_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

خواهر به دنبال نجات برادر

 

 

شهروز تاجبخش
26.02.2013
 

 

بامداد روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ( ۹ فوریه ۲۰۱۳ ) ،کمپ لیبرتی در بغداد مورد اصابت چندین موشک قرار گرفت و تعدادی ازاعضای سازمان مجاهدین خلق کشته و زخمی شدند ، کانون ایران قلم نیز از همان ابتدا این حمله تروریستی را محکوم کرد.
به دنبال این حمله مسئولین سازمان مجاهدین با چشم پوشیدن از واقعیت های عینی موجود در خصوص نا امنی اشرف سابق و نیز با شانه خالی کردن از ادعاهای مبنی بر خواست خروج از عراق و پناهندگی جمعی و ازاین قبیل شعارهایی که صرفا برای ویترین رو به مجامع بین المللی و سازمان ملل بود و نیز با نادیده گرفتن خونهای ریخته شده قربانیان بیگناه و اسیر در چنبره تشکیلات ، وقیحانه درخواست برگشت به اشرف را در بوق و کرناهای تبلیغاتی خود کردند و در حمایت از این فراخوان غیر انسانی مسعود رجوی، بازیچه های تبلیغاتی این گروه از طیف سیاستمداران بازنشسته و ورشکسته و بدنام آمریکایی ، نظامیان اسبق و جنگ طلب، کارمند اخراجی سازمان ملل و چندین چهره ی بدنام و تکراری دیگر را علم کردند تا بتوانند خطوط دستگاه تبلیغاتی خویش را به پیش ببرند.
در مقابل خواهران اقبال (عاطفه و عفت) با هدفی کاملا غیر سیاسی کمپینی را آغاز نمودند که هدف از آن تلاش برای خروج اعضای سازمان مجاهدین ساکن کمپ لیبرتی از عراق بود .
از ابتدای شروع به کار این کمپین ، هواداران و چماق به دستان فرقه رجوی تهاجم غیر انسانی و غیر دمکراتیک خود را با فرمان رجوی ها آغاز کردند و در این راستا مانند همیشه و به اقتضای فرهنگ حذف ِ نهادینه شده در فرقه رجوی و لمپنیزم به ارث رسیده از رهبر فراری ، از هیچ رذالتی فروگزار نکردند و به عنوان برگ آخر از زبان آقای محمد اقبال که کماکان در کمپ لیبرتی اسیر و بیمار است نامه ای را خطاب به خواهرانش منتشر کردند و با استفاده از اتهامات ساختگی وکلماتی که قلم از بیانشان شرم میکند سعی در ترور شخصیت و تخریب تلاشهای خواهران اقبال کردند.
همین دو ماه قبل نیز بعد از سخنان افشاگرانه خانم زهرا سادات میرباقری و انتشار لیست نزدیک به 100 نفر از اسامی زنانی که به اجبار از پروسه خارج کردن رحم و بی آینده شدن توسط فرقه رجوی ، به فرمان سرگشتاپوی فرقه مجاهدین به نام یکی از خواهران خانم زهراسادات میرباقری مطلبی مسمئز کننده را منتشر کرد تا باصطلاح جنگ خانواده علیه خانواده راه بیندازد. خانم میرباقری نیز به دنبال نجات برادرش علیرضا میرباقری می باشد که به همراه دو خواهرش در این فرقه اسیر هستند و در هر فرصتی برای رهایی آنها از فرقه دعا می کند.
واقعیت این است که رجوی ها تاب این حرکت های انسانی در فضای مجازی را هم نمی آورند . از دید آنها خون هر اسیر مجاهد خلق متعلق به مسعود و نفسش متعلق به مریم است . با چنین نگرشی است که جان انسانها برای رجوی ها ارزشی ندارد و به ناچیز ترین بها آن را دست مایه ی معاملات کثیف خود قرار می دهند . از طرفی مساله ماندن درعراق درواقع مساله بقا ی "تشکیلات " رجوی است و درواقع این "حفظ تشکیلات " در عراق را در سیاستهای ده ساله گذشته مجاهدین از زمان اشغال عراق با هزینه های سنگین مالی ، سیاسی ، تبلیغاتی و تلفات جانی شاهد بوده ایم ،پس این خط استراتژیک خروج از اشرف را رهبری مجاهدین به خاطر حفظ ظاهر و پیش برد خطوط خود در سطح بین المللی و همچنین خروج از "لیست تروریستی آمریکا" بیان می کند ولی در باطن استراتژی همان است که طی دهساله گذشته بوده است به همین دلیل رجوی خط بازگشت به اشرف را دارد و از نظر رجوی هیچ مؤلفه ای از ایدئولوژی و استراتژی تغییر نکرده است .به همین دلایل هر صدایی که غیر از این تفکر منحط رجوی بلند شود و هر اعتراض و انتقادی به این سیاست که منجر به تباهی روز افزون زندگی اعضای اسیر و رنج بیشتر خانواده های آنان است بشود ، با تهاجم هماهنگ چماقداران فرقه رجوی روبه رو خواهد شد .و این اولین نمونه نیست وآخرین نیز نخواهد بود . رجوی پیش ازاین نیزدر مورد خانواده ی محمدی ، خانواده ی آقای قربانعلی حسین نژاد و خانم زهرا سادات میرباقری به همین بازی کثیف دست زده بود. مثلا سمیه دختر آقای محمدی و همچنین دختر آقای حسین نژاد و خواهر خانم میرباقری را وادار نموده بود به والدین و خانواده خود فحاشی و بی احترامی کنند. صد البته که همه می دانند نوشتار ها و مصاحبه های تلویزیونی از این دست ارزشی ندارد. گروگان یا وادار شده است و یا روحش هم از این سیرک مضحک رجوی اطلاعی ندارد.
رجوی پیش تر نیز به افراد بیشمارِ دیگری که از بدنه ی سازمان در سطوح مختلف جدا شده اند، از همین دست تهمت مزدوری و ... زده است.
خوشبختانه جداشدگان از مجاهدین همیشه با تیزبینی و هشیاری ، ترفند های رجوی را نقش بر آب کرده اند این بار نیز خانم اقبال بسیار به جا در جوابیه خودشان موضع گیری کردند که :"بزودی به این نامه نویسان پشت پرده جواب خواهم داد. ولی به برادرم محمد هرگز. که او ذره ای از احترامش در نظر من کم نشده و اساسا این نامه را به او ربط نمیدهم."
ضمن محکوم کردن شانتاژ فالانژهای رجوی در ترور شخصیت این جداشدگان محترم ، از تمام کسانی که به نوعی در انجمن ها ، گردهمایی ها و حول و حوش مجاهدین حضور داشته ودارند درخواست می کنم با تقویت این کمپین انسانی به نجات اسیران فرقه رجوی و یافتن امکانی برای خروج آنها از عراق کمک کنند و صدای آنها باشند .


شهروز تاج بخش ـ آلمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصلا عجیب نیست رجوی اقدام کمپین خواهران اقبال را محکوم کند

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، بیست و دوم فوریه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/n2.htm

 

 

سالیان سال است که ما جدا شده های مجاهدین گفته ایم که این سازمان ظرفیت کوچکترین انتقاد را نداشته و هر گونه نظر مخالف با رهبری این سازمان مساوی است با تهمت، تهدید، فحاشی و ارعاب و وحشت و .... برای بستن دهنها و خفه کردن آدمها، حتی اگر روزی این منتقد مهدی ابریشمچی و یا مژگان پارسایی و .... باشند . رهبری خود کامه فرقه، هیچگونه نظری جز نظر خودش را قبول نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

حالا اینکه رجوی دهن خود را علیه خواهران محترم اقبال که سالیان سال است خود از هواداران آنها هستند باز کند و هر چه لایق رهبری خود کامه است را نثار این خواهران محترم بکند چیز تازه ای نیست.

 خواهران اقبال که سهل است ، اگر همین الان مهدی ابریشمچی با همه سوابقش و با همه مایه گذاشتنش برای رجوی که بالاترینش گذشتن از زن خودش برای رجوی بود، حتی ایشان هم الان اگر کوچکترین انتقاد را به رجوی داشته باشند ، فردا ایشان را هم رجوی جزو مزدوران اطلاعات می داند.

 

اینکه رجوی برادر را علیه خواهر و خواهر را علیه برادر و مادر را علیه جگر گوشه خود و .... وادار به فحاشی کند باز هم چیز جدیدی نیست، ما بارها خود شاهد این حرکت کثیف، زشت و زننده و ضد انسانی رجوی از نزدیک بوده ایم. ما از یاد نبرده ایم که مادرها را در نشستهای مغز شویی در اشرف وادار به بد و بیراه گفتن علیه دختران معصوم خود می کرد، نمونه اش هم مادر مرجان اکبری، دختری که می خواست به دنبال زندگی خود برود و نمی خواست تن به این همه ذلت و خواری بدهد، مادرش را به جانش انداختند تا در میان 400 زنی که در این نشست بودند دخترش را تحقیر کند و بعد هم دخترک معصوم را وادار به خودکشی کردند تا بمیرد ولی از مجاهدین جدا نشود که مبادا روزی حقایق درون این فرقه جنایتکار را افشا کند و بعد هم یک شهید برای رجوی ساخته شود و به لیست شهدایش اضافه شود تا دلش خنک شود و از قطور شدن لیست شهدایش لذت ببرد

 

و یا اخیرا مگر شاهد نبودیم که خانم میرباقری به محض افشاگری ظلم و ستم رجوی علیه زنان در سازمان چگونه خواهرش را وادار به فحاشی علیه او کردند

ولی وقتی که متاسفانه در مقابل این حرکتهای ضد انسانی سکوت می کنیم و لب بر نمی آوریم، البته که رجوی تشویق به ادامه کارهای ضد انسانی خود می شود و البته که روزی این داستان برای خود ما هم اتفاق می افتد، سکوت کردن در مقابل کارهای ضد انسانی سازمان، فقط و فقط تشویق کردن این فرقه به ادامه جنایات خود است و وقتی که متوجه می شویم که دیگر دیر است

مطالب و نوشته های خواهران اقبال را اغلب دیدیم و خواندیم، هرگز نه به این سازمان بی احترامی کرده اند و نه حتی مخالفت تند و تیزی وجود داشته است با وجود همه جنایاتی که این سازمان مرتکب شده و هر فعال حقوق بشری به خوبی بر این جنایات اشراف دارد و باید در مقابل همچین مافیایی موضع مشخصی داشت

ولی به هر حال مطالب و نوشته های خواهران اقبال حتی مورد حمایت فرقه بود و خود آنها اعضای سابق این سازمان بودند , و بخشی از خانواده اقبال هم در لیبرتی و عضو فرقه هستند.

اخیرا خواهران اقبال از سر دلسوزی، بعد از کشته شدن افراد بیگناه در لیبرتی، برای نجات جان این افراد، کمپینی را به راه انداختند که مورد توجه خیلی از ایرانیها واقع شده است، ولی از آنجا که این کمپین به مزاج رجوی خوش نیامده است، دم خروس رجوی بیرون زده و ایشان نشان داد که سالهای نوری با چیزی به نام حقوق بشر، آزادی بیان، احترام به دیگران و افکار دیگران فاصله دارد، دوم اینکه ثابت کرد و به خوبی نشان داد که فقط خود مانع انتقال افراد به کشورهای سوم می باشد ، و به هر قیمت می خواهد افراد را در عراق نگه دارد و آنها را قربانی امیال خود بکند ، و گرنه تشکیل یک کمپین برای نجات جان افراد از عراق آیا نمی بایست رجوی را خوشحال می کرد و حتی از خواهران اقبال خود شخصا تشکر می کرد برای این همه تلاش و کوشش در مسیر نجات افرادش در عراق؟

بسا روشنتر از قبل رجوی به همه ما نشان داد که، حرف حرف رجوی است و خلاف حرف ایشان مساوی است با مزدور و وزرات اطلاعاتی، خواه خانواده اقبال به عنوان هوادار و اعضای این سازمان باشند و خواه فریبا هشترودی عضو به اصطلاح شورای ملی مقاومت باشد و خواه آقای غلام حسین نژاد نزدیکترین شخص به رجوی باشد

دوم اینکه این افراد متعلق به شخص رجوی می باشند و کسی نباید سراغ حق آنها را به عنوان انسانهای گرفتار را بگیرد ، باید اجازه داد رجوی آنها را هر جا لازم می بیند به کشتن بدهد و قربانی کند

سوم رجوی پایش را در یک کفش کرده که در عراق بماند، و تنها کسی که مانع تراشی می کند برای خروج از عراق تنها خود رجوی است و در افتادن با مارتین کوبلر فقط به این خاطر است که ایشان در تلاش هستند که افراد را از عراق نجات بدهند و این خلاف خواسته رجوی است

چهارم اینکه رجوی در سیاستهای مسخره خود به شدت شکست خورده است، سیاست خطی و استراتژیک و ایدئولوژیک رجوی به گل نشست، حال ایشان با این کوله بار پر از خیانت و جنایت و شکست نمی خواهد از عراق بیرون بیاید، می خواهد با شلوغ کاری و مایه گذاشتن از این افراد روی این خرابکاریها و شکستها و خیانتها را خاک بپاشد و حواسها را پرت کند ، تا شاید اینگونه به زعم خود چهره خودش را باز زیر خون افراد قایم کند.

 

نامه ای که رجوی به نام محمد اقبال در سایتهایش درج کرده است، به راستی که می شود بیشتر و بیشتر از قبل رجوی و آن ذات بد و ضد انسانیش را شناخت . برای ما این نامه علیه خواهران اقبال نیست، برای ما این نامه آینه رجوی است و او خود را کاملا نشان داده است و همگی می توانند چهره حقیقی رجوی را در این نامه ببینند، در این نامه رجوی به ما نشان داده است که به راستی ارزشهای والای انسانی برایش معنی ندارند و بر ضد تمامی ارزشهای انسانی است، حقوق بشر و جان آدمی جایی برای رجوی ندارد، و نشان داده که ایشان فقط یک رهبر خودکامه و خودشیفته ای هستند که برای بقای خود جان تعدادی را گروگان گرفته است و دست بر دار هم نیست

من به عنوان کسی که سالیان از نزدیک خود شاهد جنایات رجوی از هر سنخش بوده ام این حرکت ضد انسانی رجوی علیه خانواده اقبال با هر فکر و اندیشه ای که دارند را ضد ارزشهای انسانی می دانم و محکوم می کنم و از حرکت انساندوستانه و خیر خواهانه این دو خواهر استقبال و حمایت می کنم

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده زهرا سادات میرباقری به خانم عاطفه اقبال

چرا ماماچه مریم رجوی که روزانه تنها هزینه آرایش و لباسش در پاریس بالغ بر هزاران یورو می باشد، در لیبرتی نیست؟

 

 

زهرا سادات میرباقری، زنان ایران، بیست و دوم  فوریه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/z2.htm

 

عاطفه جان سلام ،مرا به یاد می آوری؟!در معاونت پرسنلی باهم بودیم در ادیت فیلم های سینمایی!!!. عجب جایی بود، مرکز سانسور تا برای خواهران!! و برادران!! تناقض جنسی تولید نشود. بگذریم.
 

عاطفه جان، ابتدا سالگرد تولدت را تبریک می گویم و برایت آرزو می کنم که سال آینده خانواده برادرت، محمد اقبال را در پیش خودت داشته باشی و به همراه برادر عزیزت سالگرد تولد خودت و وی را با هم جشن بگیرید.
 

عاطفه جان، 1 برادر و 2خواهر من هم در لیبرتی اسیرند، آرزو می کنم آنها نیز آزاد شوند و سال آینده در کنار هم باشیم.
 

نامه سرگشاده ات خطاب به سازمان مجاهدین را خواندم خیلی احساس نزدیکی کردم، نمی دانم تو نامه ای را که گشتاپوی مجاهدین بنام خواهرم کبری و بر علیه من نوشتند را دیده ای یا نه ؟ اگر ندیدی بدان که هیچ تفاوتی با نامه موسوم به نامه برادرت که البته چاپ به اصطلاح ستاد جنگ سیاسی سازمان است و همه یک شیوه و خط را دنبال می کند، ندارد.
 

عاطفه جان بی غم باش که البته خودت به خوبی نوشته ای فقط کافی است یک منتقد در بیرون انتقادی به اندازه سر سوزنی به نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین اشاره ای کند و چیزی بنویسد، کمترین اتهام مزدوری جمهوری اسلامی است.
 

می دانی که مسعود رجوی اسم این لجن پراکنی را گذاشته بود تهاجم ،من که تا حدود 2سال پیش در اسارتگاه اشرف بودم و هنوز موفق به انجام چهارمین طرح فرارم نشده بودم . رجوی می گفت خط تهاجم را باید پیش بگیریم غافل ازاینکه عزم و اراده حق طلبانه انسان و عواطف پاک انسانی شکافنده ترین می باشد و ما نیاز به قلب ها داریم و گرمای عواطف انسان نه خط تهاجم وخشونت .
 

عاطفه جان تو بی غم باش ولی همگان بدانند که شکنجه روحی و جسمی در سازمان مجاهدین خلق بسا جدی است. کاش عزیزان اسیر ما، مثل من و تو آزاد در اروپا بودند و سازمان لجن پراکنی مکاتبه ای داشت و دست از جسم و روح آنها بر میداشت و زندگی انگلی خودش را پایان میداد و عزیزانمان را آزاد می کرد .
 

واقعا جای سوال دارد که چرا مسعود ومریم رجوی هر دو پاهایشان را با هم در یک کفش کرده اند و اصرار دارد این قربانیان را در عراق نگاه دارند؟
 

چرا اصرار دارند که از کمپ نا امن لیبرتی به اشرف که نا امن تر است بروند؟ اگر رجوی دلش برای اعضای سازمان و خواهران و برادران ما می سوزد، چرا آنها را به خارج از عراق منتقل نمی کند؟
 

راستی خود رجوی کجاست؟ کانون استراتژیکی نبرد مبارزه مسلحانه، یعنی اشرف، چه شد؟ چرا مسعود و مریم رجوی تاوان اشتباهاتشان را نمی پردازند؟ چرا مسعود رجوی خودش در کمپ لیبرتی نمانده است؟
 

چرا ماماچه مریم رجوی که روزانه تنها هزینه آرایش و لباسش در پاریس بالغ بر هزاران یورو می باشد، در لیبرتی نیست؟
 

اگر شما عاطفه جان بدرستی یک کمپین و فراخوان برای نجات دوستان و نزدیکانت را سازماندهی کرده ای، چرا باید مورد لعن و نفرین و اتهامات مشمئزکننده رجوی قرار بگیری؟ تو تنها نیستی؟ ما همه افرادی که فرزند، برادر خواهر و پدر و مادری در آنجا داریم، همه با هم هستیم. محمد اقبال عزیز هم خودش یک قربانی مثل من و شما بوده است که باید بیش از گذشته به وی محبت کرد و دوستش داشت که می دانم شما و خواهر عزیزت چنین می کنید. 
 

قربانت زهرا السادات میرباقری 21 فوریه

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حمله تروریستی چماقداران مریم رجوی به خانه خانم عفت اقبال را محکوم می کنیم

 

 

امد صرافپور، پاریس، بیست و سوم فوریه 2013
لینک به منبع (صفحه فیسبوک آقای صرافپور)

 

روز گذشته چماقدار تروریستهای اعزامی از اورسوراواز به خانه خانم عفت اقبال حمله نموده و درب منزل ایشان را شکسته اند و ایشان که دچار شوکه شده در حال حاضر به بیمارستان منتقل شده و کامپیوتر ایشان نیز توسط ویروس ارسالی هکرهای همین فرقه تخریب شده است.در عین حال خانم عاطفه اقبال نیز توسط تروریست-چماقداران رجوی زیر نظر قرار دارد و خطر همچنان ایشان را تهدید می نماید:

ما ضمن محکوم کردن این اعمال تروریستی سران فرقه رجوی که تماماً از اورسوراواز هدایت می شود و قبلاً نیز نمونه های متعدد آنرا شاهد بوده ایم (در حمله به خانه آقای نوریزاده و حمله به خانه خانم بتول سلطانی و همچنین حملات متعدد به منتقدین جداشده از فرقه رجوی که در منطقه سرژی اکسیون برگزار نموده بودند و همچنین حمله و هجوم چماقداران این فرقه به تجمع افشاگرانه جداشدگان در پاریس که همین چندماه پیش برگزار شده بود)، از دولت فرانسه می خواهیم تا مرکز فرماندهی این فرقه خطرناک مذهبی-تروریستی را هرچه زودتر تعطیل نموده و مریم رجوی را به جرم فرماندهی چنین اعمالی به دادگاه بفرستد.

باید دانست که این فرقه هرگز بدون ارعاب و وحشت و تهدید و اعمال تروریستی قادر به حیات ننگین خود نیست و جز با ریختن خون مخالفان خود هیچ راه حلی برای آینده اش ندارد. بدین خاطر تنها راه جلوگیری از چنین اعمال خطرناکی در اروپا، بازداشت و محاکمه مریم قجرعضدانلو و مسعود رجوی و دیگر سران جنایتکار این فرقه می باشد.

در عین حال به خانم عاطفه اقبال نیز پیشنهاد می کنم تصورات گذشته خویش در مورد رهبران فرقه را به طور کامل کنار گذاشته و همین الان به پلیس اطلاع دهند تا خودروی مربوطه (که به گفته ایشان جلوی منزل وی مستقر شده تا وی را زیر نظر داشته باشد) را مورد تفتیش قرار دهند تا هویت اصلی این تروریستها مشخص شود. تاریخ نشان داده که جمهوری اسلامی اگر دست به اعمال تروریستی در خارج زده باشد، هیچگاه به تهدید و یا تخریب درب خانه کسی در خارج دست نزده است چرا که برخلاف این تصور، جمهوری اسلامی از این کار بهره ای نخواهد برد بلکه به زیانش خواهد بود و تجارب گذشته نشان می دهد که این گونه اقدامات (در چندسال گذشته) به طور معمول در دستورکار مریم رجوی برای حمله به منتقدینش قرار داشته است که نمونه های آنرا ذکر کردم. در سال گذشته حداقل سه مورد آنرا شاهد بوده ایم. اینکار قبلاً در حمله به سفارتخانه ها و حمله به خانه علیرضا نوریزاده و حمله به خانه خانم بتول سلطانی و حمله به آکسیون منتقدان در سرژی و در پاریس و به احتمال زیاد حمله به خانه آقای بنی صدر خود را نشان داده و نمونه هایی از این اقدامات تروریستی است که توسط مریم قجرعضدانلو هدایت شده است. پیش از آن نیز دهها حمله به سخنرانی مخالفان و زخمی کردن برخی از جداشدگان در پرونده سیاه مریم رجوی موجود است. با اینهمه مدرک بسیار ساده گزینانه است که حمله به خانه خانم عفت اقبال را بخواهیم به جمهوری اسلامی نسبت دهیم که با اینکار به زیان خود عمل خواهد کرد ولو بخواهیم بگوییم با اینکار می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد. اما چنین عملی در چنین شرایطی که رجوی بشدت در حال اقدامات هیستریک و دیوانه وار علیه خانم اقبال است ساده انگارانه می باشد.

همانطور که مطلع هستید قبلاً نیز حمله فرقه رجوی به منتقدان افشا و محکوم شده بود. لینکهای زیر نمونه هایی از این حملات تروریستی به جداشدگان منتقد می باشد:

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Aksion1.Paris.HTM

http://iran-fanous.de/middle/319-IranGalam-TahdidTeroristi-04,11,2011.htm

در تصاویر زیر می توان نمونه حملات تروریستی این فرقه به منتقدان را مشاهده نمود که گواه آشکاری بر این ادعاست:

بر همه هموطنان ساکن اروپا و بخصوص فرانسه است که در برابر این اقدام حقیرانه و جنایتکارانه ساکت ننشسته و با نوشتن نامه به سازمان ملل و همچنین به وزارت کشور فرانسه، خواهان اخراج و یا محاکمه سریع مریم قجر شده و درخواست کنند تا از خانمهای اقبال و دیگر اعضای این کمپین حفاظت لازم به عمل آید.

 

حامد صرافپور
23 فوریه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حمایت از کمپین نجات جان ساکنان لیبرتی وظیفۀ همۀ ایرانیان شرافتمند

 

 

غفور فتاحیان، یاران، پاریس، بیست و چهارم فوریه 2013
لینک به منبع

 

با نهایت احترام و ارجگذاری به اعلام کمپین از طرف گروهی از ایرانیان در فرانسه و خارج کشور از جمله برخی خانواده های ساکنان کمپ لیبرتی برای رهایی و نجات جان هموطنان و عزیزانشان از عراق ترور و جنگ و ویرانی و انتقال آنان به کشور ثالث و اعلام پیوستگی و حمایت از آن توسط برخی اعضا و مسئولان سابق سازمان مجاهدین خلق و شورای وابسته به آن اینجانب نیز به عنوان یکی از جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق و یکی از قربانیان و اسرای سابق این سازمان که اکنون دیگر نه یک سازمان مبارز و مجاهد بلکه یک فرقۀ تمام عیار می باشد حمایت خودم از این کمپین را اعلام کرده و دیگر اعضا و مسئولان جدا شدۀ سازمان وشورا را به حمایت از آن و دست اندرکاران آن بویژه افراد خانوادۀ برخی ساکنان لیبرتی فرا می خوانم افرادی که همچون ما جدا شدگان از سازمان و شورا اکنون مورد ناجوانمردانه ترین و زشت ترین تهمتها و الفاظ و القاب و دشنامها از سوی دستگاه رجوی در خارج کشور وچماقدارانش در فضای مجازی قرار می گیرند امری که به وضوح بر ضد خود سردمداران جریان و باند رجوی تبدیل شده و موجب شده که همگان بیش از پیش به ماهیت پلید آنها و فرقه شان پی ببرند.

به سرمداران فرقۀ رجوی در فرانسه باید گفت مگر دست اندرکاران این کمپین جز انتقاد بسیار محترمانه و مؤدبانه به خط و سیاست رهبری سازمان مبنی بر نگهداری افراد اشرف و لیبرتی در جهنم عراق کار دیگری کرده اند که آنها را اینچنین آماج تیرهای زهرآگین تبلیغات سیایی و آمریکایی خود و انواع دشنامها و ناسزاهایی که تنها سزاوار خودتان است حتی به طور رذیلانه ای از زبان افراد خانواده شان در کمپ لیبرتی قرار داده اید؟د این گروه که خودشان را منتقدین رهبری سازمان مجاهدین خلق می نامند در اطلاعیه ای که در این مورد صادر کرده اند موضع رهبری سازمان مجاهدین خلق بویژه مریم رجوی را مبنی بر درخواست انتقال افراد از لیبرتی به اشرف که آنجا را قتلگاه سابق مجاهدین توصیف کرده اند به شدت مورد انتقاد و اعتراض قرار داده و آن را همسویی با خواست رژیم جمهوری اسلامی دانسته اند و رهبری مجاهدین را به بازی با جان افراد کمپ لیبرتی و استفاده از آنها به عنوان کالا و برگ معامله متهم کرده اند و این موضعی بس به حق و درست و در جهت سلامت و نجات این عزیزان از دام رژیم و دوزخ ترور و وحشت عراق می باشد.

اینجانب ضمن محکوم کردن حملات چماقداران رجوی در فضای مجازی به این کمپین، دست اندرکاران آن را به مقاومت و ایستادگی هر چه بیشتر در این راه و گسترش آن تا پارلمانها و دولتهای اروپایی و آمریکا و احزاب و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و مذهبی همۀ کشورها از جمله عراق، و همۀ هموطنان شرافتمند ایرانی بویژه جدا شدگان از سازمان مجاهدین و شورا را به حمایت از این کمپین انساندوستانه و حقوق بشری و ترجمه و بین المللی و مطبوعاتی کردن آن فرا می خوانم تا بتوانیم صدای قربانیان و اسیران کمپ لیبرتی را که دستشان و صدایشان جایی نمی رسد و ارتباطشان از دنیای بیرون و حتی از خانواده هایشان نیز قطع می باشد به مجامع و محافل بین المللی و پارلمانها و دولتها و مسئولان کشورها برسانیم. در زیر آدرس کمپین را برای پیوستن به آن و حمایت از آن می آورم:

لینک

همچنین همۀ خوانندگان این پیامم را به خواندن نامۀ خانم عفت اقبال خواهر محمد اقبال در لینگ زیر که در حقیقت جواب رجوی را با استناد به جملات و اصطلاحات خودش داده و ماهیت کثیف استفاده از افراد خانواده از جمله برادر ایشان علیه همدیگر و در اینجا علیه خواهرانش توسط سازمان را افشا کرده است، فرامی خوانم:

لینک

غفور فتاحیان عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق
انجمن یاران ..پاریس _ ۲۱ فوریۀ

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بازخوانی دونامه _ از تحقیرنامه محمد اقبال علیه خواهران خود تا پوزش خواهی علی ناظر

 

 

الف .مینو سپهر، وبلاگ زنان در اسارت فرقه رجوی، بیست و یکم فوریه 2013
http://www.banafsheh707.blogfa.com/post-335.aspx

 

مدتی است که خواهران محمد اقبال ( عاطفه وعفت ) از پناهجویان مستقر درکمپ موقت حریه ( لیبرتی ) صفحه ای تحت عنوان "کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث " درfacebook راه اندازی نموده اند _گرچه هدف از این کمپین فراخوان به افکار عمومی و سازمانهای بین المللی با تاکید براین نکته طراحی شده که .: کشورعراق جای مبارزه نیست وجان این افراد ( متقاضیان پناهندگی گروه رجوی ) درخطرقراردارد .....

گرچه این اقدام درظاهر یک تلاش حقوق بشری بنظر می آید و مجریان کمپین نیز براین نکته تاکید دارند ولیکن از آنجا که این کمپین مخاطب اصلی خودرا تشکیلات فرقه رجوی نشانه گیری کرده و تقاضا کرده است که :" مجاهدین امکانات خودررا صرف خروج این افراد به خارج از عراق نمایند "_ بنظر می رسد که چنین حرکتی نوعی اعتراض به تصمیمات رهبرفرقه باشد که برماندن درعراق تاکید دارد ولذا چنین اقدامی را بایدواکنشی از جانب بخشی از خانواده ها و هواداران این فرقه تلقی نمود _ حال اینکه چنین درخواستی اصولا عملی هست ویا نه بحث این مقاله نیست _ گرچه نگارنده درکنار تاکید خواست دستگیری ومحاکمه سران فرقه ورفرماندهان ترور وبازجویان وشکنجه گران از هرکوششی که بتواند جان افراد بدنه ورده پائین این تشکیلات را از خطر نجات بدهد پشتیبانی می کنم .

یکم _ بازخوانی نامه محمد اقبال تخت نام " عاطفه اقبال کیست ؟ "

نامه محمد اقبال از دوبخش مجزا تشکیل گردیده _ بخش کوتاهی که با اشاره نویسنده به خلاصه نویسی درشروع نامه می تواند نظرات شخصی اورا منعکس نماید وبخش دوم قسمتی است که تشکیلات فرقه رجوی به آن افزوده تا اینگونه وانمود کند که این شخص به اینترنت ودنیای مجازی دسترسی دارد _

محمد اقبال درابتدا نامه خودرا با تکه کوتاهی از شعرپابلونرودا آغاز می کند وبعد به داستان سرایی درباره انفجاردرکمپ لیبرتی می پردازد وافسوس می خورد که چرا درسن 65 سالگی به خیل شهیدان نپیوسته است !

محمد سپس بدون هیچ مقدمه ای انگشت اتهام وتهمت وتوهین را به سوی خواهرانش دراز کرده وخواهرش عاطفه را اینگونه معرفی می کند :" اما فکر می کنم جواب سئوالم را سه روز بعد یافتم باید مقوله ای " بنام خانواده بطور اخص یک موضوع صفرصفرناشده دررابطه با بریده خائنی بنام " عاطفه اقبال " که تنها اشتراکش بامن این است که از یک پدرومادرزائیده شده ایم به انجام رسانم "

از اینجای نوشته به بعد کاملا مشخص است که نوشته مربوط محمد اقبال نیست چراکه دروغ درآن بسیار وتوسط دیگران طراحی شده است....

درتداوم باز به قسمت نوشته محمد درباره عاطفه می رسیم _ انجا که می گوید :دراواخرفازسیاسی درتهران دستگیرشد ودرسال 1361 آزاد گردید _ دراینجا محمد اقبال به دروغگویی متوصل می گردد چراکه عاطفه اقبال پس از شروع فاز نظامی یعنی دراواخر سال 1360بعنوان یک هوادارساده دستگیر وپس ازنوشتن توبه نامه درمدت کوتاهی آزاد می شود

نکته دیگری که محمد درباره خواهش اعلام می کند اینست که عاطفه درراهروی زندان به پای حاج داوودافتاده است_ ولی نکته مهمی که محمد مجبور می شود اعتراف کند اینست که خواهرش از 20 سال پیش ( سال 1993 ) از فرقه رجوی جداشده است واین دقیقا همان حقیقتی است که محمد را رنج داده وادار به نوشتن این توهین نامه کرده است .

دربخش دیگری محمد خواهر بزرگترش یعنی عفت اقبال را هم مورد لطف قرار داده وخواهر ژنتیک خوانده و ضمن بازگویی این حقیقت که عفت هیچگاه عضو فرقه نبوده است اورا شماتت می کند که چرا زمانی که نامبرده سخت بیمار بوده درخواست وکوشش کرده که فرقه رجوی اورا جهت معالجه به خارج از عراق منتقل نماید .

گرچه از این پس تا انتها نامه توسط فرقه رجوی تنظیم ونوشته شده ولی درانتها باز نامه نوشته محمد اقبال است آنجا که شدیدا به خواهرش عاطفه را به باد توهین وناسزا می گیرد : خوب حرف اطلاعات اخوندی و این " ماماچه پلیدک " چیست ؟

محمداقبال درانتها لقب اهدایی به خواهرش عاطفه اقبال( ماماچه پلیدک ) را اینگونه معنا می کند

ماماچه پلیدک دختری است نارسیده ! که بیش از حد وسن خویش درامورمداخله می کندوگفتار ورفتار نا مطبوع داردبه ناشایست _ پلیدک هم مصغر پلید است به معنای پلشت رجس خبیث ومردار .

عاطفه اقبال ضمن مورد تردید قرار دادن این نامه از جانب برادرش بدین نکته اشاره می کند که ممکنست برادرش این نامه را تحت فشار تشکیلاتی نوشه باشد و ولیل آنرا اظهارات خانم مرضیه همتی عضوسابق شورای رهبری فرقه اعلام می کند که پس از جدایی وورود به دنیای آزاد نظریات قبلی اش را انکار نموده است .

از تحولات و رخدادهای پیرامون این کمپین چنین بنظر می رسد که خو.اهران اقبال تصمیم گرفته اند که درمقابل بازی کردن سران فرقه با جان اسیران رجوی ایستادگی نموده وجبهه جدیدی از معترضین علیه این فرقه را پایه گزاری نمایند .

دوم _ پوزش نامه " علی ناظر" از سالها دفاع غیر مستقیم وتوجیه جنایات فرقه رجوی

علی ناظر گرچه تلاش کرده خو.درا یک نویسنده وفعال مستقل معرفی نماید ولیکن دلبستگی اندک او به فرقه رجوی بعنوان اپوزسیون ودفاع غیر مستقیم از پلشتی و زذالت های سرکرده فراری فرقه طی سال های گذشته باعث شده تا استقلال نظری وفکری نامبرده زیر سئوال برود _ علی ناظر گرچه بارها وبارها رسما اعلام کرده که هیچ گونه وابستگی به فرقه رجوی نداشته وندارد ولیکن بدین دلیل که درعمل به نقد عملکردهای این گروه بگونه ای روشن نپرداخته خودرا درزمره هواداران منتقد این گروه اثبات کرده است _ نامه 5 دیماه 1391 رهبرفرقه که درآن با پلشتی وزشتی ووقاحت فراوان اعضای سابق خودرا به افشاگری به زشت ترین وجه ممکن تهدبید نموده گوئیا ایشان را از خواب غفلت بیدار کرده و درادامه نامه تنظیم شده فرقه اززبان محمد اقبال علی ناظز را سخت آشفته کرده وهمانند آثار زلزله سیستم فکری نامبرده را بهم ریخته ودرهم ریخته است

وبهمین دلیل علی ناظز درنامه ارسالی به کمپین عاطفه اقبال به انتقاد از خود پرداخته واشتباهات خودرا بگردن گرفته است

نامبرده ضمن اظهار انزجار از نامه منتشرشده فرقه اززبان محمد اقبال علیه خواهران اقبال می گوید: متاسف است که کسی بخاطر منافع سیاسی _ انقلابی ویا امنیتی خواهرش را لو بدهدذ ویا به صورت او سیلی بزندویا درزندان اورا شکنجه روحی وجسمی کند .

علی ناظردراین نامه ضمن تعریف های فراوان وبیجا از خود با اهدای القاب ناچسبی به خود ازجمله شاعر _ آوازه خوان _ ادیب _ ازخود سئوال می کند که نقش تو درآبیاری این اندیشه حاکم آلوده چقدر بوده است ؟

علی ناظر سپس به اشباهاتش درتحلیل ها و تفسیرها درموردعملکرد این فرقه اذعان نموده و پوزش خواهی می کند .

علی ناظر : اگرازسازمانی وحقوق آن دفاع می کرده ام نه بخاطردفاع از فرهنگ وایدئولوژی بلکه بخاطر باورهای انسانی های ام بوده اگر این حمایت های من باعث ریشه دواندن این فرهنگ پلشت شده است " پوزش می خواهم "

رومانتیک بودن _ ایده آلیست بودن وسازمان انقلابی را فراتر از آلودگی پنداشتن خطای این قلم بوده بدین خاطر پوزش می طلبم

ایکاش این قلم می شکست وکلامی به خطا نمی نوشت وبه آلوده شدن به جواندیشه حاکم یاری نمی رساند بدین خاطر شرمنده ام و صمیمانه پوزش می خواهم ...

اگر برکسی جفایی شده ویا جفایی می شود واین قلم بدان یاری رسانده هرسرزنشی را پذیرا هستم وپوزش می خواهم .

علی ناظرکه خودرا وفادار به آرمان مصدق بزرگ می داند ازخود سئوال می کند : آیا اگر اوزنده بود از تو روی بر نمی گرداند ؟

نگارنده این انتقاد از خود علی ناظر را نشان از بیداری و هشیارشدن نامبرده تلقی نموده و بازگشت نامبرده را به جرگه نویسندگان و وتلاشگران مستقل حقوق بشر خوشامد می گویم وامیدوارم نامبرده دراقداماتی سازنده تر جبران مافات نماید

الف .مینو سپهر _ 2013/02/20 نویسنده مستقل وتلاشگرحقوق بشروزنان

کدشناسه متن
PSCODE.IBN.NR:445897/02/2013/486AF

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داستان يك كمپين و بي ظرفيتي مجاهدين خلق

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، بیست و یکم فوریه 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/254

 

پس از حمله خمپاره اي به ليبرتي و كشته و مجروح شدن دهها تن از اعضاي تشكيلات مجاهدين، واكنشهاي فراواني نسبت به اين موضوع صورت گرفت. برخلاف انتظار و با بهت و حيرت ديديم كه خود مجاهدين نه تنها براي نجات جان اين افراد هيچ اقدامي انجام ندادند بلكه خواهان ماندن آنها در عراق و حتي بازگشت به اشرف كه صدبار خطرناكتر و فاجعه بار تر از ليبرتي هست، شدند. اين در حالي است كه تمامي ناظران چه خارجي و چه ايراني خواهان انتقال اين افراد به خارج از عراق و به يك كشور امن هستند.

اما در اين ميان برخي از خانواده هاي نفرات ساكن ليبرتي از جمله خانواده اقبال، كه شامل عفت و عاطفه اقبال مي شود، كمپيني تشكيل دادند كه در آن بدور از هر گونه بازيهاي سياسي، خواهان انتقال ساكنان ليبرتي به كشور ثالث شده اند. اما اين حركت كوچك و خودجوش نيز از طرف مجاهدين قابل تحمل نبود.

پس از اعلام اين كمپين، سير اكاذيب و فحاشي ها و ناسزاها عليه اين كمپين سرازير شد. بخصوص اين فحاشيها، خواهران اقبال را نشانه گرفته است. به گفته خواهران اقبال، چندين بار آنها را بصورت خصوصي تهديد كرده و از آنها خواسته اند كه دست از اين كار خود بردارند.

ابتدا قصد داشتم برخي از اين ناسزاها را بعنوان نمونه در اين مقاله درج كنم ولي از آنجايي كه فحاشي هاي مجاهدين برخلاف شئونات و اخلاقيات است و همينطور بازانتشار اين فرهنگ منحط ، توهين به كساني است كه مورد اجحاف قرار گرفته اند، لذا از اين امر صرفنظر كردم.

آنچه كه در اين ميان مهم است و به نظرم باعث مي شود كه چهره پشت نقاب مجاهدين برملا شود، نحوه تنظيم رابطه آنها با مخالفان است. شايد خوانندگان محترم در جريان باشند كه اين خواهران اقبال كه در اينجا مورد بحث است، تاكنون هيچگونه مخالفتي با مجاهدين نداشته اند برخي از اعضاي خانواده آنها در عراق بسر مي برند و برخي از اعضاي خانواده آنها در جريان درگيريها و منازعات مجاهدين اعدام يا كشته شده اند ولي مجاهدين باز حتي يك كمپين بي طرف كه هيچ ضرري هم براي آنها ندارد را تحمل نمي كنند و چنين فحاشي و ناسزاگويي راه مي اندازند.

اين اعمال زشت را تا آنجايي ادامه دادند كه محمد اقبال كه در تشكيلات ليبرتي مي باشد را وادار كردند كه عليه خواهران خود موضعگيري كند. و حرفهاي آنچناني نسبت به خواهران خود بزند. كم مانده بود كه در مقاله محمد اقبال خواهران خود را به انحراف جنسي و... متهم كند. اگرچه مي دانيم كه در درون تشكيلات هيچ كاري با اختيار فرد صورت نمي گيرد و همگي تشكيلاتي و سازمان يافته است اما با اين حال بايستي به غيرت آقاي محمد اقبال تف كرد كه چنان مسخ شده و در تشكيلات جهنمي رجوي غرق شده كه حتي به خواهران خود نيز رحم نمي كند.

جايي ديدم عكس مريم رجوي در اينترنت منتشر كرده بودند در حالي كه روي آن نوشته شده بود «تنها آرزوي من ايران دمكراتيك با آزادي انديشه و بيان است» معناي دمكراسي و آزادي بيان خانم رجوي آيا همين است؟ اينها در حالي كه در قدرت نيستند و در كشور خارجي بسر مي برند حاضر نيستند يك مخالفت كوچك را تحمل كنند و چنين ناسزاگويي مي كنند و حتي بلد نيستند كه با منطق با آن مواجه شوند، چگونه مي خواهند دمكراسي و آزادي را براي ايران ارمغان بياورند. بايستي به او گفت «تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي؟»

آنچه كه جداشدگان از سازمان مجاهدين طي اين سالها گفته و نوشته و افشا كرده اند، در اين دوره، يكي يكي دارد اثبات مي شود و آن چهره زير نقاب تشكيلات مجاهدين و شخص رجوي برملا مي شود. از نگاه رجوي، پيشبرد استراتژي نياز به خون دارد. بايستي خون ريخته شود تا بتوان استراتژي را به پيش برد. آنهم از خون كساني كه تمام زندگي خود را باخته و ساليان سال است كه در حصار تشكيلاتي بسر مي برند. البته سالهاست كه فاتحه اين استراتژي غلط در عراق خوانده شده است اما اعتراف به اشتباه چيزي است كه از رجوي برنمي آيد. چون اين اعتراف مساوي است با نابودي سياسي و تشكيلاتي و حتي فيزيكي او. بايد پاسخ بدهد اگراشتباه بود پس چرا اين همه آدم را به كشتن داد؟ اين همه جوانان را به تنور مرگ فرستاد؟ هزاران نفر را در خاك دشمن براي ساليان سال نگهداشت؟ و هزاران چراي ديگر كه هيچ جوابي براي آنها نخواهد بود.

اما رجوي براي فرار از اين جوابها ترجيح مي دهد تمامي نفرات را در عراق به كشتن دهد تا بگويد «ما تا آنجا كه توانستيم تلاش كرديم و همه نفراتمان شهيد شدند» آري مرگ تمامي نفرات تشكيلات در تقدير است. بنابراين هركس و هر جرياني كه اين استراتژي مرگ را نفي كند از نظر رژيم دشمن است. بخاطر همين است كه اين كمپين را برنمي تابد.

آيا از قتلگاه ليبرتي به قتلگاه اشرف رفتن مسئله اي را حل مي كند؟ مگر در اشرف بيش از پنجاه نفر كشته نشدند؟

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به خواهران اقبال

 

 

مجاهدین مونیتور، بیستم فوریه 2013
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2013/02/blog-post_19.html

 

پس از حمله ی خمپاره ای به کمپ لیبرتی و کشته شدن هفت تن از اعضای رده پایین مجاهدین، این گروه به بازگشت به اشرف فراخوان داد.مسئولین سازمان عمدا چشم خود را بر این واقعیت می بندند که اعضای سازمان در اشرف هم امنیت جانی ندارند و اصولا عراقِ امروزی برای باقی ماندنِ گروهی که سابقه ی حمایت و همکاری با صدام را در کارنامه ی خود دارد جای امنی به شمار نمی رود.

در حمایت از این فراخوانِ سیاسی و غیر انسانیِ مسعود رجوی، بازیچه های تبلیغاتی این گروه از طیف سیاستمداران بازنشسته و ورشکسته و بدنام آمریکایی چون جولیانی، نظامیان اسبق و جنگ طلب، کارمند اخراجی سازمان ملل و چندین چهره ی بدنام و تکراری دیگر را علم کردند تا بتوانند خطوط دستگاه تبلیغاتی خویش را به پیش ببرند.

در مقابل برخی از هواداران سازمان رجوی که حائز پیوند های عاطفی و خانوادگی با این گروه بوده اند، به این نتیجه رسیدند که ادامه ی باقی ماندن اعضای مفلوک مجاهدین در عراق، تنها خواست مسعود رجوی است و جان این افراد را با خطر روبرو می کند. منظور خواهران اقبال است که برخی از اعضای خانواده ایشان در عراق و در کمپ لیبرتی بسر می برند.

خواهران اقبال از سر خیرخواهی و با هدفی کاملا غیر سیاسی کمپینی را آغاز نمودند که هدف از آن تلاش برای خروج اعضای سازمان مجاهدینِ رجوی از عراق ذکر شده است. این هدف انساندوستانه خواسته ی برحق و معقولی از سوی منتقدین و مخالفین فرقه ی رجوی نیز می باشد.

از آغاز این کمپین، گروه رجوی خواهران اقبال را ( که پیش از این هواداران نزدیک به این گروه تلقی می شدند) مورد حمله ی ناجوانمردانه ی خود قرار داده و به تخریب و ترور شخصیت نیز متوسل شدند.

در این هجوم، غیر انسانی و غیر عقلانی مجاهدین ِ رجوی، علاوه بر عواملِ شناخته شده و بسیجی های سایبریِ رهبرِعقیدتی، عناصر ساده لوح و بی تجربه ی دیگری چون بهروز جاوید تهرانی که از مدتها پیش تبدیل به عروسک خیمه شب بازی رجوی ها شده است را نیز شرکت داده اند.

در این مجال قصد ندارم که بگویم چگونه و چرا رجوی بر خانواده ی اقبال تاخته. چرا که این حکایت تکراری را پیش از این هم دیده و آزموده ایم.

تنها قصد دارم ضمن آرزوی موفقیت برای خواهران اقبال در مورد کمپینی که صادقانه و به دور از هرگونه غرض ورزی سیاسی، هدفی انسانی را دنبال می کند، به آنان یا آور شوم که:

1- رجوی پیش از شما هم در مورد خانواده ی محمدی و خانواده ی آقای قربانعلی حسین نژاد به همین بازی کثیف دست زده بود. مثلا سمیه دختر آقای محمدی و همچنین دختر آقای قربان را وادار نموده بود از طریق مدیای وابسته به فرقه، به والدین خویش فحاشی و بی احترامی کنند. در همان زمان گفتیم و نوشتیم که نوشتار ها و مصاحبه های تلوزیونی از این دست ارزشی ندارد. گروگان یا وادار شده است و یا روحش هم از این سیرک مضحک رجوی اطلاعی ندارد.

2- مسعود رجوی پیش از شما خواهران محترم اقبال، به افراد بیشمارِ دیگری هم که از بدنه ی سازمان در سطوح مختلف جدا شده اند، از همین دست تهمت مزدوری و ... زده است. در این مورد هم شما اولین نمونه نیستید و نخواهید بود. تنها به شما توصیه می کنم اینک تجربیات و خاطراتِ جداشدگان ِ سرافراز از گروه رجوی را باردیگر و اینبار با دقت مطالعه نمایید.

در پایان مایلم تاکید کنم آنچه رجوی ها از زبان محمد اقبال، گروگانِ رجوی در کمپ لیبرتی نوشته اند و به این خواهر سر افراز لقب "ماماچه پلیدک" - که برای من مترادفِ شمایلِ منحوس مریم عضدانلو رجوی است - چوب ِ دو سر طلایی است که مطمئنا گریبان خود رجوی را نیز خواهد گرفت.

بسیار مایلم نظر احسان اقبال گروگانِ دیگرِ رجوی و فرزند محمد اقبال در مورد توهین های رجوی به عمه ی بزرگوار و سرافرازش را نیز بدانم.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی عاطفه و بی عفت و از قضا بد اقبال

در باره کم ظرفیتی مجاهدین نسبت به هوادارانشان عاطفه و عفت اقبال

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، نوزدهم فوریه 2013
http://hasanzebel.blogfa.com/post-969.aspx

 

معمولا مجاهدین در رابطه با جداشده های منتقد خود میگویند که آنها مزدور جمهوری اسلامی هستند و جمهوری اسلامی به آنها گفته که طبق قانون هشتاد- بیست با مجاهدین برخورد کنند , یعنی هشتاد انتقاد و فحش و ناسزا به جمهوری اسلامی و بیست انتقاد نسبت به مجاهدین داشته باشند تا کسی به آنها مشکوک نشود , مجاهدین غیر مستقیم برای جمهوری اسلامی ظرفیت و توان وتحمل پذیری بسا بیشتری نسبت به تشکیلات خود قائل هستند چرا که سقف تحمل , آستانه صبر, نقطه جوش , خط خودی و غیر خودی,گرانیگاه ظرفیت وخلاصه انتقاد پذیری مجاهدین خلق به کف پایشان چسبیده است .

در دستگاه اعتقادی –فرقه ای مجاهدین نه تنها مخالف و منتقد و منتقد دلسوز , مزدور و خائن نامیده میشود ونه تنها مسئولین بیطرف بین المللی مثل کوبلر و سفیر آلمان و ….. هم مزدور خوانده میشوند بلکه هوادار دلسوز خودشان هم که غالبا به دو گروه قبل فحش هم میدهند و از سازمان همه رقم تعریف میکنند نیز در صورت پیش نبردن خط و خطوط سازمان و یا حرفی که ممکن معنی دیگری از آن برداشت شود بلافاصله مزدور و خائن نامیده میشوند و طبق دستور العمل مسعود رجوی در 5دی ماه برایشان مدرک و سند جور میشود و در موردشان افشاگری میشود.

بعد از موشک باران لیبرتی در حالی که سازمان طبق سناریو شعار برگشت به اشرف را سر داده بود و انتظار داشت همه مجامع بین المللی و ایرانیان با این شعار همراه شوند و بخاطر سنگرو دیوار حفاظتی های اشرف همین شعار را بدهند . عده ای هوادار و در راس آنان عفت و عاطفه اقبال شعار خردگرانه ای را سر دادند که خیر ساکنین لیبرتی در آن بود و شانس استقبال از آن خیلی بیشتر از شعار مجاهدین بود , آنها گفتند تلاش کنیم مجاهدین عراق را ترک کنند چرا که اشرف هم امن نیست و بالاتر از آن عمر آنان اینطور تلف میشود.

مجاهدین دست بکار شدند و بعد از فحاشی ها و مزدور خواندن و تهمت و تهدید نسبت به این دلسوزان در نهایت محمد اقبال برادر خانم ها عفت و عاطفه را که در لیبرتی اسیر است به صحنه آوردند که با “ماماچه پلیدک ” خواندن خواهرش به زغم خود و رهبرش در باره او دست به افشاگری و آبروریزی بزند, او میگوید که خواهرش در مدت نزدیک به سه سال زندانش در سالهای 59 تا 61 خودش را به پای حاج داود انداخته و لاجوردی به او گفته السابقون سابقون اولئک المقربون , البته این تهمت ها چیزی از منطق حرف آنها در باره اسیران لیبرتی کم نمیکند و البته که کلا تهمت مثل کلیدی است که ممکن است به قفل درهای بسته پیش روی سازمان بخورد اما هیچکدام را باز نخواهد کرد, این عمل مجاهدین که به دستور شخص مسعود رجوی و طبق بیانیه 5 دیماه او انجام میشود آدم را به یاد باجگیرانی می اندازد که برای فشار اقدام به پخش بلوتوث فیلم های خانوادگی اشخاص میکنند . این لینک .

مجاهدین البته با هر نوع گفتمانی مخالف هستند و اوج پایداری اعتقادی را فحاشی و افشاگری بلافاصله و قبل از هرنوع بحث و گفتگویی میدانند وگرنه میشد قبل از این گونه اقدامات مثلا به خواهران آقای اقبال توضیح داد که چرا باید به اشرف رفت و همچنان در عراق ماند . ولی بداقبالی مجاهدین و ضدیت آنها با عاطفه و عفت مختص به این خانواده نیست. ..

علاوه بر به میدان کشیدن برادر و چند مطلب دیگر در سایتهای مجاهدین علیه خانمها عاطفه و عفت اقبال توطئه های دیگر سازمان علیه آنها این بود که به دروغ به اعضای شورایشان گفته بودندکه اسم انها در لیست امضا کنندگان این کمپین قرار داد تا آنها مجبور به موضعگیری و تکذیب شوند و همچنین درست کردن شبنامه هایی حاوی توهین و تهدید در فضای مجازی و واقعی .

این هم لینکهای کمپین و همراهان آنها که همگی هواداران سازمان هستند

http://campaignliberty2013.blogspot.fr
/

http://mojahedin.net /

http://mojahed.org /

http://wiran.com /

https://www.facebook.com/atefeheghbal?viewer_id=1800052846  

این هم پاسخ اولیه خانم عاطفه اقبال که عین آن را کپی میکنم

دوستان، در روز تولد من به عنوان هدیه روز تولدم! نامه ای را منتشر کرده اند باصطلاح از قول برادر عزیز من محمد، و هر لجنی را که لایق نویسندگان اصلی این نامه است را سعی کرده اند بروی من بپاشند با نقل قول های دروغی از زندان من!! بزودی به این نامه نویسان پشت پرده جواب خواهم داد. ولی به برادرم محمد هرگز. که او ذره ای از احترامش در نظر من کم نشده و اساسا این نامه را به او ربط نمیدهم. سه سال پیش که این نامه را برای ترساندن من از قول برادرم برایم فرستادند و گفتند عقب بکش تا تو را افشا نکنیم گفتم گذشته و امروزی چنان پاکیزه دارم که از هیچ افشاگری باکیم نیست. ولی به برادر نازنینم محمد هر زمان که اینجا آمد جلوی من نشست به تنهایی همین حرفها را به من زد جوابش را خواهم داد. تا به آنروز حتی اگر به تلویزیون سیما مجاهدین هم بیاید من او را مقصر نخواهم دانست. جریان مرضیه همتی و موضع گیریش در برابر خانواده را که حتی به تلویزیون مجاهدین آمد را همه میدانند که وقتی پایش به اینجا رسید چگونه موضع عوض کرد و بسیاری از ناگفتنی ها را گفت. پس بگذارید تا زمانی که در عراق هستند برادر را بر علیه خواهر… خواهر را بر علیه خواهر و هر کس را بر علیه خانواده اش بکار بگیرند. شاید برای این است که از آمدن این بچه ها به کشور ثالث این چنین وحشت کرده اند. شاید که ناگفتنی هایی وجود دارد که نباید پای آنها به خارج از عراق برسد. نمیدانم. بگذاریم بیایند و آنوقت مشخص خواهد شد. ولی تا به آنروز بگذارید یک جواب قاطع بدهم. میدانیم که موضع گیری علیه من بعنوان مبتکر این فراخوان و کمپین یعنی موضع گیری رسمی سازمان در جهت ماندن در عراق است. همه میدانند که این موضع گیری نه یک موضع گیری فردی بلکه موضع گیری سیاسی یک سازمان سیاسی است برای پا فشردن بر روی استراتژی غلط خودش. پس در اینصورت میخواهم بگویم : شیوه های فئودالی بکار گیری برادر برای کنترل خواهر ممنوع ! یعنی یک سازمان سیاسی که زمانی مبارزه اش در مقابل خمینی بود از یک کمپین کوچک می ترسد؟ سابقه سیاسی من چیزی نیست که اینها بخواهند خراب کنند. حقیقی است. تمام بچه هایی که با من در زندان و غیره بوده اند هم میدانند که هیچ نقطه تاریکی در زندگی من نیست برای همین هم هست که از تهدید ها نمیترسم و محکم سر جایم ایستاده ام. تهدید و رعب و وحشت برای بستن دهانها ممنوع! بکار گیری شیوه هایی از نوع شیوه های رژیم جنایتکار آخوندی ممنوع! یک خمینی داشته ایم کافیست. به مسعود اعتماد کرده بودیم به مجاهدین اعتماد کرده بودیم و برای حمایتمان بهایی بس سنگین پرداختیم. حالا هم اجازه نخواهیم داد آزادی حرف زدن ما را دقیقا مثل کاری که در ایران میشود محدود کنند. ماجرای مرضیه همتی ها نشان میدهد که به موضع گیری کسانی که در عراق هستند تا زمانی که پایشان به دنیای آزاد نرسیده است نمیتوان اطمینان کرد. من در این مدت نشان داده ام که مرعوب نمیشوم. از خدا و پاپ اعظم هم که علیه من نامه بگیرند و چاپ کنند باز هم مرعوب نمیشوم. ولی در برابر حرف و بحث منطقی همه جا حاضرم. بفرمایند. میخواهند نامه از برادر نازنینم علیه من منتشر کنند.. بفرمایند. لجن هایشان را بر سر من بریزند اشکالی ندارد من در زندانها رژیم از این شکنجه های روانی و جسمی زیاد دیده ام و از اینها باکی ندارم. ولی خواهند دید که چگونه به ضد خود تبدیل خواهد شد. و چگونه تمام افشاگری های آنها بر علیه دیگران نیز با این نامه پاک خواهد شد. شک نکنیم که اگر مجاهدین در شرایط فعلی هر موضع گیری علیه من از طریق هر کس حتی برادرم انجام داده اند همه خواهند فهمید درد کجاست . چون این نه افشاگری فردی بلکه یک موضع گیری سیاسی در جهت ماندگاری در عراق محسوب میشود. باز هم میگویم جان ساکنان لیبرتی و اشرف را فدای سوداگری های سیاسی خود نکنیم. مارک های مزدور وزارت اطلاعات دیگر خریدار ندارد. سئوال این است براستی اگر برادر من عضو سازمان نبود مجاهدین در برابر من و این کمپین چگونه و با چه سلاحی می ایستادند!؟ تمام
سخنی هم رو به دوستان کمپین ما فعالیت هایمان را با شدت بیشتر برای نجات ساکنان لیبرتی ادامه خواهیم داد بگذارید یکبار برای همیشه دست از بازی های سیاسی برداشته و به صراحت تاکید کنند که خطشان نه بیرون آمدن از عراق که ماندن در آن قتلگاه است و بهایش هم از جان تک تک کسانی که آنجا هستند پرداخت میشود. چنین ترفندهایی فقط و فقط بخاطر این است که کمپین را به تعطیلی بکشانند و وقت مرا در پاسخگوئی هدر دهند ولی کمپین تعطیل کردنی نیست . برای اینکه دیگر از من فراتر رفته است.کسانی که از آن حمایت می کنند صاحبان اصلی آن هستند.

نابود باد رژیم جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه در هر لباس و منظری

عاطفه اقبال – 17 فوریه 2013 روز تولدم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد