یک شبه
بالا برد اکنون میتواند و باید بساط ولایت او را درهم بریزد یا
لااقل از او حکم حکومتی برای شرکت در انتخابات بگیرد . . . ” .
ولی فشار مضاعف و ضربه
جدی تر به رجوی زمانی بود که آقای هاشمی رفسنجانی طی اطلاعیه
ای در روز گذشته ضمن تشکر از مردم حمایت خود را از نظام جمهوری
ایران اعلام داشت.
۳ – برخلاف انتظار و
علیرغم تبلیغات وسیعی که مجاهدین و شخص رجوی حول “تشکیل ارتش
آزادیبخش ملت ایران” و “هسته های مقاومت” به راه انداخته است و
هر روز اخبار مختلفی از فعالیت های موهوم آنها در شهرهای مختلف
را در سایت های خبری خود درج میکنند در ایندو اطلاعیه هیچ
اشاره ای به آنها نشد تا رجوی از ” بازوی مقتدرش” ؟ ! و در
شرایط سختی که در آن گرفتار است ، بخواهد بپا خواسته و
انتخابات را در هم بریزند، و با کمال تعجب تنها به دادن شعار
کلی ، “فراخوان به اعتراض و قیام – هر فرصت ، هر زمان، هر
مکان” بسنده کرد که خود این هم بی محتوا بودن تشکیل چنین ارتشی
را نشان میدهد.
بنابراین به گِل نشستن
استراتژی جدید رجوی و صبر و انتظار فریبکارانه وی برای تحولات
بعدی ، وی را مجبور کرد در کلی ترین شکل مردم را به قیام
فراخواند.
۴ – بنظر میرسد
گردهمائی ویلپنت پاریس در اول تیر ۱۳۹۲ (۲۲ ژوئن ۲۰۱۳) و کیسه
گشادی که مجاهدین برای بهره برداری از انتخابات ریاست جمهوری و
مطابق آنچه که فکر میکردند اتفاق خواهد افتاد، دوخته بودند هم
رونق چندانی پیدا نکند و مجاهدین حرفی برای گفتن نداشته باشند.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و انتخابات
ریاست جمهوری سال 1392 در ایران
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، چهارم مارس 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20و%20انتخابات
%20ریاست%20جمهوری%20سال%201392%20در%20ایران/18490
کنفرانس اخیر مجاهدین در پاریس شاید از خیلی
جهات قابل تجزیه و تحلیل باشد ولی آنچه که آنرا مهم میکند سرمایه گذاری کلان
مجاهدین برای انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران است که در خرداد ماه سال 1392
برگزار میشود.
شاید بتوان اهمیت این موضوع برای مجاهدین را
در تحلیل های شخص مسعود رجوی و شعار «تغییر در ایران در سال 2013» جستجو کرد.
براستی مبنای این شعار براساس کدام تحول سیاسی در ایران است ؟
اخراج مجاهدین از قرارگاه اشرف و اسکان موقت
آنان در لیبرتی تحت نظر کمیساریای عالی پناهندگان سازان ملل متحد و تلاش برای اعزام
آنان به کشورهای ثالث بیش از هر زمان دیگری عرصه را بر رهبری مجاهدین تنگ کرده است.
بنابراین انزوای درونی و بن بست نظامی و
سیاسی حاکم بر تشکیلات مجاهدین رجوی را بر آن داشت تا به آخرین نقطه امید خود یعنی
به اغتشاش کشاندن انتخابات ریاست جمهوری در ایران درسال 1392 به کمک برخی کشورهای
منطقه خاورمیانه و حامیان سیاسی شان در اروپا و آمریکا چشم بدوزد.
بنا به گفته آخرین نفراتی که از کمپ لیبرتی
فرار کرده اند ، مسعود رجوی در اواخر آذز ماه 1391 طی یک پیام درونی به اعضای
سازمان مجاهدین ، اعلام کرد که سازمان قصد خروج از عراق را ندارد ، چرا که به تحلیل
وی نوری المالکی و جمهوری اسلامی ایران حداکثر تا تاریخ 30 مهر92 سقوط خواهند کرد ؟
!! و آنها می توانند از همانجا به تهران رفته و قدرت را در دست بگیرند.
بنابراین براساس چنین تحلیلی بود که رجوی در
ادامه پیامش دو گزینه را پیش روی نیروهایش قرار داد. گزینه اول : " پلی از لیبرتی
تا تهران " بود. او در این گزینه از اعضای سازمان خواست تا به صورت کتبی تعهد بدهند
که برای همیشه با سازمان مجاهدین باقی می مانند و حاضرند از بدن خود پلی از لیبرتی
تا تهران بسازند. گزینه دوم : " کثافت بورژوازی " بود. رجوی این گزینه هم را برای
آنانی در نظر گرفت که حاضر به دادن تعهد نیستند و بقول او میخواهند سازمان را ترک
کرده و به دامن بورژوازی بروند.
در کنفرانس پاریس مریم رجوی سعی کرد آنچه که
آنرا « سرخط برنامه و نظرگاه مقاومت ایران، برای ایران فردا» می نامید را در 10
ماده برای چندمین بار تکرار نماید.
ولی آنچه که این کنفرانس را با سایر کنفرانس
های مجاهدین متمایز میکرد حضور برخی عناصر مشکوک از کشورهای منطقه خاورمیانه بود.
در همین رابطه خبرنگار رادیو «اوستن» گفت:
«یوسی گال» سفیر اسرائیل در پاریس ، منشی دوم سفارت عربستان و یک دیپلمات ارشد قطری
نیز در این کنفرانس حضور داشتند. چیزی که در خبر مشروع این کنفرانس که بر روی سایت
خبری مجاهدین قرار گرفت حذف گردیده بود.
در همین خصوص پایگاه نهرین نت هم از
دیدارهای سفیرهای عربستان و قطر در پاریس با "مریم رجوی" خبر داد و اعلام کرد که
مریم رجوی در این ملاقات از آنها خواسته است تا از آنچه که مجاهدین آنرا " 2103 سال
تغییر در ایران" می نامد حمایت کنند.
نتیجه اینکه رهبری مجاهدین اینبار میخواهد
تحقق شعار « تغییر در ایران در سال 2013 » را نه با تکیه بر «رزمندگان ارتش
آزادیبخش ملی » گرفتار در لیبرتی بلکه با تکیه بر حمایت های مالی - سیاسی و
تبلیغاتی گسترده کشورهایی نظیر قطر ، عربستان سعودی و برخی کشورهای دیگر منطقه و
البته با شیطنت های برخی از عوامل خود در داخل ایران پیش ببرد.
در همین رابطه میتوان به برخی تحرکات اخیر
مجاهدین در شبکه های اجتماعی از جمله فیسبوک اشاره کرد. مجاهدین در این شبکه پیام
هایی را به برخی از کاربران ارسال میکنند که در آنها نحوه درست کردن کوکتل مولوتف
شرح داده شده است.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمله موشکی به لیبرتی و پیامد های
زیانبار آن برای رهبران مجاهدین خلق (فرقه رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، بیست و چهارم فوریه 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-حمله%20موشکی%20به%20لیبرتی
%20و%20پیامد%20های%20زیانبار%20%20آن%20برای%20رهبران%20مجاهدین/18474
در سحرگاه روز شنبه 21/11/1391 پایگاه
لیبرتی - محل اسکان موقت اعضای سازمان مجاهدین مورد حمله موشکی واقع شد. هرچند این
عمل با هر گونه هدف و انگیزش و از سوی هر گروهی که انجام گرفته باشد پیشاپیش محکوم
و مذموم است ولی با توجه به ماهیت فرقه ای و اهداف سیاسی قدرت طلبانه رهبران
مجاهدین این اتفاق بهترین بهانه را بدست رهبران مجاهدین داد تا از فرصت پیش آمده
نهایت استفاده سیاسی در راستای تشدید خط بازگشت به اشرف که در پی بارندگی های نهم
بهمن ماه سال جاری و آب گرفتگی محوطه لیبرتی طراحی گردیده بود ، انجام گیرد تا ضمن
جلب توجه افکار عمومی جامعه جهانی و مظلوم نمایی از اینکه آنها مورد حمله مسلحانه
قرار گرفتهاند راه بازگشت به قرارگاه اشرف را هموار کنند.
اگر تبلیغات کلیشه ای و فرافکنی های رهبران مجاهدین و برو و بیاهای حامیان سیاسی
آنان را کنار بگذاریم، آنچه که در عمل اتفاق افتاد همانا محکومیت رهبران مجاهدین در
تعلل و سنگ اندازی در مسیر انتقال ساکنان لیبرتی به خارج از خاک عراق بود. چیزی که
به مزاق رهبران مجاهدین خیلی خوش نیامد.
واکنش های رسمی دولت عراق، سازمان ملل متحد، ایالات متحده آمریکا و حتی برخی
کشورهای اروپائی به رهبران مجاهدین تنها بخشی از واقعیت هایی بود که رهبران مجاهدین
اصلا دوست نداشتند آنها را بشنوند. این دولت ها نه تنها از مجاهدین مستقر در لیبرتی
خواستند که خاک عراق را ترک کنند بلکه چه بطور مستقیم و یا غیر مستقیم از رهبران
مجاهدین نیز خواستند تا مانع خروج آنان از عراق و اسکان شان در یک کشور ثالث و یا
هر جای دیگر نشوند.
به گزارش خبرگزاری رویترز دولت آمریکا و آقای بان کی مون حمله موشکی به لیبرتی را
در همان روز نخست حمله محکوم کرده و از دولت عراق خواستار تامین امنیت بیشتر برای
ساکنان لیبرتی شدند.
رهبران مجاهدین انتظار داشتند با سوار شدن بر موج خون میتوانند موافقت دولت مردان
آمریکا در مسیر بازگشت ساکنان لیبرتی به اشرف را بدست آورند لذا بدنبال چنین تصوری
بود که مریم رجوی بلافاصله بعد از حمله موشکی به لیبرتی از دولت آمریکا خواست تا
اعضای مجاهدین به قرارگاه اشرف بازگردند.
در تاریخ 23/11/1391 سازمان ملل با صدور بیانیهای اعلام کرد که همچنان به توافق
امضاء شده با بغداد مبنی بر اخراج مجاهدین از خاک عراق پایبند است. همچنین رئیس
کمیسیون شهدای مجلس عراق نیر اعلام کرد: (اگر) مجبور شویم، مجاهدین را به ایران
تحویل خواهیم داد. وی تاکید کرد دولت عراق هیچ مسئولیتی در قبال این افراد و جان
آنها ندارد زیرا پناهندگی سیاسی به آنان نداده است. در همین رابطه برخی دیگر از
نمایندگان مجلس عراق و سیاسیون این کشور نیز موضع گیری های مشابهی اتخاذ کردند.
ولی در ورای همه اینها رهبران مجاهدین همچنان ساز خود را می زدند. در همین رابطه در
تاریخ 24/11/1391 سایت مجاهدین به نقل از تلویزیون فاکس نیوز گزارش داد: رودی
جولیانی، شهردار سابق نیویورک در مورد حمله به کمپ لیبرتی که باعث کشته شدن شش نفر
و مجروح شدن دهها نفر گردید، سخنرانی کرد. جولیانی گفت: آمریکا کجا بود تا از تعهد
حفاظتش دفاع کند؟ هیچکجا! هیچکجا که بتوان آن را دید نبود! ایالات متحده باید به
تعهداتش عمل کند. رئیسجمهور آمریکا باید از روبهرو رهبری کند، نه از پشت سر ".
ولی علیرغم تمامی فعالیت های یک بام و دو هوای حامیان سیاسی مجاهدین مخالفت وزارت
خارجه آمریکا با هرگونه بازگشت اعضای مجاهدین به قرارگاه اشرف تمامی رشته های
مجاهدین را پنبه کرد.
به گزارش خبرگزاری ها روز سه شنبه 24/11/1391 «ویکتوریا نولاند» سخنگوی وزارت امور
خارجه آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ به یکی از خبرنگاران درباره کمپ
لیبرتی گفت: پاسخ من به درخواست مجاهدین این است که به اشرف باز نگردند و تنها راه
حل صلحآمیز و پایدار برای این افراد، اسکان آنها در خارج از عراق است. وی در
ادامه خطاب به حامیان مجاهدین افزود: اگر آنها میخواهند این افراد را صحیح و سالم
و در زندگی بهتری ببینند، راه چاره در خارج از عراق است.
البته این همه کار نبود. در راستای موضعگیری آمریکا، کشور فرانسه نیز موضع مشابهی
را در قبال خروج مجاهدین از خاک عراق اتخاذ کرد. به گزارش خبرگزاری فرانسه، در
تاریخ 28 بهمن 1391 برابر با 16 فوریه 2013 «فیلیپ لالیوت» سخنگوی وزارت امور خارجه
فرانسه آمادگی کشورش را برای کمک به هماهنگی با کمیساریای عالی سازمان ملل در امور
پناهندگان به منظور خروج اعضای مجاهدین از کمپ لیبرتی و انتقال به کشوری ثالث اعلام
کرد.
ولی آنچه که بیشتر از همه خشم رهبران مجاهدین را برانگیخت و باعث شد مجاهدین بدون
هیچگونه ملاحظه ای وی را مورد توهین قرار دهند ، موضعگیری صریح سفیر آلمان در عراق
بود. وی در تاریخ 28/11/1391 با صدور اطلاعیه ای از نیروهای امنیتی عراق خواست که
از جان ساکنان کمپ لیبرتی حفاظت به عمل آورند. در بیانیه سفیر آلمان در عراق - به
نقل از سایت همبستگی - چنین آمده است:
«من با رضایت خاطر مطلع شدم که دولت عراق مشغول به این است که علت های این حمله را
روشن سازد. از آنجا که کمپ لیبرتی تحت مسئولیت امنیتی دولت عراق قرار دارد، از
نیروهای امنیتی عراق خواسته میشود که از جان ساکنان کمپ لیبرتی حفاظت به عمل آورند.
همزمان من از رهبری کمپ لیبرتی می خواهم که ساکنان کمپ را از حقوق کامل شان
برخوردار سازند.»
البته پیشتر از این موضعگیری وزارت خارجه انگلیس در خصوص تائید وضعیت لیبرتی به
لحاظ استانداردهای بین المللی بیش از هر زمان دیگری تبلیغات مجاهدین در خصوص بازگشت
به اشرف را خنثی کرده بود.
در تاریخ پنجم فوریه 2013 برابر با 17 بهمن 1391 گزارش مصاحبه نماینده حزب کارگر از
پلایدون با وزیر خارجه انگلیس در مورد وضعیت لیبرتی بر روی سایت رسمی پارلمان
انگلیس قرار گرفت. در این مصاحبه وزیر خارجه انگلیس میگوید: " . . . بر طبق گزارشات
سازمان ملل، امکانات در این کمپ کمتر از استانداردهای بین المللیِ قابل قبول نیست.
بعنوان مثال؛ ساکنین از شبکه برق بیست و چهار ساعته برخوردار هستند و بیش از دویست
لیتر آب در روز برای هر نفر فراهم شده است. این استاندار طبعا قابل مقایسه با زندگی
بسیاری از مردم عراق است.
من در جولای 2012 در این خصوص با وزرای خارجه و حقوق بشر کشور عراق صحبت کرده ام و
ما در حال حاضر نیز از طریق سفارت بریتانیا در عراق به نظارت خود بر وضعیت کمپ های
اشرف و لیبرتی ادامه می دهیم و در شرایطی که لازم ببینیم مسائل را با سازمان ملل و
دولت عراق مطرح خواهیم کرد. "
بدین ترتیب این موضعگیری خود پاسخی گویا به تمامی ادعای مضحک و تبلیغاتی مجاهدین از
جمله پیام 30 دی ماه 91 مسعود رجوی به ساکنان اشرف و لیبرتی که ادعا کرده بود وضعیت
لیبرتی استاندارد نیست و رسیدگی های صنفی و استقراری و رفاهی در پائین ترین سطح خود
قرار دارند، بود.
بنابراین فریبکاری رهبران مجاهدین برای نگه داشتن اعضای سازمان در عراق فعلا در
کادر زمین گیر کردن آنها در لیبرتی و تلاش برای خنثی سازی فعالیت های مسئولین
سازمان ملل متحد و دولت عراق در خصوص انتقال و اسکان آنان به کشورهای ثالث کارکرد
داشته است.
نتیجه اینکه موجی که مجاهدین میخواستند بعد از موشک باران لیبرتی و با خون کشته
شدگان راه اندازی کرده و مدت زمان دیگری را بر آن سوار شوند خیلی زود و در همان
سواحل لیبرتی فروکش کرد.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تناقض گویی خطی و مقدمه و موخره برای
پولشویی (مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، سیزدهم فوریه 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-تناقض%20گویی%20%20خطی
%20و%20مقدمه%20و%20موخره%20برای%20پولشویی/18458
در تاریخ 30/10/1391 مسعود رجوی پیامی تحت عنوان «مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی»
به اعضای سازمان داد و اخیرا از سیمای آزادی برنامه تلویزیونی مجاهدین نیز بخش
گردید.
در بخشی از این پیام مسعود رجوی میگوید: " . . . (تشکیل) مؤسسان چهارم ارتش
آزادیبخش ملی را اعلام میکنم. با شرکت همه هم وطنان ، مشتاقان آزادی و استقلال
ایران و بویژه یاران اشرف نشان در سراسر جهان.
25 سال پیش در سال 1366 من و مریم نخستین مؤسسان بودیم . یک دهه بعد مؤسسان دوم در
حوض های پایان سال 1374 را همه شما و همه مجاهدان به یاد می آورند . . . یک دهه بعد
در سال 1385 در مؤسسان سوم همچنین شد و حالا در دهه 90 بعد از اعلام مرحله سرنگونی،
در اعلام آماده باش به یگانهای ارتش آزادی در داخل ایران به مؤسسان چهارم و به برپا
دادن تیم ها ، دسته ها و یگانهای ارتش آزادیبخش ملی رسیده است . . . "
در تشکیلات مجاهدین همیشه سخنرانی های رجوی یکطرفه و صرفا با هدف نگه داشتن نیروها
در تشکیلات کارکرد داشت. حرفهای رجوی در تمامی زمینه ها بویژه خط و استراتژی و
باصطلاح سازمانی «نبرد» با جمهوری اسلامی همیشه با تناقضاتی همراه بود ولی هیچ کس
جرات بیان این تناقضات را نداشت.
بعنوان مثال در تابستان سال 1377 سازماندهی نیروهای ارتش تغییر یافت و مراکز سابق
به ارتش های جدیدی تبدیل شدند. رجوی همزمان با انجام این تغییرات سازماندهی اعلام
کرد که ارتش وارد مرحله «آمادگی برای سرنگونی» شده است که اختصارا آنرا «آ77» می
نامید. یعنی آمادگی برای سرنگونی در سال 1377
حدود یکسال بعد از آن و در سال 1378 طی نشستی رجوی با تحلیل شرایط سیاسی ایران
اعلام کرد که : ما از مرحله آمادگی عبور کرده و وارد فاز «مرحله سرنگونی » شده ایم.
بنابراین باید دستگاه وارد عملیات منظم و نامنظم شود.
حال در این میان کسی نبود و البته جرات آنرا هم نداشت به رجوی یادآوری کند وقتی شما
درخرداد ماه سال 1365 به عراق آمدید ، در پائیز همان سال طی پیامی به نیروها که از
طریق مسئولین سازمان در هر پایگاهی به اطلاع نیروها رسید مگر نگفتید : " ما از
مرحلۀ تدارک برای سرنگونی خارج شده و وارد مرحله سرنگونی رژیم شده ایم" . حال بعد
از گذشت 13 سال یعنی در سال 1378 مجددا اعلام میکنید که ما وارد فاز سرنگونی شده
ایم و این تناقض را چگونه پاسخ میدهید ؟
بنابراین فریبکاری جدید رجوی یعنی تشکیل موسسان سوم در سال 1385 و موسسان چهارم در
سال 1391 نیر از سنخ همین داستانهای سرکاری شخص رجوی است.
در رابطه با فریبکاری جدید مسعود رجوی ، مریم رجوی نیز سریعا به میدان آمده و ضمن
قدردانی از آنچه که آنرا " . . . مشارکت گسترده هموطنان و استقبال میهنی از اعلام
مؤسسان چهارم ارتش آزادی" می نامید قدردانی و تشکر کرده است.
سایت ایران افشاگر از سایت های وابسته به مجاهدین در تاریخ 13/11/1391 نوشت: " . .
. خانم مریم رجوی مشارکت گسترده و اشتیاق هموطنان و یاران مقاومت از داخل و خارج
ایران در پانزدهمین برنامة همیاری با سیمای آزادی را ستود و احساس مسئولیت آنان را
نمود دیگری از اعتلای روحیه مبارزاتی جامعه ایران در مرحله سرنگونی رژیم ولایت فقیه
توصیف کرد . . . رئیس جمهور برگزیده مقاومت استقبال پرشور میهنی از اعلام مؤسسان
چهارم ارتش آزادی را که در این همیاری ملی بارز شد، مبین ریشه داری این مشی آزادی
ستان و نشانة آمادگی اجتماعی در فاز پایانی رژیم ولایت فقیه دانست و به جوانان و
اشرف نشانها که از سراسر ایران تماس گرفته و برای گسترش مبارزه و نبرد خود در برابر
استبداد حاکم اعلام آمادگی کردند، درود فرستاد ".
اینکه "هم وطنان" از ایران چگونه و به این سرعت می توانستند در جریان تحولات دورن
تشکیلات مجاهدین و موضوعی مثل موسسان چهارم قرار گرفته و حسابی آنرا فهم کنند و
بلافاصله هم ابراز خوشحالی کنند خود جای سوال دارد. چرا که در خود تشکیلات معمولا
هر بحث باصطلاح خطی - استراتژیک و یا سیاسی - ایدئولوژیکی خود به چندین مرحله نشست
و بحث و فحص مسئولین با اعضا نیاز داشت تا اعضای سازمان تناقضات حرفهای آقای رجوی
را قورت داده و اینکه در چنین سرفصلی حضور دارند ابراز خوشحالی و شادمانی کنند.
البته شاید منظور خانم مریم رجوی همان کسانی از اعضای سازمان در خارج کشور باشد که
برای اینکار و تماس با سیمای آزادی قبلا توجیه شده بودند.
ولی آنچه که بعنوان دم خروس این قضیه بیرون است بحث مضحک "همیاری" اخیر مجاهدین و
پیوند آن با "موسسان چهارم ارتش آزادی بخش ملی" در سیمای آزادی است . بعبارت دقیق
تر فریبکاری اینبار مجاهدین موضوع پولشویی است و اینکه به افکار عمومی نشان دهند
این همه دارائی های میلیاردی مجاهدین تنها و صرفا در سایه کمک های مردمی و نه از
طریق مزدوری برای صدام حسین بدست آمده است.
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|