_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

مصاحبه محمد حسین سبحانی با مهدی خوشحال

21.01.2011

ایران قلم

 

محمد حسین سبحانی:

سلام عرض می کنم خدمت بینندگان و شنوندگان گرامی. این قسمت برنامه مون را اختصاص دادیم به گفت و گو با آقای مهدی خوشحال. قبل از این که با ایشان آشنا باشید، با قلم و نوشته ها و کتاب های ایشان آشنا هستید. خیلی سپاسگزار هستم آقای خوشحال که وقت تان را در اختیار من و سایر دوستان قرار دادید و در این گفت و گو شرکت کردید. همه بینندگان، بخصوص آنهایی که مسایل سازمان مجاهدین را دنبال می کنند با نوشته های شما آشنایی دارند. شما واقعاً چندین کتاب پژوهشی را زحمت کشیدید و به رشته تحریر در آوردید و ضمن این که خودتان هم سالها سابقه عضویت در این سازمان را داشتید و همچنین قربانی شدید و قربانی دادید. با سپاس مجدد و با قبول دعوت این مصاحبه، می خواستم آقای مهدی خوشحال اولین سئوالم را در رابطه با خانواده های قربانیانی که هم اکنون دم درب قرارگاه اشرف متحصن هستند، آغاز کنم. شما خودتان می دانید که تا قبل از سرنگونگی صدام حسین اساساً این خانواده ها که زن و شوهر و یا پسر و دخترشان در قرارگاه اشرف اسیر بودند، نه امکان ارتباطات حضوری داشتند و نه امکان ارتباطات تلفنی و نه حتی مکاتبه. به این دل خوش کردند که بعد از سرنگونی صدام حسین این شرایط فراهم بشه تا بتوانند بروند و فرزندانشان را ملاقات بکنند. متاسفانه بعد از سرنگونی صدام حسین، رهبری سازمان مجاهدین که در یک اتحاد استراژیک با این دیکتاتورعراق بود، شرایط برایش به نظر می رسد که تغییر چندانی نکرده است و حدود یک سال است که این خانواده ها که هر کدام پیرزن ها و پیرمردهایی هستند  که سن و سالی از آنها گذشته، ولی توی سرما و گرما جلوی درب قرارگاه اشرف اسیر هستند تا بتوانند لحظه ای حتی از فاصله 100 متری فرزندانشان را ببینند. ولی سازمان مجاهدین و رهبری آن به طور روشن و با جسارت و وقاحت کامل میگه ما اجازه نمیدیم افرادی که در قرارگاه اشرف هستند با خانواده هاشون دیدار کنند. خوب برای این موضوع هم مثل تمام استدلالهایی که داره، میگه این خانواده ها از ایران آمدن و با حکومت ایران همکاری کردند. خب مشخص است که این خانواده ها همه در ایران زندگی می کنند. آیا این دلیل موجهی است یا نه؟ و این حق اولیه انسانی و حقوق بشری پدر و یا مادر و یا یک فرزند است که بتونه پدر و یا مادر و یا فرزندش را ببینه. به نظر شما به عنوان یک کارشناس در امور سازمان مجاهدین، علت اینکه رهبری این فرقه مخالفت میکنه با ملاقات این خانواده ها، چه چیز می تواند باشد؟

 

مهدی خوشحال:

با درود به بینندگان و همچنین خسته نباشید به خانواده هایی که پشت درب قرارگاه اشرف بی صبرانه منتظر دیدار عزیزان شان هستند. باید خدمت تان عرض کنم که موضوع خانواده ها و این که چرا رهبری مجاهدین به خانواده ها اجازه ملاقات فرزندانشان را نمیده، دلایل مختلف داره. ولی من از شما میخوام که چند صباحی به گذشته برگردیم. چون همان طور که شما فرمودید و در رسانه و اینترنت می بینیم، خانواده ها همین الآن اعتراضی که علیه مجاهدین دارند، فشار زیادی به سازمان وارد شده و بازتاب هایی از رهبری سازمان بیرون داده و خانواده ها در این یک سال گذشته در سرما و گرما به اعتراض مشغولند. من میخواهم که قدری به گذشته برگردیم از آنجا که اعتراض علیه مجاهدین و در بادی امر، به این شکل نبود که دیروز ما شنیدیم سنگپرانی و زخمی شدن اعضای مجاهدین. در این حدو حدود نبود. در چند دهه قبل که مجاهدین اعضای خود را در حبس و بند داشتند، تحت ظلم و ستم داشتند، زندان و شکنجه هم داشتند و انواع و اقسام شستشوی مغزی و شکنجه های روانی داشتند، و اعضای ناراضی در داخل و خارج داشتند، ولی مستحضر هستید که سالها قبل، اعتراض به صورت گپ و سخن شروع شد. به صورت محفل دو و سه نفره و بدون امکانات اینترنت و تکنولوژی پیشرفته که امروز می بینیم، به هر حال از گپ و سخن شروع شد. حتی شاهدش بودم که بعداً با تلفن و فاکس ادامه پیدا کرد. تا این که بچه ها جمع شدند، چون واقعاً باید یک جایی خودشان را تخلیه می کردند به ویژه آنهایی که سالها متحمل رنج و عذاب در داخل قرارگاه شده بودند، عمر و جوانی خودشان را باخته و تازه رهبری مجاهدین چیزی هم طلبکار بود، به زخمهاشون نمک هم می پاشید. اینچنین بود که اعضای ناراضی به ویژه در کشورهای اروپایی، شروع کردند به اعتراض از نوع گپ و سخن و سینه به سینه، به هر حال بعداً نشریات مختلفی را تحریر کردند. از کشورهای هلند و آلمان و همینطور به قاره های دیگر، نشریات شان رفت. یادم است همان زمانی که خودم در ارتباط با مجاهدین می نوشتم، بارها و بارها به خود مسعود رجوی که این اعتراضی که شما پاسخ ندادید و یا با فحش و فضیحت میگید اینها مزدورند، بارها و بارها من به او هشدار دادم که این اعتراض ها در این نقطه باقی نخواهد ماند. با نوشتن و صحبت شروع شده، این اعتراض ها به جاهای باریکتری خواهد کشید. البته او در دنیا و رویای خودش فکر می کرد در دو قدمی قدرت به سر می برد و بعداً همه صداها را یکجا خاموش خواهد کرد. ولی من بارها به او هشدار دادم که آقا این اعتراضات به صورت نوشته به جاهای باریکتر و تندتر و سختری خواهد کشید و آن وقت ممکن است بتونه جواب بده و یا مجبور بشه که جواب بده و بازهم بگه که اینها مزدوند.

بعداً ما شاهد بودیم، وقتی که تکنولوژی آمد، بچه های دیگری که از عراق آمدن این اعتراضات شدیدتر شد و سنگین تر شد. از نشریه به اینترنت تبدیل شد. سایت های اینترنتی درست کردند. وبلاگ درست کردند و بچه ها در یک مرحله کیفی تری وارد اعتراض علیه مجاهدین شدند. ولی متاسفانه در آن مراحل مختلفی که میگم از محفل شروع شد تا به نشریه و اینترنت و سایت و آکسیون و تجمع در کشورهای اروپا و پاریس و اورسورواز رسید، بنابراین مجاهدین همیشه در مقابل اعتراض یا باید قبول می کردند که حرف شما درسته و تن به خواستهای معترضین میدادند، به افکار عمومی و خانواده ها پاسخ می دادند و یا این که به سیاق قبل باید می گفتند که شما همه مزدورید! هر اعتراض و تکاپو و هر ادعایی و هر سئوالی همه اش در زمره دشمنان ما خواهد بود و شما را به مثابه دشمن تلقی می کنیم.

به هر حال تا زمانی که صدام حسین زنده بود و حکومت می کرد، مسایل مجاهدین با امروز فرق می کرد. امروز درها باز شده. مردم می توانند بروند داخل خاک عراق، حتی شما می توانید بروید. خانواده ها می توانند بروند. قبلاً خانواده ها فکر می کردند نمی توانند و فکر می کردند آنجا امن است. زمان صدام حسین به هر حال امنیت بیشتر بود. این همه جنگ و کشتار و ناامنی و اخباری که منتشر میشه، نبود. الان روزانه هزاران هزار ناامنی برای شهروندان عراقی است، اینها همه را من و شما و مردم می شنوند و نگران کسانی که آنجا ماندند و حتی خانواده های ما در آنجا، هستیم. آنهایی که خانواده دارند به طریق اولی نگران وضعیت و امنیت بچه های خودشان هستند. خوب راه هم که باز شده. در سالهای اخیر این که تعدادی یا اکثر خانواده ها شروع کردند به تردد به داخل خاک عراق تا بتوانند بچه هایشان را دیدار کنند، بتوانند بچه هایشان را ببینند و آنها را تشویق به آزادشدن از قرارگاه اشرف بکنند. تعدادی موفق شدند بچه هایشان را از دام و تله شیادی مسعود رجوی نجات دهند، از طلسم و افیون نجات دادند. مقداری به ایران رفتند. تعدادی دیگر بعد از سقوط و مرگ صدام حسین توانستند به کشورهای دیگر پناهنده شوند. اینها همه مزید بر این شد که  خانواده ها مصر باشند و بیشتر هجوم بیاورند بر درب قرارگاه اشرف. چون به هر حال بچه هایشان به آزادی نزدیکتر شده بودند. خانواده ها بیشتر دلواپس شدند. حتی آدمهایی مثل من که سالها از دور فقط یک طرفه با خانواده ام در عراق ارتباط و می نوشتم، خودم هم مصر شدم تا به عراق بروم و این که بتوانم کاری برای خانواده ام انجام دهم یا خانواده و دوستانم را نجات دهم و تشویق به نجات کنم.

به ویژه چیزی که امروزه ما می شنویم، دیگه بحث سئوال از جانب یک جداشده نیست، بحث اعتراض و یک جنبش است. بحث بود و نبود است. بالاخره پدر و یا مادری در سن 70 و یا 80 سالگی دارد میمیرد. قبلاً به بچه اش نیاز داشت، برای امورات زندگی اش، ولی حالا دارد میمیرد. برای آخرین بار می خواهد بچه اش را ببیند، و اگر توانست نجاتش بدهد، و اگر نتوانست، ببیند. که این آرزو به دلش نماند. به هر حال مراحل مختلفی را مد نظر دارد و با تمام قوا هم حاضره که قیمتش را بده. به هر حال سرما و گرما و غربت، خودمام میدونیم که در غربت چقدر سخت است.

از طرفی آقای رجوی هم متقابلاً با فحش و ناسزا و توهین با اینها مقابله میکنه. موج اعتراضی که به حق است. ما هیچ جای دنیا نمی بینیم، یک گروهی که در اصل مهمان بوده شروع کنه به این که نقش حاکمیت را بازی کنه. شروع کنه به این که نقش مخرب و حتی وارد بازیهای سیاسی عراق بشه و به دولت و مردم اعلام جنگ بده، به خانواده های نگرانی که حق دارند، از حیث حقوق بشری، از حیث انسانی حقی به گردن اعضاء دارند، به اونها اعلام جنگ بده، واقعاً عجیبه. تو دنیا چنین چیزی را من تا به حال ندیدم و شاهدش نبودم و در همین مسیر تا آنجا داره پیش میره که حاضره تلفاتی را تقبل بکنه در این جنگ و ستیزی که با دولت عراق داره، با مردم و خانواده های خودش داره. خوب طبعاً مردم و دولت عراق و کسان دیگری که آنجا هستند میگند که فرضا شما مهمان بودید دیگه بسه. شما مهمان ما نبودید بلکه مهمان صدام حسین بودید، یا این که شما به هر حال این زمین و امکانات ما را مصادره کردید و مخل آسایش ما هستید، ما بر طبق قانون و آنچه که نوشته شده و در مجلس و دولت است این حق را داریم که از شما بخواهیم اینجا را ترک کنید، این زمین و خاک و قرارگاه را ترک کنید و هر جا که دوست دارید بروید.

 

محمدحسین سبحانی:

نکته دقیقی را اشاره کردید آقای خوشحال. در واقع به یک گذشته ای که لازم بود در ابتدا اشاره بشه، اشاره کردید. به هر صورت سازمان مجاهدین از کجا به کجا رسیده؟ وقتی که یک کورسوی باریکی بود برای روشنگری، و الان به یک نقطه ای رسیده که با پیشرفت تکنولوژی و به هر صورت افزایش کمی و کیفی منتقدین، به نقطه عمیقتری رسیده که مجاهدین و رهبری مجاهدین باید به آن پی ببرند . هر چند من از صحبت های شما این طور استنباط کردم و خودم استنباطم اینه که هنوز رهبری سازمان مجاهدین خلق، فکر میکنه همچنان درب به شکل سابق بر روی پاشنه می چرخد.

شما اشاره کردید به طلبکاری و روزگاری سازمان مجاهدین، مهمان بود و آن هم مهمان صدام حسین. هر چند میدونم که شما به عنوان کنایه و استعاره استفاده می کنید. در صورتی که حتی مهمان نبود، در واقع مزدور و در استخدام صدام حسین بود. چه خود مسعود رجوی و چه ارتشی که دست ساخته صدام حسین بود. بعد از سرنگونی صدام حسین، بدون استثناء تمام دولتهای منتخب مردم عراق که بر سر کار آمدند، به یک نکته کلیدی اشاره کردند که حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق، غیر قانونی است. به چه دلیل. اول، همکار و مزدور صدام حسین بوده و در کشتار و شکنجه مردم عراق شرکت داشته. دوم، سازمان مجاهدین خلق یک گروه تروریستی است و جزو قانون اساسی عراق که به تصویب مردم عراق رسیده، بعد از سرنگونی صدام حسین که نهادهای بین المللی رای گیری و رفراندوم را به رسمیت شناخته و نمود دموکراسی در عراق ارزیابی کردند.

خوب طبق این قانون اساسی عراق ، حضور یک گروه تروریستی در داخل خاک عراق، ممنوع است و تمام مقامات و دولتهایی که بعد از سرنگونی صدام حسین در عراق بر سر کار آمدند، به این نکته پافشاری کردند. آخرین موضع گیری که وجود داشته، موضع گیری آقای زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بوده که در هر صورت با توجه به تشکیل دولت جدید عراق و کابینه جدید آقای مالکی، ایشان گفته که حضور سازمان مجاهدین خلق یک حضور غیرقانونی است و در هر صورت این مساله را دوباره تاکید کرده و بدنبال این مواضع دولت عراق همانطور که در صحبت های خودتان هم بوده، صدها نفر در همان شهرهای اطراف قرارگاه اشرف، رفتند جلوی درب قرارگاه اشرف و اعتراض کردند که حالا یا زمینش را گرفتند و یا مانع آسایش آن منطقه است. خوب این نشان می دهد مردم عراق نیز علاوه بر دولت عراق، مخالف حضور سازمان مجاهدین در عراق هستند. و از آن طرف هم سازمان مجاهدین خلق طلبکارانه نقش حاکمیت را بازی میکنه و در واقع، تمام مقامات عراقی را مزدور حکومت ایران تلقی میکنه. مثل یک زمانی که خانم البرایت وزیر امور خارجه آمریکا را یا تمام افراد شاخص در اپوزسیون ایران را متهم می کرد. شما بگید که سرانجام این موضوع چه می شود؟ یعنی دولت عراق صرفاً بیانیه میده و موضع گیری میکنه و مجاهدین همچنان میخواهند مظلوم نمایی کنند و در واقع از موضع حاکمیت، مخاطب خود را مزدور بنامند، فکر می کنید چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟

 

مهدی خوشحال:

همان طور که شما فرمودید سازمان مجاهدین آن طور که گفتم مهمان، به خاطر این که قافیه جور دربیاد، وگرنه مهمان نبودند بلکه مزدور بودند و در اکثر جنایت های جنگی، چه جنگ خارجی و چه جنگ داخلی، صدام حسین مجاهدین را شریک خودش کرده بود. مجانی به آنها پول نمیداد و کمک نمیکرد. و در رابطه با سازمان مجاهدین، موضوعات مختلفی است که می شود گفت و گو کرد. بحث در رابطه با خانواده ها بود.

در رابطه با دولت عراق باید ببینید، همانطور که سازمان مجاهدین منافع اش ایجاب می کنه که در این نقطه قرار بگیره، در این نقطه ای که الآن است، اشرف مقدس و تاریخی و قرارگاه نمیدونم آزادی و غیره، داره با تمام توش و توان از این نقطه حراست میکنه، باید ببینیم که عراق هم منافعی داره، منافع داخلی و خارجی اش در اینه که سازمان مجاهدین در آنجا نباشه. نه تنها به دلیل اینکه سازمان مجاهدین با دولت صدام حسین همکاری میکرده و از نظر این دولت، باید محاکمه بشه و مورد پیگرد قانونی قرار بگیره. ضمناً دولت فعلی عراق، ضمن اینکه در گذشته لطماتی و خساراتی از این سازمان دیده و هنوز تسویه نشده، هم اکنون در رابطه با مسایل داخلی و مخالفین و مردم خودش، مشکل داره و نمیتونه به آنها پاسخ بده چرا سازمانی که با صدام حسین همکاری میکرده، در جنبه های مختلف علیه مردم کار میکرده، مهمان هم نبوده بلکه مزدور بوده و در کنار حاکمیت بوده، چرا باید امروز خیلی راحت و بدون دغدغه بخشی از نیروهای عراقی از آنها حراست بکنند؟ حتی دولت عراق در رابطه با همسایگان خودش مثلاً با دولت ایران دچار مشکل است. چون ایران راحت میتونه به دولت عراق اعتراض بکنه که یک نیروی جنگی و مخالف ما را که فعلاً شبه نظامی هستند، در خاک خود امان و پناه دادید. همین انرژی های کمی نیست که این سازمان داره از دولت عراق، از مردم عراق، از مردم ایران، اپوزسیون ایران و بچه های جداشده و جاهای دیگری داره میگیره. اگر منافع سازمان مجاهدین ایجاب میکنه در آن نقطه بایسته، منافع جنگ طلبان، منافع آنهایی که قصد جنگ علیه ایران را دارند، می خواهند انقلاب بکنند و یا حکومت را سرنگون بکنند، در این است که سازمان مجاهدین در این نقطه قرار بگیره، منافع دولت عراق به طریق اولی حکم میکنه و نیروی مردم نیز پشتش است و میتونه عذر سازمان مجاهدین را بخواد.

همان طور که سازمان مجاهدین اجازه نمیده یک در صد مخالفت در درون خودش وجود داشته باشه، خوب به طریق اولی کشورهای دیگر و دولتهای دیگری که اراده و آراء عمومی را پشت خودشان دارند، آنها هم دوست ندارند مخالفی در درون خودشان داشته باشند. مخالفی که اینقدر گستاخه. علنی در تمام امور، علنی و مخفی داره بر علیه دولت عراق تبلیغ میکنه و به آنها اعلام جنگ میده.

 

محمد حسین سبحانی:

 خیلی ممنون آقای خوشحال از پاسخی که به سئوالم دادید. من یک سئوال دیگر را در راستای همین پرسش های قبلی مطرح میکنم.  خب که می خواهم در واقع نظر شما را بدونم که چپ و راست این موضوع به چه شکلی است؟ سازمان مجاهدین در به راه انداختن ماشین تبلیغاتی و مظلوم نمایی از نظر من بسیار بسیار مهارت دارد. این را تجربه شخصی خودم، این که از سال 1357 آن زمان که میلیشیاها و خودمان هم جزو آنها بودیم که می توانست با مظلوم نمایی سر چهارراهها و ایجاد درگیری و زدوخورد، در هر صورت و ریختن خون و جریحه دار کردن ناخودآگاه افکار عمومی بپردازه و مسئله ای را به نفع خودش جلب کنه و تا آن مسایل اصلی پنهان بمونه. نظر من اینه که در واقع همه این مسایلی که در اشرف و جلو درب قرارگاه اشرف در طی چند روز گذشته می گذرد به همین ترتیب است، وقتی که گروهی از مردم عراق رفتند جلوی درب قرارگاه و اعتراض کردند، مردم عراق نرفتند داخل قرارگاه این فرقه، رفتند جلو و پشت درب قرارگاه، ولی مشخص نیست، چرا افراد سازمان مجاهدین به دستور رهبری، از ساختمانها و مقرهاشان آمدند بیرون و آمدند هم جلو درب قرارگاه صف بستند. مشخص نیست که این سنگ را چه کسی پرتاب می کنه و چرا سازمان مجاهدین ماشین تبلیغاتیش روزانه دو الی سه تا اعلامیه میده که 10 الی 20 نفر با سنگ زخمی شدند. خب به نظر شما چرا رهبری فرقه دستور نمیدهد به این افراد که  200 متر آن طرف تر بروند که فرضاً اگر این مردم عراق دارند سنگ پرتاب می کنند، سنگ به آنها نخوره. رهبری سازمان مجاهدین نمیتونه چنین دستور تشکیلاتی را صادر بکنه؟

خب روشن میشه. پس یک هدفی را دنبال میکنه که مسعود رجوی بتونه به عنوان یک سپر انسانی، اینها را در مقابل خودش داشته باشه تا هر چه دیرتر افکار عمومی بر روی خودش زوم بکنه. خب الآن شرایطی که وجود داره، الآن شرایط به نفع سازمان مجاهدین است یا نه؟ شما به یک واقعیت اشاره کردید که در هر صورت مردم و دولت عراق حالا یک سو، خانواده هایی که فرزندانشان را می خواهند ببینند، آیا به چه شکلی باید این موضوع را تنظیم کرد؟ در واقع نقش افرادی که این شانس را دارند که در اروپا باشند و روشنگری بیشتری در این زمینه داشته باشند، چگونه میشه که این باصطلاح ترفندهای رهبری سازمان مجاهدین خلق را برای جلو گیری از مظلوم نمایی خنثی کرد؟

 

مهدی خوشحال:

موضوعاتی که شما می فرمایید جالب است. سازمان مجاهدین از نظر من شانس رو به پیش نداره. از نظر من خود رهبری مجاهدین خدای سوزاندن فرصت های مطلوب است. شما تصور بفرمایید زمانی که در حین جنگهای خلیج فارس و جنگهای داخلی، فرصت های زیادی برای سازمان وجود داشت که از آن منجلاب و مخمصه خودش را نجات بده و سازمانش را نجات بده. ولی بنا بر توهمات و رویاها و یا این که وعده های پشت پرده که میدونم از طرف قدرتهای بزرگ است و دل را به آنها خوش کرده، ایشان سالهای زیادی است که مسیر افول و قهقرا، مسیر تباهی، تباهی در درون و بیرون را طی می کنه. به نظر من ایشان به دنبال فرصت هایی است که خودش در ذهن خودش پرورانده و در بیرون، ما چنین فرضی را نمی بینیم. ایشان شانس خود را در داخل خاک عراق تست کرده تا زمانی که صدام حسین بوده و ایشان در ماکزیموم نمودار قدرت و تکاپو و حیات بوده، جنگهای بزرگی را آزمایش کرده در خاک ایران و با حداکثر قوا، و آن جوری که ما از نزدیک شاهد بودیم، همه این آزمایشات را برای رسیدن به قدرت انجام داده. امروزه اگر ایشان شانس داشته باشه به سمت تهران، من این را نمی بینم. من احساس می کنم همانطور که خودش هم بعضاً به صورت یک نگاه منفی به اعضایش میگه، به صورت مظلوم نمایی و ترفندهای کهنه ای که داره و بحث عاشورا را پیش میکشه، اینه که بتونه از این طریق، از طریق شکست و یک بازی عاشوراگونه، خودش را جاودان بکنه و افکار عمومی را معطوف به احوال خودش بکنه، و نیروهایش را در اثر شهیدسازی و کشتار، غالب بشه.

بحث این که شما می فرمایید، ایشان چرا نمیاد در نقطه ای، مثلاً دیروز خودشان اعلام کردند 175 نفر زخمی داشتیم در اثر سنگپرانی. خوب آن عراقی در داخل کشور خودش هزار و یک مشکل داره، خودشان با خودشان مشکل دارند، انواع گروهها و قبایل با همدیگر مشکل دارند، حالا خانواده های ایرانی هم مشکل دارند، حدود 20 تا 25 سال با شما مشکل دارند، حالا عراقیها آمدند در کنار خانواده های ایرانی اذیت و افسرده شدند. ناراحت و جریحه دار شدند. حالا به فرض که چنین نیست چهارتا سنگ هم پرتاب کردند. خب آقای رجوی می توانسته نیروهایش را فرمان عقب نشینی بده. به هر حال تشکیلات و سازمان و یک گروه شبه نظامی هستند. می توانسته فرمان عقب نشینی بده و اینها حتی یک نفر هم زخمی نشند. تا 200 متر عقب تر بره. ولی نه، خودش عمداً فرمان تندتری داد که شما باید مجروح بشید و با هر توهین و فحش و فضاحت، آنها را تحریک بکنید که ناچار بشند به سمت شما سنگ پرتاب بکنند و شما مجروح بشوید و ما بتوانیم از این جراحت و زخم شما، راه برون رفت پیدا بکنیم. همان طور که ایشان خیلی راحت می توانست از داخل عراق خارج بشه، ولی ماندن در آنجا را و تبلیغات مظلوم نمایی که میکنه، میخواد تمام افکار عمومی دنیا را به سمت خودش معطوف بکنه که من اینجا دارم اذیت می شوم. من اینجا گیر افتادم. من اینجا دچار حمله و تهاجم آدمهای مختلفی شدم و شما به داد ما برسید.

         خیلی واضح است، آدمی که نیت خوبی داشته باشه، میگه که شما باید آنجا را ترک بکنید و خودتان را به جای امنی برسانید. این راه همواره طی بیست سال اخیر ممکن بوده. لابد شما یک مرض و یک منافعی داشتید که رفتید و خودتان را آنجا گیر انداختید و لابد حالا منافعی دارید. بعضی ها این را تشخیص نمی دهند. او بر اساس منافع و توهمات خودش و سودی که فعلاً داره، آنجا مانده و اصرار می کنه. بعضی ها به نظر من یکی از مصیبت هایی که مجاهدین گرفتار شدند، محافل، گروهها و هواداران و لابی ها و قدرت های دیگری هستند که از اینها حمایت می کنند، و آنها منافع شان در این است که یک جریان کوچکی بغل ایران که مثلاً اینها را اهرم فشار بر علیه حکومت ایران کرده باشند و سودشان از این مجرا است. این است که هیچوقت مجاهدین را به نجات تشویق نمی کنند. رهبران مجاهدین را به برون رفت عقلانی و سیاسی تشویق نمی کنند. همان طور که صدام حسین به هر حال هر چقدر عضو مجاهد از بین می رفت، از نظر او، نفر خودش نبود. به هر حال اگر توانست اهرم فشار بکنه و امتیازی بگیره، و اگر نتوانست، خودش ضرری نمی کند. و بعضی از قدرتهای جنگی و لابی ها و وکلایشان و حتی بخشی از اپوزسیون افراطی و بخشی از هوادارانشان از این که مجاهدین را تشویق می کنند در ماندن در آن باتلاق، در آن کمینگاه و آن منطقه ناامن و جنگی، به هر حال منافع مختلفی دارند.

 

محمد حسین سبحانی:

با توجه به صحبت های شما،  در واقع من فقط می توانم بگویم که متاسفم. شما با شرح حال خیلی دقیقی که از وضعیت فرمودید، به هر صورت نتیجه گیری که آدم میتونه بکنه، اینه که قربانی همان هایی هستند که در قرارگاه اشرف حضور دارند. آقای رجوی به دنبال سپر انسانی است که خودش را حفظ بکنه. قدرت های خارجی به دنبال این هستند که مترسکی را در درون عراق برای مذاکرات با حکومت ایران و یا اختلافاتی که با آنها دارند، حفظ بکنند. دولت عراق که از موضع و منافع خودش حق داره. ولی کسی نیست به داد آن افرادی که در درون قرارگاه اشرف اسیر هستند و حالا یکی یکی دارند فرار می کنند، برسد.

در هر صورت بسیار بسیار متاسفم. شما خودتان آنجا بودید. من و یا هر کدام از دوستانی که تجربه همکاری با این سازمان را دارند، دربدری و آوارگی و بدبختی کشیدند تا توانستند خودشان را از آنجا نجات بدهند و واقعاً بسیار متاسفم که به هر صورت هر کسی به نفع خودش داره عمل میکنه، منجمله رهبری این فرقه، کشورهای خارجی و تنها فریاد آن کسی که شنیده نمیشه اون افرادی که نیاز به کمک دارند، افرادی که حالا دیگه سن شان 60، 65 و 70 شده است. دیگه در سنی اند که هر کدام دارند بیماریهای مختلف میگیرند و این بیمار را هم حتی مسعود رجوی اجازه نمیده که آزاد شود و این را هم به عنوان یک اسیر و یک سپر میخواد استفاده بکنه. با این نتیجه گیری و برداشتی که از صحبت های شما داشتم، می خواستم خواهش کنم آقای خوشحال توضیح بدهید، خب شما یکی از بستگان تان در عراق و در همین قرارگاه اشرف اسیر هستند، و میدونم که شما در هر صورت بیش از بیست سال فرزندتان را بدون مادر بزرگ کردید و تمام شرایط و سختی ها را تحمل کردید و در واقع برای فرزند بار مادرش را نیز بر دوش کشیدید و مطلع هستم که شما برای نجات ایشان مثل همه خانواده هایی که از گوشه و کنار ایران و از اروپا، خانواده های مختلفی رفتند، شما هم از آلمان تشریف برده بودید، جمع بندی و نتایج و تجاربی که از این رفتن به عراق و پیوستن تان جلو درب قرارگاه اشرف و درخواست ملاقات با قربانی تان داشتید، به کجا رسید و چه شرایطی بر شما گذشت؟

 

مهدی خوشحال:

بله این موضوعی که من خودم و این بحث و تحلیل سیاسی و تجارب گذشته ای که دارم جدا، و تجربه ای که خودم فرداً دارم به عنوان اعتراض که نه، بلکه به عنوان مطالبه حقی که من در ارتباط با قرارگاه اشرف داشتم، خانواده و دوستانم آنجا بودند. باید برای نجات آنها می رفتم. من هم محذوریت هایی داشتم، باید می رفتم. در مقابل وجدان خودم، در مقابل دیگران. الآن ببینید که آقای رجوی میگه که این خانواده ها مزدور حکومت ایران هستند. شما هیچ حقی ندارید که اینجا بیایید و طالب دیدار فرزندانتان باشید. من می خواستم این را خدمت تان عرض بکنم که همه مردم ایران در مقابل آقای رجوی سئوال نمی کنند که بچه های ما در قرارگاه شما هستند، چون همه آقای رجوی را می شناسند که در حد صدام حسین است و در هر حال از او یاد گرفته و ادامه، راه اون را داره میره و بسیاری از خانواده ها رفتند و جواب نگرفتند. همه خانواده ها در اصل صرفا آقای مسعود رجوی را مسئول و پاسخگو نمی دانند، بعضی ها ما را مسئول می دانند. مثلاً  خانواده من می گوید، آقا، من دختر خودم را به شما تحویل دادم و از شما می خواهم.

در اصل، دختر و پسر کسی در دست من اسیر نیست، من هم 20 سال است که دارم کوشش می کنم برای نجات هر کسی که آنجا اسیر است و به هر حال نزد وجدان خودم، فرزند و خانواده خودم مسئولم. به عنوان کسی که راه و چاه را بلده. به هر حال به عنوان کسی که تجربه بیشتری داره. مثلاً پیرمردی 80 ساله آمده یقه من را گرفته. به آقای رجوی، کسی بهش آدم نداده، بهش اعتماد نکرده، به ما اعتماد کردند، از ما خواستند و من هم دست یک پیرمرد 80 ساله را گرفتم و گفتم باشد، دختر شما که دست من اسیر نیست، با هم می رویم آنجا و آقای رجوی هم تا به حال به کسی پاسخ نداده، ایشان میگه من منجی بشریتم و با خدایی که خودش فرض می کنه، میگه که فقط به اون پاسخ میدم، بشر امروزی که همه از من کوچکترند، پاسخ نمیدم. بنابراین ما رفتیم. سال 1387 بود. یک بار فروردین آن سال من رفتم، یک بار هم خرداد آن سال بود و هر بار حدود 45 روز طول کشید و هر دو بار با خطر جدی مرگ مواجهه شدم. هر دو بار برای اعتراض به مجاهدین و ملاقات با خانواده ام و برای اینکه سرنوشتم بخشی در گرو آن اسارتگاه مجاهدین بود، باید می رفتم و خودم را تعیین تکلیف می کردم، مردمی که از من انتظار داشتند، تعیین تکلیف می کردم، وجدان فردی و سیاسی خودم را تعیین تکلیف می کردم. به هر حال رفتم به عراق و اعتراض خودم را از نزدیک اعلام می کردم و همان طوری که به هر حال شما هم در جریان هستید، هر دو بار با خطر جدی مرگ مواجهه شدم و النهایه از عراق خارج شدم. منظورم اینه، آنهایی که در قرارگاه اشرف، آقای رجوی سپر بلای خودش کرده، همان طور که برای من یک مسافر، خطر جانی بود، خطر این که در جنگهای داخلی به هر کسی شک ببرند، حدود دو الی سه سال زندانش می کنند، چون کشوری ناامن است و حکومتی پایدار و مستحکم نداره. همان طور که برای من خطرناک بود، همان طور برای اعضای سازمان نیز این خطر وجود داره، همان طور که من واقعاً بیش از این نمی توانستم آنجا تحمل بکنم که کار قضایی و قانونی داشتم، باید دادگاه می رفتم، باید پیگیری می کردم، با آن که همه این مشکلات بر دوش من بود، ولی النهایه به خاطر نبودن امنیت و امکانات دیگر، به من شک کردند، تازه پای دولتهای مختلف به میان آمد، آمریکا و آلمان و کشورهای دیگر، و ما توانستیم آزاد بشویم وگرنه می گفتند که اینجا به هر کسی شک بکنیم، حداقل دو سال زندانی داره. این را می خواهم تعمیم بدهم به خود اعضای سازمان مجاهدین که حتی آنها از حیث سیاسی در حکومت صدام حسین شریک بودند، همه این مسایل می تونه به نام آنها تموم بشه، آنها می توانستند از فرصت هایی که به دست آمده بود، یا این که به دست خواهد آمد، از آن کشور فرار بکنند. همان طور که ما بالاخره ناچار شدیم از آنجا فرار بکنیم، یا این که مردم زیادی از آن کشور خارج می شوند، این یک انتخاب عقلانی است.

 

محمدحسین سبحانی:

  خیلی سپاسگزارم آقای خوشحال از توضیحاتی که دادید. البته خودم میدونم که شما به علت شکست نفسی نخواستید در واقع اهمیت خطراتی را که با آن مواجه شدید،  آن طوری که هست توضیح بدهید. شما به عنوان یک منتقد این سازمان و همچنین دوستان دیگر در هر صورت افراد شناخته شده ای بودید برای سازمان مجاهدین و حتی کانون های دیگر قدرت در داخل عراق. بنابراین واقعاً ریسک بزرگی را انجام دادید و رفتید و این نشان از فداکاری و همچنین شجاعت و احساس مسئولیتی است که خودتان احساس می کنید و همان طور که خودتان گفتید با یک وجدان آسوده تری می توانید طی طریق بکنید و سازمان مجاهدین همان طور که میدونه در اروپا افراد منتقد و ناراضی چه تاثیری روشنگری هایشان، چه در مناسبات سازمان و چه در درون لابی های پشتیبان شان داره، بنابراین یک واقعیته که میاد ضربه بزنه به شما و امثال شما، همان طور که در اروپا زد، و این میتونه در قرارگاه اشرف باشه، همان طور که منجر به دستگیری شما شد. و چیزهای دیگری که خوشبختانه شرایطی که بسیار بسیار مثبت رقم خورده و همان اصل است که اگر دقت بکنید، مسعود رجوی در آخرین پیامش اشاره میکنه، خیلی واضح و روشن، حتی اگر به زنده بودن ما نرسه، من وصیت می کنم که افرادی مثل من و شما و سایر دوستان، جزای روشنگری مان را از نگاه ایشان، به هر صورت این بهایی است که برای روشنگری بایست پرداخت.

به من اجازه بدهید، یکی و دو تا سئوال آخرم را که داشتم روی این موضوع که چه کمکهایی ما می توانیم بکنیم، یا شما تحلیلتان از شرایط چیه؟ این افرادی که هنوز در درون آن فرقه و آن اسارتگاه گیر هستند، این ها را در واقع نجات داد. اخباری که از درون قرارگاه اشرف داریم اعضاء، دستیابی به هیچ خبری را ندارند. خانواده هایی که پشت درب متحصن هستند، گاهی بلندگوهایی را بنده های خدا آنجا گذاشته بودند که پیام خودشان را و اسم فرزندان شان را ببرند. شاید آن فرد، آن پدر و یا پسری که داخل قرارگاه است بشنود یکی که پشت درب قرارگاه است، منتظر اوست. من خودم تجربه زندان را داشتم. می فهمم که چقدر این مسئله به لحاظ روانی به آدم کمک میکنه تا بتونه اراده قوی تری را در درونش ایجاد بکنه و تصمیم نهایی را بگیره. سازمان مجاهدین اگر اجازه بدهید، می گوید در واقع خانواده هایی که پشت درب قرارگاه هستند بلندگوهای اطراف اشرف را افزایش دادند. خوب این جرم خانواده هایی که آنجا هستند. تو که نمیگذاری بچه ام را ببینم، حداقل صدایم به او برسد. خوب این چه اعتراضی است که فرقه مجاهدین میکنه. مثلاً در آن بلندگو، چه خواهند گفت که این هراس داره. به نظر شما آقای خوشحال حتماً میشه یک ارزیابی کرد که در واقع آنچنان خفقانی در آن تشکیلات تنیده که حتی اجازه رسیدن این صدا نیز وجود نداره. وگرنه دادن یک اطلاعیه رسمی تر، چرا بلندگو افزایش پیدا کرده دور درب قرارگاه اشرف، این بابت چیه؟ من سئوالم اینه که آقای خوشحال شما شرایط داخلی خود تشکیلات قرارگاه اشرف را چه گونه ارزیابی می کنید. درسته که از آن افرادی هر چند مدت هر چند ماه یک بار فرار می کنند، ولی خوب چه کار می شود کرد که در واقع یک روند سریع تری را داشته باشه و آن افراد بتوانند از آنجا خودشان را نجات بدهند؟

 

مهدی خوشحال:

 همان طور که شما فرمودید، آقای رجوی نمیخواد یک حلقه وصلی نیروها به خارج داشته باشند. ببینید در دنیای امروز یک زندانی میتونه و این حق را داره که با خانواده اش ملاقات بکنه و بعضاً ما می شنویم که یک زندانی میتونه حتی مرخصی بگیره، حتی خانواده شان این حق و اجازه را دارند که با زندانی ملاقات داشته باشند. ولی آقای رجوی در عراق در هراس از ریزش نیرو، چون به هر حال طی این مدت نیروهایش را در انحصار و پشت حصارهای مختلف حفظ کرده، در بی خبری از دنیای بیرون آنها را جدا کرده و امروزه می ترسه. خوب وقتی که حرف و سخن و زبان کارکرد نداشته باشه، خب مردم در ادامه اعتراض، متوسل می شوند مثلاً دیروز سنگپرانی می کردند، یا این که شما فرمودید بلندگوها شده 180 تا.

خوب از طریق این بلندگوها معترضین و خانواده ها می خواهند صدای خودشان را بلند کنند. نمی آیند که تو فرانسه بلندگو بگذارند. طرف می خواهد با بچه خودش حرف بزنه و اگر توانست نجاتش بده. و چون آقای رجوی این اجازه را نمیده و به خود آدمها اجازه سخن و گفت و گو را نمیده، لاجرم در ادامه اعتراض، بلندگوها و من فکر می کنم از این هم جلوتر خواهد رفت.

اعضایی که آنجا اسیرند، باید این فهم و تشخیص را داشته باشند که آقای رجوی آنها را سپر خودش، به عنوان یک ابزار حفظ موقعیت خودش، جان و شرایط سیاسی خودش حفظ کرده و این که اینها قبلاً با یک هدف دیگری آنجا رفته بودند. هرگاه کسی خواسته باشه و این را فهم و تشخیص بده، آزادی موهبت بسیار بسیار بزرگی است. به نظر من برای هر کدام از آن اعضایی که آنجا اسیرند از کوچک تا بزرگ، از آنهایی که خیلی فرو رفتند تا آنهایی که تازه رفتند، و آنها اگر خواسته باشند و تشخیص بدهند که به چه هدفی آقای رجوی آنها را به گروگان گرفته و اگر این را تشخیص بدهند و اگر آزادی را ملاک خودشان قرار بدهند، به نظر من فرصت هایی برایشان پیش خواهد آمد و حتی خدا به آنها کمک خواهد کرد که از آن فرصت های سخت و آسان، استفاده کنند و نجات یابند.

 

محمدحسین سبحانی:

 تشکر می کنم آقای خوشحال. به هر حال فرصتی که می توانستیم در خدمت تان باشیم رو به پایان است. جمع بندی خودتان را از شرایطی که وجود داره و احیاناً مطالب ناگفته ای اگر وجود داره خواهش می کنم بفرمایید.

 

مهدی خوشحال:

 من به عنوان کلام آخر، همان طور که شما چند دقیقه قبل اشاره ای به وصیت آقای رجوی داشتید، می خواستم به ایشان پیشنهاد کنم که طی این 40 و 50 سال اخیر، راه افول و انقراض را رفتید. این هم در ادامه همان است.

وصیت را به این شکل نمی کنند. به نظر من آقای رجوی در شرایطی زندگی میکنه، مجموعه عملکردها، خطا، گناه و ستمی که بر مردم و اعضای خودش روا داشته، به این مصیبت دچار شده و ما در جامعه دیدیم هر کسی که پیر میشه یا مرگ را فراروی خودش می بینه، برای بازماندگان خودش وصیت میکنه. تا این که با وجدان راحت و خیال آسوده به سمت زندگی جاودانش بره و ضمناً برای بازماندگانش نگرانی و دلخوری و شکفه و شکایت باقی نذاره. به نظر من میشه این وصیت آقای رجوی را در فرار به پیش، همان بوده و بویی از یک وصیتی نبرده که به هر حال یک انسان از عالم انسانی داره. به نظرم وصیت ایشان باید این جوری می بود که حداقل بتونه در پس این وضعیت، بار سنگین گناهان خودش را کمی سبک بکنه. ببین یک پدری که پیر میشه و نزدیک مرگه، خودش هم با زبان خودش گفته من وصیتم اینه. این چاره ساز نیست. این، وضعیت حتی افراد باقیمانده را بغرنج تر و بدتر میکنه. اگر میخواد بهتره اینطور وصیت بکنه، مثل یک انسان عاقل و انسان سالم، سازمانش را منحل بکنه و اعضایش را به هر انتخابی که خودشان دوست دارند، به خارج بروند و هر حزب و گروهی که خودشان دوست دارند، هر کسی که میخواهد زندگی بکنه و به هر راهی که بره، این انتخاب را برایشان قائل بشه. به عنوان یک انسان برای اعضایش قائل بشه. و حتی اگر مال و اموالی دارد، می تواند به طور مساوی مابین زن و مرد و اعضایی که آنجا و ناراضی اند، تقسیم بکنه که حداقل رضایت بخشی و تعدادی را برآورده و خیال خودش را هم راحت بکنه. این می شود یک وصیت و ماندگار، وصیت مثبت. ولی آقای رجوی باز هم بر همان طبل خشونت و ضدیت و افراط گری و عقده و انتقام داره می کوبه، که بعد از من شما وظیفه دارید دوباره همین راه را بروید!

آقای رجوی طی 40 و 50 سال اخیر، راه سقوط را رفته، وصیتش هم دال بر اینه که اعضایش باز همین راه سقوط و انحطاط را بروند. وصیت باید بر عکس این باشد. با انحلال سازمانش و تقسیم داراییش و آزادکردن نیروهایش و دادن حق انتخاب به نیروهایش است.

 

محمدحسین سبحانی:

بسیار بسیار سپاسگزارم آقای خوشحال. من شخصاً از صحبت های شما استفاده کردم، مطمئنم که در هر صورت بینندگان و شنوندگان ما نیز استفاده خواهند کرد. انشاالله در فرصت های دیگری باز هم فرصتی باشه تا در خدمت شما باشیم.

 

مهدی خوشحال:

 من هم از شما سپاسگزارم.

"پایان"

 

مصاحبه محمد حسین سبحانی با دکتر ابوالحسن بنی صدر

قسمت اول

 

قسمت دوم

                     

 

قسمت سوم

 

 

 قسمت چهارم

 

قسمت پنجم

 

قسمت ششم

        

 

قسمت هفتم

          

 

قسمت هشتم

 

قسمت نهم

http://www.youtube.com/watch?v=Hg0m7tQaZvI

 

قسمت دهم

http://www.youtube.com/watch?v=vM1M2hCNvrU

 

قسمت آخر

http://www.youtube.com/watch?v=fSwWfyq05dM

 

 

مطالب دیگر:

ــ دومین پیام صوتی میلاد آریایی ـ  حرف های خودمانی با قربانیان در اشرف و دوست از دست رفته  مهدی فتحی ( میلاد آریایی )

ــ فدا و صداقت ( مهدی خوشحال )

ــ من و « بانکا » های ایرانی ( جواد فیروزمند )

ــ فرار جسورانه جلیل عبدی بارنجی از حصارهای فرقه رجوی ( انجمن نجات )

ــ این فرقه خطرناک شمارا به یاد کدام گروه می اندازد؟ ( کانون وبلاگ نویسان )

ــ کانون ایران قلم عملیات خونین تروریست های اعزامی در چابهار را محکوم می کند ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول ملکی به آقای نوری المالکی نخست وزیر محترم عراق ( بتول ملکی )

ــ ششمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به خانواده های قربانیان و خانم افسانه طاهریان ( بتول سلطانی )

ــ نامه سرگشاده مسعود خدابنده  به لیدی اشتون ( ایران اینترلینک )

ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی )

ــ بازی با برگ سوخته مجاهدین ( میلاد آریایی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت  سیزدهم بررسی قربانی  شدن احمد رازانی توسط  فرقه مجاهدین ( بتول سلطانی )

ــ راز مقاومت ( مهدی خوشحال )

ــ قتل زنده یاد احمد رازانی و  کابوس فروپاشی فرقه رجوی ( روح الله تاجبخش )

ــ  دیدار و گفتگوی خانم بتول سلطانی و دکتر فیروزه بنی صدر در پاریس ( ایران قلم )

ــ  در حاشیه دیدار و مصاحبه محمد حسین سبحانی با دکترابوالحسن بنی صدر ( میلاد آریایی )

ــ صدام حسین را از کجا پیدا کنم؟  ( مهدی خوشحال )

ــ اعتراف رجوی در ارتباط با آقای بنی صدر ( فرزاد فرزین فر )

ــ چگونه طارق عزیز مسعود رجوی را خرید؟ ( مزدا پارسی )

ــ پیام آقای هادی شمس حائری به فرزندانش در اشرف ( هادی شمس حائری )

ــ در حاشیه دیدار و مصاحبه با دکترابوالحسن بنی صدر ( میلاد آریایی )

ــ پیام صوتی آقای مهدی خوشحال به خانواده های قربانیان اسیر در قلعه اشرف ( مهدی خوشحال )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت دوم  ( الهه قوام پور )

ــ پیام علی جهانی به خانواده های زجرکشیده و  محمد علیرضا علیپور یکی از اسیران قلعه اشرف ( علی جهانی )

ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت  سوم ( مهرداد ساغر چی )

ــ پیام میلاد آریایی برای خانواده های دردمند و علی باقرزاده یکی از قربانیان اسیر در قلعه اشرف ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت اول  ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی )

ــ داستان سی زن ( مهدی خوشحال )

ــ نامه خانم بتول ملکی  به خانم هیلاری کلینتون وزیر محترم امور خارجه آمریکا ( بتول ملکی )

ــ نامه ای به خواهرم بتول سلطانی ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای علیرضا عینکیان ( بنیاد سحر )

ــ  نامه آقای میلاد آریایی به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( میلاد آریایی )

ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( ایران قلم )

ــ چهل تن دیگر به جمع خانواده های متحصن مقابل قلعه اشرف در عراق پیوستند ( بنیاد سحر )

ــ اعلام جدایی آقای روح الله تاجبخش از فرقه مجاهدین در همبستگی با خانواده های دردمند اسیران قلعه اشرف ( روح الله تاجبخش )

ــ  کتاب " پیکر زخمی " منتشر شد ( بتول ملکی )

ــ علیرضا عینکیان از فرقه مجاهدین فرار کرد، گریزی دیگر از پادگان فرقه ای اشرف ( بنیاد سحر )

ــ  نامه ای از زبان یک تیرباران شده سال 1350 به مسعود رجوی ( میلاد آریایی )

ــ آمدم،حلقه به در کوفتم و برگشتم ( آریا ایران )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی ( آرش رضایی )

ــ نامه بنیاد خانواده سحر به دبیر کل ملل متحد ( بنیاد سحر )

ــ شعری برای زن دلاور ایرانی خانم بتول سلطانی عزیز ( فرزاد فرزین فر )

ــ ترجمه کتاب فرقه ها درمیان ما منتشر شد ( ابراهیم خدابنده )

ــ پیام خانم بتول سلطانی به قربانیان اسیر در قلعه اشرف در مورد تجاوز های جنسی ، ایدئولوژیک مسعود رجوی ( ایران قلم )

ــ شکست اخلاقی آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال تروریسم ( فرزاد فرزین فر )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی - قسمت اول ( آرش رضایی )

ــ سوز و گداز  فرقه مجاهدین از روشنگری های فعالین حقوق بشر ( بتول سلطانی )

ــ خروج آمریکاییان از عراق و نگرانی رو به افزایش مجاهدین ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت دوم ( مهرداد ساغرچی )

ــ ذهن بیمار رجوی وانقلاب ایدئولوژی مجاهدین( علیرضا میرعسگری )

ــ کانون ایران قلم نسبت به تهدیدات تروریستی فرقه مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی هشدار می دهد ( ایران قلم )

ــ غبار روبی از رای دادگاه کلمبیا در مورد سازمان مجاهدین ( بهار ایرانی )

ــ مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟ ( حامد صرافپور )

لینک به گزارش بیست و سوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه با آقای مصطفی محمدی از کانادا  و رضا صادقی از فرانسه

لینک به گزارش بیست و دوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن سخنرانی خانم نلی توماسینی فعال حقوق بشر از هلند

لینک به گزارش بیست و یکم سمینار پاریس ـ مصاحبه آقای بهزاد علیشاهی با آقای ایوب کردرستمی و خانم فریده براتی در حاشیه سمینار پاریس

لینک به گزارش بیستم سمینار پاریس ـ متن و فیلم مصاحبه با خانم حوریه محمدی  و آقایان بهادر خرمی و سعید حضرتی

لینک به گزارش نوزدهم سمینار پاریس ـ متن کامل سخنرانی خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی  + بخشی از فیلم های سمینار برای داونلود

لینک به گزارش هجدهم سمینار پاریس ـ سخنرانی خانم بتول سلطانی  + تماس خانم عبداللهی مادر یکی از قربانیان از مقابل  قلعه اشرف با سمینار پاریس  

لینک به گزارش هفدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزارکننده سمینار پاریس به دکتر نوری المالکی نخست وزیر عراق

لینک به گزارش شانزدهم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم سعیده جابانی

لینک به گزارش پانزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقای آنتوان گسلر نویسنده و پژوهشگر سوئیسی  در سمینار پاریس

لینک به گزارش چهاردهم سمینار پاریس ـ حضور هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس در دفتر سازمان دیدبان حقوق بشر در پاریس

لینک به گزارش سیزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقایان مسعود جابانی و شمس حائری در سمینار پاریس

لینک به گزارش دوازدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزار کننده سمینار پاریس به وزیر دادگستری فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش یازدهم سمینار پاریس ـ سری دوم از عکس های سمینار پاریس

لینک به گزارش دهم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار پاریس به سفیر آمریکا در فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به قسمت نهم سمینار پاریس ـ سری اول از عکس های سمینار پاریس

لینک به قسمت هشتم سمینار پاریس ـ فیلم  کوتاهی از  برگزاری گردهمایی پاریس در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی در عراق

لینک به گزارش هفتم سمینار پاریس ـ ملاقات هیئتی از شرکت کنندگان در سمینار پاریس با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر

لینک به گزارش ششم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار بزرگ پاریس به دبیر کل سازمان صلیب سرخ جهانی با اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش پنجم سمینار پاریس ـ هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس با نهادهای بین المللی دیدار خواهد کرد

لینک به گزارش چهارم سمینار پاریس ـ آکسیون اعتراضی در حمایت از قربانیان فرقه مجاهدین در شهر پاریس

لینک به گزارش سوم سمینار پاریس ـ قطعنامه شرکت کنندگان در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ، کمپ اشرف ـ عراق

لینک به گزارش دوم سمینار پاریس ـ فعالان حقوق بشر خارجی و ایرانی رهبری فرقه مجاهدین را متهم می کنند

لینک به گزارش اول سمینار پاریس ـ حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ( کمپ اشرف ـ عراق

 

________________

قرائت قطعنامه سمینار پاریس  توسط آقای محمد حسین سبحانی

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=eErhoG7fmDQ

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=6x5zTeg_t2Q

قسمت سوم

http://www.youtube.com/watch?v=6RWEnw8QbB4

_______________________________________________________________________

سخنرانی آقای مسعود خدابنده

http://www.youtube.com/watch?v=xqBmEt5yWQo

 

_____________________________________________________________________-

سخنرانی آقای مصطفی محمدی در سمینار پاریس

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=uB2rD5zSOlc

 

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=B7VrWkWjfww

_____________________________________________________________________

 

سخنرانی خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی

 

برای مشاهده فیلم در یوتیوب بر روی دو آدرس زیر کلیک کنید ـ قسمت اول

 

http://www.youtube.com/watch?v=_zcWmc9uLGU

 

http://www.youtube.com/watch?v=XGTl4Y_lCd8

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد