_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

شیوه های کنترل مناسبات درونی و انقلاب ایدئولوژیک

10.06.2007

بهارایرانی

 Mojahedin.ws

یکی از چالش های عمده جداشدگان، متعاقب وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی با رهبری و سازمان مجاهدین تغییر مناسبات و کنترل درون تشکیلاتی (تنظیم رابطه) افراد و اعمال روش های غافلگیرکننده ای بود، که بیش از هر چیز ضرورت خود را بر کنترل دائمی و همه جانبه بر افکار و ذهنیت سیاسی، روحی، روانی و تعلقات عاطفی و تهی کردن فردیت از هر گونه تعلق و جایگزین کردن محوریت وابستگی ایدئولوژیک، سیاسی و عاطفی روی رهبری رجوی متمرکز کرده بود. اگر چه پیش از این کمابیش روش های  مرسوم به اشکال مختلف بخشی از نتایج مورد نظر را دنبال می کرد، اما، شیوه های برآمده از انقلاب ایدئولوژیک چه در محتوا و چه ساختار فرایند به مراتب پیچیده تر و نتایج کاملا متفاوتی را دنبال می کرد. برای درک عمیق تر این مقوله ناگزیر باید از داده ها و دست آوردهای علوم مختلف پزشکی و روانشناسی و همچنین دستاوردهای موردی و موضوعی درباره فرقه ها و شیوه های مجاب سازی آنها کمک گرفت تا ابعاد و پیچیده گی های آن را درک و به اهمیت ویژه آن در مناسبات درونی مجاهدین پی برد. مقوله مناسبات درون تشکیلاتی مجاهدین پیش و پس از انقلاب عناوین و تیترهای مختلف و متنوعی را شامل می شود که مجال پرداختن به آنها نیست، (کنترل امنیتی، خود انتقادی یا انتقاد به خود، تربیت تشکیلاتی، آموزش تشکیلاتی از نمونه های مرسوم در تشکیلات سیاسی مارکسیستی و شبه مارکسیستی ایران و جهان است) در این مختصر تلاش می کنم تنها به وجهی از این مناسبات که شامل روش های کنترل درون مناسباتی افراد می شود، بپردازم. در عین حال اطلاق واژه کنترل تداعی کننده کمترین بار معنایی از محتوای و ماهیت مناسباتی است که بیش از هر چیز رویکردی فرقه ای در آن بارز و برجسته است. عملیات موسوم به جاری در مناسبات درونی مجاهدین بازتاب مادی و عینی چنین رویکردی است. تلاشی همه جانبه و گسترده که به قصد خودسپاری محض و بی و چون و چرا به رهبری بلامنازع رجوی منتهی می گردد. درک این مهم تنها در بازخوانی خاطرات و مقالات اعضای جداشده میسر است. خاطرات علی قشقاوی و کتاب خاطرات یک شورشی ایرانی نوشته مسعود بنی صدر به مثابه نمونه هایی از انبوه اظهارات جداشدگان در نوع خود بخشی از فجایعی که با این محمل بر افراد سازمان اعمال می شود را بازخوانی می کند. این روش که عمدتا در راستای مجاب سازی و خلع قوه احتجاج و گفتمان بر روی افراد اعمال می شود، در نهایت فرد را از هر گونه قدرت دفاعی در مواجهه با شرایط پیش رو که آگاهانه برای تلاشی تنظیم شده مهیا می نماید. مسعود بنی صدر وضعیت روحی و روانی خود را در مواجهه با چنین شرایطی در یکی از نشستهای موسوم به عملیات جاری اینگونه توصیف می کند:

 

"دمای بدن من انگار افزایش می یافت. قدرت فکر کردن نداشتم، درمانده شده بودم، گویی برهنه آنجا نشسته بودم و افراد به من نگاه می کردند. مانند بچه های دو ساله شده بودم. تمام منطق من، قدرت درک من و قدرت بیان من از میان رفته بود." (1)

 

روش های کنترل مجاهدین به نسبت و در مقایسه با سیستم های کهنه که شاخص آن را در قرون وسطی و در دستگاه انگیزیسیون می توان جستجو نمود، بر اشکال و روش های مدرن و ناباورانه ای تاکید دارد. دستگاه انگیزیسیون اگر صرفا کنترل زوایای فکری و گرایشات اعتقادی افراد را با روش شکنجه های فیزیکی، تهدید و ارعاب، کنترل امنیتی و احتجاج رودرو پایه ریزی کرده بود، اما در روش های مدرن رجوی این اهرم ها با لحاظ و استفاده از آخرین دستاوردهای علم پزشکی پنهانی ترین تمایلات افراد را بیرونی و در راستای خرد کردن افراد به چالش می کشد. مسعود بنی صدر با نقل نمونه ای از برخورد رهبری مجاهدین خلق (رجوی) با اعضای اجرایی سازمان یعنی عالی ترین مجمع درون سازمانی به موردی اشاره می کند که علی رغم چندش ذاتی برای درک ابعاد این مناسبات به ناگزیر از اشاره به آن هستیم. او در این رابطه می نویسد:

 

"در نشستی از اعضای هیئت اجرایی، اولین چیزی که رجوی گفت این بود که - "از دکتر شنیده ام ادرارتان کف دارد. در حالی که ادرار اعضای معمولی این طور نیست." ما لال و حیرت زده نشسته بودیم. رجوی ادامه داد: "با تعجب به من نگاه نکنید. مثل اینکه نمی دانید یعنی چه. یعنی اینکه پس از سالها از انقلاب ایدئولوژیک هنوز نتوانسته اید تمایلات جنسی خود را مهار کنید و هنوز از شما منی خارج می شود که کف در ادرارتان بوجود می آورد. در حالی که افراد تحت مسئولیت شما خود را از این مشکل نجات داده اند." مانند همیشه تعدادی از برادرها در تبعیت از رجوی برده وار به وسط پریدند تا با اغراق گویی و بزرگ نمایی نظر او را تائید کنند. یکی از آنها گفت ما هیئت اجرایی نیستیم ما هی (در فرهنگ لغت تشکیلاتی مجاهدین هی به معنی الاغ است) هستیم. آنگاه به تقلید هی که به خرها هنگام حمل بار گفته می شود همه شروع کردند به هی گفتن." (2)

 

شگفتا که بیژن نیابتی نظریه پرداز انقلاب ایدئولوژیک راز و رمز و توفیق انقلاب ایدئولوژیک و هدف استراتژیک آن را در کنترل افراد در ابعاد بیرونی (رابطه فرد با فرد) و  کنترل جاری (رابطه فرد با خود) افراد جستجو و تعبیر کرده و در اهمیت این مقوله می نویسد:

 

"باز کردن این صندوقچه ها (ذهنیت افراد) مضمون اصلی و اساسی مرحله اول انقلاب ایدئولوژیک بود." (3)  

نیابتی برای توجیه و تئوریزه کردن شیوه های کنترل درونی مجاهدین آخرین دست آوردهای علم پزشکی را به کمک می گیرد تا از طریق این داده ها و تجارب کارکرد موثر شیوه های کنترل درون مناسباتی مجاهدین را که بر عملیات جاری متمرکز شده در راستای محقق کردن سرنگونی به اثبات برساند. مجاهدین که ظاهرا در برابر اتهام مغزشویی از جانب جداشدگان و نهادهای حقوق بشری و از جمله دیده بان از موضع حق به جانب و دفاع از خود، به کلی این اتهامات را برآمده از دل یک توطئه داخلی ارزیابی می کنند، اما در عین حال حاضر نیستند به این چالش ها پاسخ مستند بدهند. اتهامات کلیشه ای از جمله بریده گی و وابستگی به نهادهای امنیتی ایران سقف پاسخ های چندین ساله مجاهدین به این چالش ها است. اما آنها از این مهم غافل هستند که بدون پاسخگویی به این اتهامات نیز منابع در دسترسی وجود دارد که اصرار دارد روش های اعمال شونده در مناسبات درونی مجاهدین را به گونه ای در فرایند شعور و درک مجاهدین از مبارزه به اصطلاح تاریخی شان با ارتجاع مورد نظر آنها تئوریزه کند. نیابتی به استناد ساختار و آناتومی مغز و قابلیت ها و سویه های متفاوت آن در فراگیری و تقسییم دریافت های بیرونی و بکارگیری این قابلیت ها در راستای حقنه کردن اصول انقلاب ایدئولوژیک به استناد دستاوردهایش از یکی از سمینارهای پزشکی در خصوص مغز و قابلیت های آن می نویسد:

 

"موضع سمینار بررسی آخرین داده های علمی در زمینه کارکرد بخش های گوناگون مغز انسان و اختصاص داشتن هر بخش به موضوعات مختلف بود. بر مبنای این داده های علمی، فعال کردن هر بخش مغز، تاثیرات مستقیم در رفتار اجتماعی و تثبیت کاراکتر فرد به دنبال دارد. برای مثال در حالی که بخش چپ مغز به مقولاتی چون ریاضت، منطق، و سیاست اختصاص دارد ، بخش راست مغز مختص به مسائلی همچون فرهنگ ، هنر، شعر، و احساس می باشد. فعال کردن هر یک از این بخشها در کنار تاثیرات ژنتیکی والدین بر روی افراد رل آینده او را در جامعه مشخص می کند." (4)

در کتاب موسوم به فرقه ها در میان ما نوشته مارگارت تالر سینگر مشخصا استفاده از همین روش های ابزاری در راستای تعمیق و الینه کردن  افراد در مناسبات فرقه ای مورد تاکید قرار گرفته است. سینگر به استناد مطالعات موردی و موضوعی تاکید می کند روش های مدرن برای کنترل افراد و در راستای مجاب سازی آنها در فرقه ها تلفیقی است از روش های قدیمی با آخرین دستاردهای علوم پزشکی که قادرند در تعامل و هم اندیشی با یکدیگر به فرایندی به مراتب پیچیده تر از تغییر فکر و اندیشه و اعتقادات سیاسی دسترسی پیدا کنند. او بر این مهم تاکید دارد که این شیوه ها پیش از هر تغییر و تحول در فکر و اندیشه و موضع سیاسی موفق به تغییر رفتار و در نهایت کنترل همه جانبه بر روی روحیات و منش و صلایق افراد می شوند. راز و رمز آن صندوقچه پنهانی که در ضمیر افراد بایگانی و تلاش می شود آن را بیرونی نمایند در این راستا قابل تعمق و ارزیابی است. هژمونی پذیری نقطه تکوینی این پروسه در مناسبات فرقه ای و مشخصا در مناسبات درونی مجاهدین خلق است. مقایسه این بخش از کتاب  سینگر با اظهارات نیابتی سمت و سوی این دو نگره را در مناسبات مجاهدین و فرقه ها مورد تاکید قرار می دهد:

 

"کوشش های دوران اخیر بر روی تکنیکهای اعمال نفوذ قدیمی بنا شده است تا برنامه های شگفت انگیز و موفق مجاب سازی و تغییر دادن را کامل نماید. آنچه جدید و ظالمانه است آن است که این برنامه ها به وسیله تهاجم به وجوه ضروری حس خویشتن هر فرد، بر خلاف برنامه های مغزشویی اولیه که ابتدا اعتقادات سیاسی فرد را به چالش می کشید، تغییر رفتاری را بوجود می آورند." (5)

 سینگر تاکید می کند، واژه های مختلفی برای توضیح این روند مورد استعمال قرار می گیرد. تاکید او از این باب است که علیرغم تنوع شیوه ها و روش های موجود، اما همه آنها ماهیتی یکسان را نمایندگی می کنند. او در این رابطه می نویسد:

 

"واژه های متعددی برای توضیح این روند، شامل مغزشویی، بازسازی فکری، مجاب سازی تحمیلی، کنترل ذهنی، برنامه های هماهنگ نفوذ تحمیلی و کنترل رفتاری، و مجاب سازی استثماری بکار گرفته شده است" (6)

اهمیت این روش ها در مقایسه با شیوه های مرسوم در سازمان های سیاسی که بیش از هر چیز معطوف به کنترل و تغییر خصلت های فردی و در راستای آموزش های معرفتی است، وقتی برجسته می شوند که شیوه های تربیتی خصلتی مشخصا بر باز و بیرونی کردن ضمایر و ناخودآگاه افراد متکی است. جایی که به قولی به مثابه پاشنه پاشنه آشیل فردیت، قادر است او را در مقابل یک دستگاه ارزشی تازه خلع سلاح کند. اتفاقی که به تعبیر نیابتی به سبک کار تازه مجاهدین بعد از انقلاب ایدئولوژیک شناخته و درباره اش می نویسد:

 

"با نشست های انقلاب ایدئولوژیک یک سبک کار نوین در درون تشکیلات مجاهدین بدعت گذاری می شود. در شرایطی که کار معرفتی اندک اندک به حاشیه رانده می شود، کار خصلتی به میان جمع برده می شود." (7)

منابع

1-     خاطرات یک شورشی ایرانی. نوشته مسعود بنی صدر. انتشارات خارج از کشور. ص231

2-     همان.  ص386.

3- نگاهی دیگر به انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق، اندکی از درون، اندکی از برون. انتشارات خاوران. خارج از کشور. ص 44.

4-     همان. ص  28.

5-     فرقه ها در میان ما  Cults in our midst" تألیف  مارگارت تالر سینگر Margaret Thaler Singer بخش سوم فصل سه: روند مغزشویی، تحمیل روانی، و باز سازی فکری.

6-  همان.

7- نگاهی دیگر به انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق، اندکی از درون، اندکی از برون. انتشارات خاوران. خارج از کشور. ص 49.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد