_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم نسرین ابراهیمی

خیانت و استثمار مضاعف در حق زنان در درون فرقه مجاهدین خلق ( قسمت اول )

 

 

ایران قلم

01.04.2012

 

سایت ایران قلم:

با تشکر از شما خانم نسرین ابراهیمی برای شرکت در این مصاحبه. ممکن است در ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتان بفرمایید. چه موقع با سازمان مجاهدین آشنا شدید؟ چگونه به عراق و تشکیلات این سازمان رفتید؟ چرا از سازمان مجاهدین خلق جدا شدید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

من هم از شما تشکر می کنم. من تنها 14 سال داشتم که با سازمان مجاهدین آشنا شدم ؛ دانش آموز سال اول نظری بودم ؛ دلیل اینکه هم به سمت سازمان جذب شدم فشارهایی بود که در جامعه ایران روی جوانها هستش و نبودن مینیممهای آزادیهایی که حق هر انسانی هست .

من در سن خیلی کمی با سازمان آشنا شدم و واقعیتهای سازمان مجاهدین را نمی دانستم ؛ فقط شندیده بودم که سازمان برای آزادی مردم ایران مبارزه می کند ؛ و یا از آزادی پوشش و مذهب شنیده بودم که در سازمان وجود دارد واین خیلی برایم مهم بود ؛ و یا در مورد پیشرفت زنان در سازمان شنیده بودم که من را وادار به ترک خانواده ام کرد و با انکه سن خیلی کمی داشتم ولی از خانه فرار کردم که بروم پیش سازمان ؛ من با تمام وجودم سازمان را دوست داشتم , واقعا لحظه شماری می کردم برای رفتن و پیوستن به این سازمان رویایی .

من با کمک دختر داییم توانستیم 2 قاچاقچی را پیدا کنیم و به من کمک کنند که بروم عراق پیش مجاهدین ؛ که از مرز وپای پیاده وارد خاک عراق شدیم و بعد هم خودمان را به عراقیها معرفی کردیم . که به دلیل قراردادی که مجاهدین با عراقیها در زمان صدام حسین داشتن هر کسی که وارد خاک عراق می شد و درخواست می کرد که می خواهد پیش مجاهدین برود ؛ عراقیها باید او را در زندان چندین ماه نگه می داشتن و حتی تحت فشار و بعضی ها را تحت شکنجه قرار می دادند که مجاهدین مطمئن شوند که این فرد نفوذی رژیم به داخل عراق نیست . برای همین ما هم تحت همین برخورد قرار گرفتیم و بعد ازمدتی که دیدند که خبری نیست ما را تحویل مجاهدین دادند .

 

من وقتی که وارد پایگاه سازمان در بغداد شدم ؛ بلند بلند گریه کردم و احساس کردم که به تمام آرزوهایم رسیدم ؛ خوشحال بودم برای خودم و برای جوانهای ایران و برای ملت ایران که با مجاهدین به همه چیز خواهند رسید .

 

سایت ایران قلم:

پس خانم ابراهیمی چه شد که آن امیدها و آرزوها و تصوراتی که در ذهن خود در مورد مجاهدین داشتید ، تبدیل به یأس و نامیدی شد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

ولی متاسفانه, متاسفانه این خوشحالیها و سر از پا نشناختنها فقط چند روز بود , چون بلافاصله مجاهدین با من یک مصاحبه ترتیب دادند و در اولین کلمات ماهیت خودشان را بیرون ریختند .

به خوبی یادم هست که به من گفتند که یک برگه را باید امضا کنم که اگر روزی از عملیات فرار کنم حکم من اعدام است . این اولین زاویه من با سازمان بود . من یکی از دلایل جدی که عاشق سازمان بودم این بود که فکر می کردم که سازمان اعدام ندارد .

بعد هم که وقتی که مرا به اشرف منتقل کردند در یک پروسه 3 ماهه به من گفتند که : حجاب در مجاهدین اجباری و تغییر مذهب هم وجود ندارد و باید مسلمان باشم و نماز و .... اجباریست .

لباس و نوع پوشش فقط همانی است که مجاهدین ان را به عنوان فرم ارتش می شناسند و به جز این فرم حق پوشش دیگه ای وجود نداشت .

حق تماس با خانواده و دوستان در ایران و یا خارج ایران وجود نداشت .

طلاق شوهر و یا زن چه کسی که مجرد بود و چه کسی که مزدوج بود , یعنی اینکه کسی حق ازدواج نداشت و ممنوع بود . البته فکر کردن حتی به آن گناه محسوب می شد و ممنوع بود .

صحبت کردن با مردان به شدت ممنوع بود و اگر کسی با مردی بدون اجازه صحبتی می کرد به شدت تحت برخورد شدید قرار می گرفت . همینطور صحبت کردن با هر کس دیگه ای هم ممنوع بود , منظورم حتی با زنان هم حق هر صحبتی نداشتیم و فقط در حد احوال پرسی صحبت مجاز بود و بیشتر از این اگر کسی صحبتی می کرد ممنوع بود .

کار اجباری بود و خواب اضافه بر آن زمانی که مشخص شده بود هم ممنوع بود.

و صدها ممنوعیت دیگر......

هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه از آمدن به سازمان پشیمان بودم و فهمیدم که هر چی شنیده بودم فقط تبلیغاتی بیش نبوده و همه اون حرفها فقط یک رویا بوده .

من در ایران آزادی نداشتم ولی حداقل می توانستم لباسی که خودم دلم می خواهد بپوشم و یا حق ازدواج و یا حق صحبت با خانواده ام کسی از من نگرفته است و یا کسی از من مثل برده ها کار نمی کشید و ....

از همان روز اول با کاغذی که جلوی من گذاشتند که به زور می گفتند باید امضا کنم که حکم من اعدام است اگر از عملیات فرار کنم , بقیه داستان دیگه روشن بود . من از همان روز اول مخالفت خودم را نشان دادم و گفتم که من چی فکر می کردم در مورد سازمان و حالا که همه اش دروغه پس دلیلی برای ماندن من نیست . و خوب چه فرقی می کرد رژیم با مجاهدین ,شما تصورش را بکنین , خوب به طبع من توی ایران باور کنید از آزادیهای بیشتری برخوردار بودم . و فکر می کنم که مجاهدین خیانت بزرگی در حق جوانهایی کردن که با هزاران امید و آرزو به مجاهدین پیوستن برای بردن آزادی به ایران .   متاسفانه پایه سازمان انطوری که من توی این سالیان دیدم و با پوست و استخوانم حس کردم , دورویی و دروغ و خیانت بنا شده و دلیل جدایی من هم همین بود.

 

سایت ایران قلم :

ممکن است در مورد استثمار زنان در درون سازمان مجاهدین توضیح دهید. شما در مصاحبه های مختلف نقل کردید که رهبری مجاهدین دستور خارج کردن رحم زنان را می داده است. در این مورد می توانید توضیحاتی را برای مخاطبین سایت ایران قلم بفرمایید.

 

خانم نسرین ابراهیمی :

همانطوری که گفتم من فکر می کردم که شعارهای سازمان در مورد زنان حقیقت دارد , ولی حداقل اون چیزی که من دیدم, در این سازمان اولین خیانت به نظر من در حق زنان انجام شده است .

قبل از هر چیز دوست دارم به این نکته اشاره کنم که من در سن 16 سالگی در سازمان به مدت یک سال در زندان بودم .

به خوبی به یاد دارم که یکی از زنان مجاهدین برای من از خاطره میلیشیاهایی تعریف می کرد که فقط 15-16 سال داشتن و زیر سن قانونی بودند  که رژیم اونها را زندان می کرده و تحت همه نوع شکنجه ای قرار می داده و خیلی ها را هم  اعدام کرده است , این داستان من را که زیر سن  بودم به شدت تحت تاثیر قرار می داد و من را از رژیم متنفر و متنفرتر می کرد , باورش برایم سخت بود ولی می دانستم که حقیقت داشته است .

ولی در کمال تعجب متوجه شدم که سازمان بسیار علاقه مند است که در این مسائل از رژیم پیشی بگیرد  و گویا سازمان عقده زندانی کردن و کشتن و شکنجه کردن آدمها را دارد , اون هم کسانی که خودشان با هزار امید و آرزو وارد این سازمان شدند و حاضر شدند که همه چیز خود را فدای ملت ایران بکنند  . من که هنوز 16 سال داشتم , به دلیل اعتراضم به حکم اعدامی که باید امضا می کردم و یا اعتراضم به این همه ممنوعیت , سازمان می خواست یک زهر چشمی از من بگیرد و برای خفه کردن و ترساندن من , من را زندانی کنند که دیگر هرگز به هیچ چیز اعتراضی نکنم و هر چی گفته می شود انجام بدهم.

خوب حقیقتا این مسئله خیلی برای من دردناک بود , تصورش را بکنید که با اون همه شور و فطور بعد با همچین مسائلی روبرو شوید , یعنی همه اون چیزهایی که من در مورد سازمان فکر می کردم فقط یک سراب بود .

من معتقدم که در درون سازمان به زنان بیشتر ظلم شد , هر چند به ظاهر آنها مسئولین این سازمان هستند ولی کافی است که این مسئله را از درون هم نگاه کنیم .

قبل از هر چیز همه ماها به خوبی می دانیم که رابطه مادر با فرزندش و عشق و وابستگی که مادر به فرزند دارد غیر قابل وصف است , و همیشه در داستانهایی که می خواهند از عشق واقعی صحبت کنند مثال رابطه مادرها با فرزندانشان را می آورند . شما تصورکنید که جایی وجود دارد که این عشق , یعنی عشق مادر به فرزندش حرام اعلام شود و به خاطر یک شخص دیگری باید مادر از فرزندش جدا شود , من فکر می کنم که این بزرگترین خیانت رجوی به زنان داخل سازمان بود که مادرها را از فرزندانشان جدا کرد که به قول مریم رجوی همه عشق زنان داخل سازمان یکسویه مال رجوی بشود و  عشق ورزیدن به غیر از رجوی به هر کس دیگری حرام بود.

و بدتر از همه هم اینکه , بعد از این جدایی هیچ مادری حق نداشت که از فرزند خود جویای خبری شود , چون ذهن هم باید فقط به رجوی خودشیفته فکر می کرد و نه به گرفتن خبری از زنده بودن یا ... فرزند .

دومین خیانت و ستم رجوی به زنان داخل سازمان این بود که اونها را از شوهرانشان جدا کرد و بعد هم همه را محرم خود کرد .

 

سایت ایران قلم:

یعنی چی رجوی زنان را محرم خود می کرد، ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بارها در نشستهای مریم رجوی که با ما داشتند به ما می گفتند که فکر کردن به هر مرد دیگری جز رجوی یعنی خیانت به رجوی است . بحث حریم رهبری یکی از بندهای مهم به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین  بود . حریم رهبری یعنی اینکه تنها مرد زندگی ما رجوی است و فکر کردن به غیر از او خیانت محسوب می شد . و به خوبی به یاد دارم که مریم رجوی با ما نشستی داشتند به نام چهار دیواری , گفتند که در ایران زنی که به خونه شوهرش می رفت با لباس سفید می رفت و با کفن سفید هم خارج می شد . از ما می خواست که با مسعود هم همین باشیم , و می گفتند که تصور کنید که زنی در ایران با شوهرش یک چهار دیواری است ولی ذهن و قلبش به فکر شخصی خارج از اون چهاردیواری باشد و ببینید که این فکر چقدر زشت و آزار دهنده می باشد . پس اگر ذهن شما خارج از این چهاردیواری رفت بفهمید که چقدر زشت است .

بارها گفته بود که شما خوشگلترین را دارید پس دیگه چی می خواهید ؟ و یا می گفت که مسعود فقط مال من نیست و مال همه زنان داخل سازمان است . از ما می خواست که مثل خودش باشیم و جز به مسعود به هیچ کس دیگه ای فکر نکنیم . همه ما بعد از اینکه عضو می شدیم , رجوی گردن ما گردنبندی می انداختند که این در حقیقت حلقه ازدواج هر نفر محسوب می شد با رجوی .

خیانت بعدی رجوی به این زنان این بود که برای اینکه زنها را به زندگی در آینده کاملا نا امید کند: تمامی زنان به طور خاص زنان جوان باید جلوی آفتاب کارهای سخت و طاقت فرسا انجام می دادند , و مریم رجوی بارها گفته بود که صورت زنان را وقتی دوست دارد که آفتاب سوخته باشند . به این وسیله صورت زنان به شدت آفتاب سوخته و پر از لکه های آفتاب می شد و بر اثر کار زیاد و فشار صورتها شکسته می شد . در حقیقت می خواستند که صورتها کاملا زشت بشود که هر کسی با خودش فکر کند که من که سنم که کم نیست و قیافه ام هم سوخته و زشت شده , پس دیگه همان بهتر که در این خراب شده یعنی اشرف بمانم تا بپوسم , چون جامعه مرا نخواهد پذیرفت .

در بین زنان , دستهای پر از پینه و زخم و صورتهایی سوخته و داغون ارزش بود و اگر کسی غیر از این بود گفته می شد که تن به کار نمی دهد و خیلی اوقات در نشستهای تحقیر کردن آدمها , این افراد باید جوای این سوال را می دادند که چرا صورتشان سوخته نیست و دستهایشان پینه بسته نیست .

 

سایت ایران قلم:

من از شما قبلا شنیده بودم که در سازمان مجاهدین زنان مجبور می شدند که رحم خود را خارج کنند. برای چی رهبری فرقه مجاهدین  چنین کاری را دنبال می کرد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بله ، باید اشاره کنم که یکی دیگر ازشیوه های  غیر انسانی که رجوی علیه زنان به کار می گرفت این بود که : زنانی که کوچیکترین مشکلی داشتند , و مشکل آنها می شد ازبه راحتی از طرق دیگری حل کرد ولی سازمان  آنها را وادار می کرد که رحمشان خارج شود .  و اگر کسی هم مقاومتی می کرد گفته می شد که مگر برای خودت آینده و زندگی متصور هستی ؟ مگر همه ما طلاق مادام العمر نداده ایم ؟ پس اگر ریگی در کفشت نیست چرا مقاومت می کنی .

من یکی از زنانی که مورد عمل قرار گرفته بود را دیدم , واقعا دردناکترین صحنه زندگیم را دیدم , چون نمی توانست که همه انچه که در دل دارد را بگوید و حرف زدن در این  موارد ممنوع بود و مورد برخورد جدی قرار می گرفتیم ولی با آهی که کشید و گریه ای که کرد فکر می کنم هر کسی می تواند بفهمد که اون چی می کشید.

یکی دیگه از بلاهایی که سر زنها می آوردند این بود که در غذای زنان کافور می ریختند و برای کم کردن غریضه جنسی در غذاها کافور می ریختند و این باعث شده بود که صورت زنها با مردها فرقی نمی کرد . و زنها ریش در می آوردند , خیلی واضح هستش که صورت یک زن که ریش داشته باشه چه وضعیتی است و چقدر دردناک هستش و عذاب آور هستش واقعا .

 

 

نقش رهبری فاسد و منحرف در فرقه مجاهدین ( قسمت دوم )

ایران قلم :

 شما به گوشه هایی از رنج و درد زنان در فرقه مجاهدین اشاره کردید، نقش مسعود رجوی را در این مورد چگونه می بینید؟ لطفا کمی در مورد نقش وی در انحرافات سازمان مجاهدین توضیح بدهید.

 

خانم نسرین ابراهیمی :

از انجا که سازمان مجاهدین یک فرقه هستش , من فکر می کنم نقش رهبری مجاهدین کاملا واضح باشد  , وقتی که هیچکسی جز ایشان هیچ حقی را ندارد و علنا گفته می شود که هیچ شخصی به جز رهبری هیچ حقی در سازمان ندارد , من فکر می کنم واضح باشد که همگی حتی زنانی که به ظاهر مسئولین این فرقه هستند؛ هیچکاره هستند و مسئول بودن آنها کاملا نمایشی است , حالا چرا و چگونه نمایشی هستند را من در یک فرصتی می توانم کاملا توضیح دهم . بعد از انقلاب 57 اگر قدم به قدم تاریخچه سازمان را نگاه کنیم , یعنی به طور خاص خود مسعود رجوی ؛ می بینیم که ایشان همواره به دنبال قدرت و جایگاه ویژه برای خود بودند . و می بینیم که از بعد از انقلاب چگونه ایشان , کسانی که ذره ای ممکن بود مانع رسیدن او به قدرت تمام عیار بشوند و یا هر کسی که کوچیکترین انتقادی به ایشان داشت  را دونه به دونه  کنار زد , با اشکال مختلف و با چسپاندن مارکهای مختلف .

به نظر من اول از همه , رجوی تلاش کرد  که با کنار زدن مخالفان و یا گروههای دمکراسی که مخالف افکار مرتجع رجوی بودند ؛ سازمان را به یک فرقه بسته تبدیل کند و راه خودش را کاملا از راه گروهای دیگر جدا کرد , چون مانع جدی بودند برای قدرت مطلقه رجوی , و بعد هم برای داشتن قدرت مطلق نیاز به پول و مکان داشت که اون هم با مزدوری برای صدام و فروختن ملت ایران توانست این را هم به دست بیاورد؛ که این هم مدارکش و فیلمهایش در همه جای اینترنت دیده می شوند و در دسترس همه هست و مزدوری آنها بر کسی پوشیده نیست .

از آنجا که رجوی می دانست که با کمک رژیم صدام حسین هم نخواهد توانست رژیم ایران را سرنگون کند که نمونه اش همان عملیات فروغ جاویدان بود که تبدیل شد به کشتارگاه یک مشت آدم بیگناه و فریب خورده ؛ لذا به دلقک بازی و دروغ گویی و فریب و نیرنگ روی آورد , و تصمیم گرفت از یک طرف همه نیروهایش را زندانی کند,با از هم پاشیدن خانواده ها از همدیگر به اسم مبارزه ؛ با جدا کردن زنها از مردها ؛ با محرم کردن زنها برای خود و حرام کردن انها برای شوهرانشان ؛ با جدا کردن بچه های کوچک و شیر خواره از مادرهایشان ؛ با تحقیر کردن افراد , با زورگویی و تهدید ؛ و با مغز شویی دادن آنها , و با الهام گرفتن از حسن صباح و قلعه الموت ,انها را مریدان خود کند و بعد هم با گذاشتن اسم ارتش آزادی روی آنها  بتواند تجارت خود را با عربستان و صدام و ... داشته باشد ؛ و از طرف دیگر ایشان  تا حدی عقده رهبر شدنشان را هم خالی می کردند با رهبری بر یک مشت زندانی و فریب خورده . و از طرف دیگر در انتظار یک فرصتی بود که ببیند که آیا ملت ایران و یا گروههای دیگر و یا کشورهای دیگر و یا هر کس دیگری به ایران حمله ای می کند و یا اتفاقی برای این رژیم می افتد که آنوقت ایشان استفاده اش را بکند .

 من معتقدم که مسعود رجوی تنها کاری که نکردند مبارزه علیه رژیم ایران بود ؛ حقیقت این است که یکی از مانع های تغییر رژیم درایران همین مجاهدین هستند و من فکر می کنم فقط دارند به رژیم ایران لطف می کنند . رجوی ماها را در زندانی به نام اشرف زندانی کرد و یکسری را به خاطر انتقاد به رجوی حذف فیزیکی کرد و تعداد زیادی هم بیمار و افسرده کرد و تعدادی را هم تبدیل کرد به یک مشت آدم غیر منطقی و غیر دمکرات که به دلیل مغزشوییهایی که روی آنها انجام دادند که فراموش کردند که برای ملت ایران و برای آزادی ملت ایران به مجاهدین پیوسته بودند و نه برای پرستش شخصی به نام مسعود رجوی . و تعدادی هم تمام دنیا را فراموش کردند و فقط به دنبال راه فراری از زندان رجوی می گشتند .

 

ایران قلم :

به نظر شما آیا می شود هم شعار آزادی و دمکراسی داد و هم در درون تشکیلات اعضای خود را زندانی کرد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

من معتقدم که سازمان مجاهدین دارای یک  رهبری فاسد می باشد و به خاطر قدرت طلبی محض؛ سازمان را به فرقه ای بسته تبدیل کرده است . نمی شود که ظالم بود و بعد ادعای مبارزه با ظلم را داشت ؛ نمی شود ریاکار بود و دورو و دوگانه بود و بعد ادعای مبارزه با ریاکاری را داشت , نمی شود ادعای دمکراسی برای ملت ایران را کرد ولی افراد خودشون 25 سال است که در یک زندانی در یکی از بیابانهای عراق زندانی هستند و همه جوره شکنجه شدند , نمی شود برنامه های کامپیوتری اون هم از نوع اخرین ورجنش را در سیمای آزادی نشودن داد ولی افراد داخل سازمان هنوز نمی دانند که اینها یعنی چی ؟ و یا نمی دانند که موبایل یعنی چی ؟  نمی شود ادعای حقوق مساوی زن و مرد را داشت در صورتی که در داخل خود سازمان نه زن حقی دارد و نه مرد , نمی شود از عشق صحبت کرد در صورتی که کلمه عشق جز برای مسعود رجوی برای بقیه حرام و ممنوع است , نمی شود از آزادی صحبت کرد در صورتی که افراد داخل سازمان روزها و ماها به فکر آزادی و فرار از تاریکخانه اشرف باشند , نمی شود مریم رجوی بچه های کوچکی که در میتینگهایی که برای خارجیها برگزار می کند را بغل کند و نشان بدهد که سرشار از عشق مادری است ولی در داخل خود سازمان فکر کردن به همان بچه کاری است نابخشودنی .

 

ایران قلم :

 شما در مورد سواستفاده های جنسی وی در فرقه مجاهدین که موارد متعددی تا کنون گزارش شده است، چه نظری دارید؟ ایا شما هنگامی که در سازمان بودید با زنانی که مورد سواستفاده قرار گرفته بودند برخورد داشتید؟

 

نسرین ابراهیمی :

زمانی که در سازمان  به من گفته شد که باید طلاق بدهم ؛ هرگز فکر نمی کردم که بعد از اینکه این پله را بروم باید دنبالش پله های دیگه هم رد کنم ؛ بعد از پله اول که همان طلاق بود , گفته شد حالا که عملا که شما مردی را ندارید و حالا باید در ذهنتان هم این را رد کنید و حتی فکرتان هم از این داستان پاک کنید ؛ که به ما می گفتند برای اینکه حتی در ذهن هم به آن فکر نکنیم ؛ و از لحظه هایی که ما به شوهر یا مردی فکر کردیم ؛ احساس شرم کنیم باید هر لحظه ای که به ذهنمان می زد باید آن را روی کاغذ بنویسیم و بعد هم در نشستهای جمعی آن را بخوانیم و از اون لحظه که به ذهنمان زده احساس شرم کنیم . ( حتی باید از دیدن حیوانات و پرندگان هم اگر لحظاتی مسائل جنسی به ذهن کسی می زد باید این را بازگو می کرد واحساس شرم می کرد که این حق را نداشته که با دیدن حیوانات با همدیگر دچار مسئله جنسی شده است و به همین دلیل در اشرف سگهای بیچاره را می کشتند که کسی آنها را نبیند و دچار مسائل جنسی شود که اون هم خود داستانی دردناک دارد ). ( و یا حتی یادم هست که مریم رجوی یک نشستی با ما داشت و گفت که شما که عملا مردی ندارید و الان خطر بیخ گوش خودتان است یعنی زنانی که در یک محل بودند را می گفتند , و اصرار داشت که زنان می توانند همدیگر را ارضا کنند و برای همین زنان با هم حق نداشتند که تنها باشند , من برای اولین بار که این را شنیدم باورم نمی شد که همچین داستانی حقیقت داشته باشد , من چون از سن کم رفته بودم پیش سازمان در حقیقت چشم و گوشم در این موارد بسته بود و وقتی که این بحث مطرح شد نمی توانستم این را بفهمم که چگونه ممکنه و شاید هم کسانی که این موضوع را مطرح می کردند خود تجربه هایی داشتند چون صادقانه من اولین بار بود که همچین داستانی را می شنیدم ).

بعد از این پله گفته شد که حالا باید خودتان را در حریم رهبری ببینید , یعنی اینکه شما صاحب دارید  که همان مسعود رجوی است و نه کسی حق دارد که به شما نگاه کند و نه اینکه شما حق دارید که خودتان را خارج از این حریم با کسی دیگر ببینید . و بعد هم مریم رجوی برای زنان نشستهایی گذاشتند که این نشستها با توجه به سابقه هر کسی فرق می کرد و من از نشستهایی کسانی که سابقه کمتر از خود من داشتند با خبر بودم ولی از نشستهای کسانی که سابقه آنها از من بالاتر بود خبری نداشتم و برای همین نمی دانم در نشستهای آنها دقیقا چی گذشته است ولی آنچه در نشستهای ما گذشت این بود که مریم رجوی برای ما نشستی گذاشتند و گفتند که هر زن مجاهد خلق بهش از طرف رهبری بالاترین پرداخت شده است و اون هم این است که مسعود فقط مال من نیست و مال همه زنهایی است که در سازمان می باشند . و یک بحثی را داشتند به نام چهار دیواری که یعنی اینکه : هر زن مجاهد خلق باید خودش را در چهار دیواری به نام حریم رهبری بداند و فقط خودش را متعلق به او بداند و هرگز به خودش اجازه هیچ فکر دیگری را ندهد . حتی مثال می زدند که در ایران وقتی که زنی با مردی ازدواج می کند با لباس سفید عروسی می رود و بعد هم با لباس سفید یعنی کفن از آن خانه می رود . و می گفتند که فرض کنید که زنی در جامعه عادی خارج از این چهار دیواری افکار دیگری داشته باشد و یا با کسی دیگری رابطه ای داشته باشد , و باید ببینید که چقدر زشت و قبیح بوده است که اگر کسی این کار را می کرده است . و به ما می گفت اگر کسی در فکرش خودش را با شخص دیگری جز مسعود تصور کرد می توانید بفهمیدی که چه گناه بزرگی را انجام داده است . و بعد هم از ما می خواستند که جا پای خودش بگذاریم و مثل خودش در مسعود ذوب شویم ؛ و بعد هم به عنوان حلقه ما با مسعود هر کسی یک گردنبند از مسعود می گرفت و بعضا خود مسعود گردنبند را به زنها می انداخت و بعضا هم به دست آنها می داد .

بعد از این بحثهایی که مریم رجوی با ما داشت ؛ تنها سوالی که همیشه در ذهنم بود که پس چرا باید مسعود را برادر صدا کنیم اگر مال اون هستیم. ولی فکر می کردم که اینها همگی برای این است که ذهنهای ما را کنترل کنند و من هرگز فکر نمی کردم که این بحثها در عمل هم بوده است و برای اولین بار که شنیدم تا ساعتها گیج بودم و شنیدنش خیلی سخت بود.

ولی از انجا تاریخچه دیکتاتورها ثابت کرده که قدرت طلبی و هوسرانی جنسی دو روی سکه هستند ؛ این نشان می دهد که متاسفانه این بحثهایی که مریم رجوی با ما می کرده است ؛ در حقیقت آماده سازی لایه های مختلف برای بردن در اون جایگاه بوده است و ما فکر می کردیم که شاید اینها فقط فکری است و عملی نیست .

 

ایران قلم:

 آیا شما فکر می کنید سازمان مجاهدین بدون مسعود رجوی قادر به ادامه حیات هست؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

من معتقدم که رجوی به دلیل اینکه این خشت کج را از همان ابتدا خودش گذاشته است  دیگه این خشت تا ثریا کج خواهد رفت و معتقدم که رجوی هرگز به دنبال درست کردنش نبوده و نیست , ایشان فرصتهای زیادی داشته به طور خاص بعد از سرنگونی صدام ؛ تا تلاش کند راهش را این منجلاب در بیاورد ولی نخواسته و با زور می خواهد به همین راهش ادامه بدهد و معتقدم وقتی که پایه اینقدر ضعیف و کج و لرزون و نا متعادل  باشد , ساختمانی که مسعود رجوی ساختند دوامی نخواهد آورد ؛ کما اینکه شاهد هستیم و داریم می بینمیم که ایشان به چه فلاکتی دچار شدند. همانطوری که گفتم تاریخ نشون داده است که ظلم و ستم هرگز و هرگز پایدار نیست و نبوده مخصوصا اینکه دنیا رو به پیشرفت است, در دنیایی که ظلم و ستم جایی نداره , مسعود رجوی هم جایی نخواهد داشت . حقیقت این است که همانطور که گفتم سازمان مجاهدین یک فرقه است و مسعود رجوی با زور مغزشویی و دجالگری تونسته این افراد را نگه دارد و اگر مسعود رجوی نباشد مطمئنا فرقه اش هم فرو خواهد ریخت .

 

 

باجگیری هدف نخست فرقه رجوی در مانع تراشی  برای رهایی افراد از قلعه اشرف و کمپ موقت ترانزیت

فرانسه همواره در مقابل تروریست ها خواهد ایستاد ( قسمت سوم )

 

سایت ایران قلم:

خانم ابراهیمی ، همانطور که مطلع هستید ، پنجمین گروه از اعضای مجاهدین نیز از قلعه اشرف به کمپ موقت ترانزیت منتقل شده اند ، ولی همچنان رهبری سازمان مجاهدین به  اخلال در روند کار سازمان های بین المللی و کمیساریای عالی پناهندگان می باشد.  به نظر شما علت مخالفت های رهبری سازمان مجاهدین و سنگ اندازی مقابل انتقال باقیمانده اعضا از اردوگاه اشرف چیست؟ 

 

خانم نسرین ابراهیمی :

درحقیقت این جام زهری هستش که به مسعود رجوی تحمیل شده و اگر به خود رجوی بود که هرگز قبول نمی کرد که یک نفر از اشرف خارج بشود حتی اگر به قول خودش همه کشته می شدند , حقیقت این است که رجوی اولا یک گروگانگیر و قاچاقچی انسان هستش که ما در خاطرات همه کسانی که توانستند از قلعه الموت رجوی فرار کنند به خوبی می بینیم یا دزدیده شدند و یا اگر خودش هم رفتند بعد از مدتی که پی برده اند به خوی ضد انسانی رجوی درخواست کردند که از سازمان جدا شوند ولی رجوی اجازه نمی داده و حتی خیلی ها را سربه نیست کردند. اینکه رهبری سازمان در انتقال این افراد سنگ اندازی می کند این چیز عجیبی و تازه ای هم نیست؛ از همان اول که این افراد قرار بود به لیبرتی منتقل شوند ما شاهد مقاومت رهبری سازمان بودیم و همه مدل دلقک بازی که انسان از گفتن آن شرم می کند را انجام دادند که هر جوری که شده جلوی انتقال گرفته شود و یا حداقل پروسه انتقال را کند کنند , رجوی همواره یک شعار دارد که از این ستون تا اون ستون شاید فرجی باشد. رجوی به دنبال خرید زمان است و عاجزانه  به کشورهایی مثل اسرایل و یا امریکا التماس می کند که به ایران حمله کنند و از اینها استفاده کنند , شاید با کشته شدن ملت ایران توسط اسرایل و آمریکا رجوی ها ی به خون تشنه از خون سیراب شوند , خوب ولی  از انجا که دنیای سیاست به کسی وفادار نیست, آمریکا استفاده اش را کرد از مجاهدین و حالا هم با سیاست چماق و هویج می خواهد که اشرف را ترک کنند و بعد هم معلوم نیست که چه بازی سر آنها در بیاورند .

دلیل بعدی که رجوی مستمرا تهدید می کند که من بقیه گروگانها را نمی گذارم منتقل شوند بحث باجگیری است , که این خصلت رجوی است . رجوی همیشه به وسیله این گروگانهایی که به زور در اشرف نگه داشته بود از صدام و یا عربستان و یا بقیه پول می گرفت و اگر این افراد نبودند خوب این تجارت به این بزرگی هم نبود و حالا هم با همین افراد می خواهد از آمریکا باجگیری کند و امتیاز بیشتری بگیرد .  جدا از باجگیری موضوع  این هم هست که رجوی نمی خواهد پای این افراد به کشوری ازاد برسد و بر دنیا روشن شود جلاد بودن وشیادی هرچه بیشتر رجوی , پس چه بهتر که انها را به کشتن بدهد و از خون اونها استفاده بکند کاری که همیشه رجوی انجام داده است .

 

سایت ایران قلم:

 حتما مطلع شده اید که سازمان مجاهدین قصد دارد یک گردهمایی را در پاریس برای بزرگداشت سرآغاز شروع مبارزه مسلحانه و تروریستی برگزار کند. با توجه به شکست مجاهدین در عراق و اخراج قریب الوقوع انان از این کشور علت و دلایل  گردهمایی تروریست ها در فرانسه را چگونه ارزیابی میکنید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

در حقیقت دورویی و پرویی دو روی سکه مجاهدین هستش ,مسعود رجوی حاضر به پذیرش در شکست خفت بارش در  خط و مشی مبارزه مسلحانه نیست . و در هر شکست سعی می کند که با مراسمهایی اینگونه , نشان بدهند که ما هرگز شکست نخورده و اشتباه نکردیم و همیشه پیروزیم .

رجوی سالیان است که به این خط و مشی هزاران جوان ایرانی را به کام مرگ فرستاده است و هزاران نفر را بی خانمان کرده و چه بلاها که سر افراد خودش که نیاورده و حالا شما تصور کنید که رجوی بگوید که شکست خورده است , این امکان ندارد و در ذات رجوی نبوده و نخواهد بود .

از انجا که رجوی از بی دنبالگی خود در ایران به خوبی آگاه است و به خوبی می داند که ملت ایران تا چه حد از این فرقه جهل و جنایت متنفر هستند ؛ پس اعتراف به شکست در مبارزه مسلحانه دکان شوم رجوی را به کلی تعطیل خواهد کرد , چون وقتی که ملت ایران رجوی را نخواهند راهی ندارد جز اینکه یک جوری باید خود را آویزان کند و بگوید که من هستم . اگر میتینگهایی که در کشورهای اروپایی یا آمریکایی  که برگزار می شود دیده باشید متوجه خواهید شد که این میتینگها برای ایران و ایرانی نیست , اولا افراد شرکت کننده حامی مجاهدین نیستند و ایرانی نیستند  و هزار بار دست مجاهدین رو شده که این افراد چه کسانی هستند که نیازی به توضیح نیست ولی افراد سخنران این جلسات اغلب جنگ طلبهای امریکایی هستند که اعتقاد دارند که باید به ایران حمله کرد و از مجاهدین هم باید اسفتاده کرد , خوب اگر رجوی به شکست مفتضحانه خودش اعتراف کند پس چگونه کسانی مثل جان بولتون خواستار جنگ با ایران و استفاده مجاهدین باشد . کسی که ریشه ندارد در ایران مجبور است که آویزان جنگ طلبهای خارجی مثل اسرائیل و امریکا بشود , این تنها راه مجاهدین است . وگرنه اگر غیر این باشد ما در تظاهرات جنبش سبز دیدیم که که مجاهدین از همه طرف چه جنبش سبز و چه غیر سبز و حتی مردم عادی چگونه طرد بودند و کسی بهشون اجازه نمی داد که خودشان را به جنش واقعی داخل ایران بچسبانند . پس می بینیم که اینده از آن اونها نیست و تنها راه اینکه خودشان را سر پا نگه دارند این است که خودشان را در چشم  اسرائیل و امریکا بکنند , و کاملا نشان دهند که برای هر جنگی همیشه هستند .

 

سایت ایران قلم:

در یک شگرد تبلیغاتی فرقه مجاهدین خودش را پشت رئیس جمهور جدید فرانسه می خواهد مخفی کند و به همین مناسبت  برای افراد اسیر در کمپ اشرف و لیبرتی جشن و پایکوبی راه انداخته است که " مقاومت " پیروز شده است. اساسا انتخاب رئیس جمهور فرانسه به افراد اسیر در فرقه چه ربطی دارد؟ شما فکر می کنید سازمان چه اهدافی را از این موضوع دنبال می کند؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

به نظر من داستان انتخاب رئیس جمهور فرانسه هیچ ربطی به تروریستها ندارد و فرانسه همواره در مقابل تروریست ها وایساده و خواهد ایستاد . رئیس جمهور جدید فرانسه  البته که سیاستهای خیلی خوبی را برای کشورش خواهد داشت اونجوری که ما سخنرانیهای ایشان را گوش می دادیم و مردم فرانسه هم خوشحال بودند و می گفتند, ایشان با شعار تغییر برای فرانسه وارد میدان شدند , و اینطور که پیداست ایشان همانند رئیس جمهور قبلی دنباله رو سیاستهای غلط آمریکا در برابر کشورها نیستند , چه بسا  ایشان کمکی باشند به حل مسئله اتمی و کاهش فشار آمریکا به ملت ایران . ولی اینکه ربط این انتخاب به یک فرقه تروریستی چی می تونه باشد ؛ هیچی نیست جز اینکه مجاهدین هر وقتی که درشرایط بدی قرار می گیرند ؛ خودشان را به یک جایی آویزان می کنند ؛ الان هم می خواهند این را به عنوان یک پیروزی  به خورد افراد گروگان داخل کمپ اشرف و یا لیبرتی بدهند که سرپوشی باشد به این شکست بزرگ و خفت بار . و حالا می خواهند بگویند با آقای فرانسوا اولاند ما آزاد خواهیم بود که هر فعالیتی که باید داشته باشیم و اینجوری راهمان باز است .

ولی اگر جواب درستری به این سوال بدهم من حتی معتفدم انتخاب آقای اولاند برای مجاهدین خیلی هم بد شد و خیلی هم برایشان شکست است به این دلیل که آقای اولاند دنباله رو امریکا نیستند و به دنبال لشکر کشی به کشورها هم نیست و ایشان خیلی تاکیید داشتند بر حل مناقشه اتمی ایران از راه دیپلماسی . و این خود یک شکست هستش اتفاقا برای مجاهدینی که سالهاست عاجزانه به دنبال حمله کشورهای دیگه به ایران هستند .

پس نتیجه می گیریم که این فقط یک تبلیغ سر تا پا دروغ است برای حفظ افراد گروگان در اشرف و لیبرتی ؛ سالیان سال است که هر چند ماه یکبار مجاهدین یک جشنی می گیرند و می گویند مثلا در شاخ افریقا فلان اتفاق افتاد پس مقاومت پیروز شد , حقیقتا این حجم از دروغ و دورویی  واقعا شرم اور, خجالت آور وبه شدت زننده و تهوع اور است . الان 30 سال است که مجاهدین تبلیغ می کنند که هر روز پیروز می شوند ولی هر روز در حقیقت یک به گام به شکست نزدیکتر می شوند  , به خوبی به یاد دارم وقتی که سال 1375 وارد سازمان شدم و مدتی بعد خاتمی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده بود , مسعود رجوی در یک نشستی گفتند که این یک شکست بی برو برگشت برای رژیم ایران است و خاتمی یعنی خاتم این نظام و خوب دیدیم که هیچی نشد , همینطوری این تبلیغات سرا پا دروغ و مسخره ادامه داشت تا به امروز بوش انتخاب می شود یک پیروزی برای مقاومت است ؛ آقای اوباما انتخاب شد باز هم یک پیروزی برای مقاومت بود . اینها پرنده در آسمان پر بزند می گویند مقاومت پیروز شد , تنها هدف به گروگان گرفتن افراد داخل سازمان .

 

ادامه دارد

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد