_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

خاطرات امید پارس ـ قسمت پانزدهم

خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها

08.12.2008

امید پارس

 

توضیح کانون آوا :
 تاریخ معاصر ایران حوادث تلخ و ناگواری را تجربه کرده است یکی از این حوادث بسا آموزنده سرنوشت کسانی است که برای آزادی و سرفرازی مردم ایران خود اسیر مناسبات غیر انسانی سازمان مجاهدین شدند.
این فرقه سیاسی که با شعار " مرگ بر آمریکا" و " برای آمریکا ویتنام دیگری خواهیم ساخت" جوانان زیادی را به دام خود کشید، اکنون اعضای خود را به کمپ های آمریکاییان که هیچ کمتر از زندان نیست در خاک عراق منتقل می نماید.و خود نیز تحت حمایت و حفاظت ارتش امریکا می باشد.
سلسله خاطرات زیر که توسط کانون آوا تدوین و منتشر میگردد با همکاری یکی از اعضای جدا شده از فرقه رجوی می باشد که بعد از اعلام جدایی از سازمان مجاهدین در سال 2003 به کمپ امریکائی ها در مجاورت قرارگاه اشرف ( واقع در شمال بغداد ) منتقل شد و به مدت 5 سال در زیر چادر بسر برده است.
نویسنده خاطرات مزبور " امید پارس " که با آرزوی سرافرازی و آزادی مردم ایران مدت 16 سال از عمر خود را در سراب فرقه مجاهدین در عراق گذرانده است، بعد از این مدت جهت نجات از چنگال این فرقه مجبور به قبول اسارت جدیدی در کمپ امریکائی ها شد و خاطرات تلخ خود را به رشته تحریر در آورده است که اکنون جهت اطلاع هموطنان عزیز کانون آوا در انتشار و تدوین آن خود را مسئول می داند.
مطالعه این روزشمار بخوبی نشان میدهد هرکسی که به شعارهای توخالی رجوی اعتماد نموده در نهایت برای خلاصی از این مناسبات ننگین دوران سختی را پیش رو خواهد داشت که که هرگز تصور آن را نمی کرده است.
کانون آوا برای نویسنده این خاطرات که خوشبختانه در حال حاضر در دنیای آزاد و بدور از القائات فرقه رجوی زندگی میکند آرزوی موفقیت و سلامتی دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امید پارس

کمپ اشرف در مقطع سرنگونی صدام حسین

قسمت پانزدهم  

October 2005

دیشب انتخابات بلوک لیدری بود، بعد از دعواهای بلوک لیدری حالا هیچ کس حاضر نمیشه که بلوک لیدر بشه. دیشب من دست بالا کردم و اعلام کردم که حاضرم بلوک لیدر بشوم و بعلت اینکه کاندید دیگری نبود انتخاب شدم البته ماه رمضان هم شروع می شود. البته طبق قانون جدید کمپ دیگر کسی نمی تواند بعد از ساعت 6 عصر کار کنه و طبعا حقوق ها هم کم میشه.

2 اکتبر

امروز با کاپیتان و سارجنت مونیاک سر مسائل صنفی جلسه داشتیم. ولی خیلی از کارهای خودش و خدماتش صحبت کرد. البته راست هم میگفت به این دلیل که مفت و مجانی به جیب خیلی ها پول می ریزه در واقع یکسری کار می کنند و بقیه هم از ساعت کار زدن و پول می گیرد. ولی در هر حال هم مشغول هستند و اگر از کار کردن غیر از پول نفعی نمی برید حداقل چند کلمه انگلیسی یاد می گیرند. ولی وقتی با اون مشگل میوه و مواد غذایی را مطرح کردیم در جواب گفت: شماها به میوه و آب میوه مشروب درست می کنید و شرایط کمپ را خراب می کنید و باعث اذیت دیگران می شوید.

بعد هم وقتی مسئله غذای روزه بگیرها مطرح شد و اینکه پارسال سحری خوبی دادند ناگهان عصبانی شد و اعتراض کرد که چرا او را با میجر وایت مقایسه می کنیم. در هر حال چیزی عایدمان نشد و اوقات آقا هم تلخ شد و جلسه تعطیل شد.

البته ناگفته نماند که اصلی ترین جنگ مسئله کیسه زباله بود و چون ارتش امریکا مشکل بودجه دارد در اولین کار هزینه کیسه زباله را قطع کرده ؟ 

4 اکتبر

دیشب ما هم برای سحری بلند شدیم و با ARE غذای آماده، سحری خوردیم حالا جالب اینجاست که علما می گویند این غذا حلال نیست چون گوشت های آن ذبح اسلامی نشده اند. و خیلی ها برای کم کردن وزن روزه می گیرند ولی از نظر امریکایی ها یک روز آب نخوردن، دیوانگی محض است چون در عراق حداقل 4 الی 5 لیتر با ید آب خورد.

6 اکتبر

امروز صبح خیلی دیر برای سحری بیدار شدیم و مجبور شدیم با شیر و کیک سحری بخوریم.

8 اکتبر

امروز با غلامرضا یوسفی صحبت می کردم. وی از کسانی بود که شدیدا مخالف ایران رفتن بود و هر کدام از بچه ها که قصد رفتن می کرد وی دیگر با او رابطه ای نمی زد. حالا از سرگذشت زمان خود وی اعلام کرده که به ایران می رودو دیشب با هم صحبت می کردیم و خیلی تعریف میکرد که فلان و بهمان و من هم گفتم موفق باشی ولی یادت نره که همیشه میانه دار باشی چون خیلی چپ و راست می زنی.

9 اکتبر

امروز علی اکرامی می گفت که او هم می رود ایران. وی می گفت که برادرش از انگلیس گفته که برای شماها کسی کاری نمی تواند بکند و یا به عبارتی حرف اینکه شماها را به اروپا می فرستند یک حرف بی محتوا است و وی هم تصمیم گرفته که بیش از این دنبال سراب نرود.

حرفهای روز هم همه اش حول ایران رفتن است و اکثرا این احساس را دارند که اینجا فقط زندگیمان را هدر می دهیم و ما بازیچه سیاست آمریکا و مجاهدین هستیم.

از نظر من هم هردو حالت ریسک دارد البته ما چیزی نداریم که از دست بدهیم.

10 اکتبر

امروز دوشنبه است و پنجشنبه قراره یک گروه به ایران بروند.

سیاوش دریا پیما، ناصر روایی، علی اکرامی، جمال امیری، و مرضیه که بالای 15 تا 20 سال سابقه دارند و بهروز نظری و علامرضا یوسفی هم از سال 67 یا 68 در سازمان هستند.

بچه به شوخی می گویند که هلی کوپترها نمی توانند بار سنگین مبارزاتی اینها را حمل کنند، البته سعید جمعه هم در این جمع است که بچه ها بشوخی میگویند وی یک نفره بار مبارزاتی دیگران را منفی می کند، چون جمله no…no Frudem  سعید در کمپ آمریکایی ها رسمی شده است.

امروز عصر از خارج تماس داشتم. آنها هم مطلع شده اند که بچه ها می روند ایران و قصد داشتند که به ما امید بدهند که بیشتر صبر کنیم تا راه باز شود و جالب اینکه تمام حرفها و مشکلات بار اقتصادی داره و کسی از سیاست حرفی نمی زنه.

11 اکتبر

امروز یکی از فامیل هایم زنگ زد و بعد از سالیان هنوز صحبت نکرده گفت که پول تلفن زیاد می شود، وی برعکس بقیه معتقد است که همه باید بروند ایران و در آنجا قاچاقی بروند خارج جالب اینکه از اورپا طرح می دهد که فرار کنید و بیائید اورپا، فکر میکند فیلم سینمایی است.

14 اکتبر

بچه رفتند و کم کم هر ماه یا هر دو هفته یک اکیپ راهی ایران می شوند. مدتی بود که جمعیت کمپ دائم ور به افزایش بود ولی حالا کم کم تعدادمان کمتر می شود.

16 اکتبر

امروز با برادرم صحبت کردم و او هم می گفت که هیچ کس نمی تواند برای شما کاری کند. وی می گفت که خارجی ها هم می گویند هم چیز دست آمریکایی ها است.خودش هم کلافه بود از اینکه کاری از دستش بر نمیاد خیلی عصبانی بود.

20 اکتبر

رضا هاشمی هم به کمپ آمده است. وی اهل مشهد است و 16 سال بیشتر نداشته که در عملیات گردانی اسیر سازمان می شود، آدم کاملا عاطفی است. در یکی از عملیات سال 76 پایش روی مین رفته و یک پایش از ساق پا قطع است. وقتی همدیگر را دیدیم می خندید و می گفت: میدونی صدیقه حسینی معتقد است که اینجا هم وصل به وزارت اطلاعات هستند. که من هم با شوخی گفتم: پس تو هم خودت را وصل کن! وی گفت: من دیروز وصل شدم چون با خانواده ام تماس گرفتم با هم خندیدیم ولی واقعا جای گریه داره که مجاهدین همه خلق را اطلاعاتی می دونند در واقع هر کسی را که زیر علم آنها سینه نمی زند.

23 اکتبر

امروز حسن عادل نامی به کمپ آمده. وی یک برگه در دست دارد و می خواهد به آلمان برود و دیر آمده و زود می خواهد برود.وی می گوید: که ژنرال آمریکای به آنها یک برگه داده که در آن حق و حقوق نفرات اشرف نوشته، مواردی از قبیل اینکه آزاد هستند و می توانند مسافرت کنند. ما به ازاء کار باید حقوق دریافت کنند ( البته ماهی 150 دینار یعنی 1 دلار) جالب اینکه نمی داند اگر مجاهدین اهل پول دادن بوند این جوری آدم ها حریص یک نوشابه نگه نمی داشتند. در مجموع این برگه مورچه در پاچه حسن آقا و دستگاه مجاهدین انداخته. حسن آقا پاسپورتش را هم آورده که از همین جا پرواز کند.

24 اکتبر

امروز حسن عادل برگشت به اشرف چون گویا نتوانست بلیط دریافت کند.

گودرز هم به کمپ آمده و دیشب هم یگانی هایش می خواستند او را بزنند زیرا در پذیرش اونها رو تحت فشار میگذاشته و یک انقلابی دوآتشه بوده و حالا از ترس اصلا وارد محوطه بلوکها نشده و دیشب هم به حفاظت برای غذا خوردن آمد. بنده خدا در ایران معتاد بوده و خانواده اش برای اینکه ترکش بدهند وی را به ترکیه فرستاده و آنها توسط سازمان به تور افتاده و برادر و خاله و بقیه خانواده اش که در اشرف هستند وی را به عراق کشانده اند . حالا هم که فهمیده چه اشتباهی کرده برای فرار از دست سازمان اسیر کمپ شده.

جالب اینکه بچه های قدیمی کمپ می دانند که هارت و پورت های داخل کمپ همه نشسته پارس کردن است چون اگر دعوا کنند کارشان را از دست می دهند و دیگر خبری از پول نیست.

27 اکتبر

امروز باز سارجنت مونیاک شوخی می کردیم. وی دفتری در دست داشت و دنبال کسانی میگشت که می خواهند به ایران بروند. بچه ها می گفتند اگر آّب بخواهی یک هفته طول می کشد که جواب بدهند ولی برای ایران یکساعت هم طول نمیکشد. در هر حال ما هم گفتیم که اسم نویسی می کنیم.

29 اکتبر

امروز با سرهنگ نشست داشتیم که برگه    را به ما داد و گفت که چهار هفته دیگر مصاحبه ها از طریق ویدئویی با ژنو شروع می شود. هر روز چهار نفر و هر نفر چهار ساعت مصاحبه دارد. البته کسی باور نمی کند و داستان چوپان دروغگو است موقع خروج هم به مونیاک می گفتند که باید لیست خودت را به روز کنی ومدتی کارت کساد است.

30 اکتبر

امروز تلفن داشتم ولی سرباز دم درب گیر داده بود که باید بگویی لطفا درب را باز کن. من هم یکدنده گی گردم و گفتم: وظیفه ات است و خلا صه تلفن منتفی شد. عصری برای گرفتن شام رفتم سرباز کار گفت که گزارش شده که تو با گارد دم درب اصلی دعوا کرده ای و نمی توانی از فردا کار کنی ولی سرباز شیفت گفته که گزارش دروغ است و منتظرند کاپیتان بیاید.

 

مطالبی دیگر از امید پارس:

خاطرات امید پارس ـ لینک به قسمت چهاردهم

خاطرات امید پارس ـ قسمت سیزدهم

ــ شناخت

ــ لینک به قسمت دوازدهم خاطرات امید پارس

ــ اعتراف یا مصاحبه

ــ لینک به قسمت یازدهم خاطرات امید پارس

ــ شاهدان زنده

ــ لینک به قسمت دهم خاطرات امید پارس

ــ لینک به قسمت نهم خاطرات امید پارس

ــ رژیم طالبان و سازمان مجاهدین !

ــ بدون تیتراژ!

ــ شرف و ناموس

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت اول خاطرات امید پارس

 

ــ کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه !

ــ  ما کجائیم و تو کجا

 

مطالب در ارتباط:

ــ مصاحبه با عضو جدا شده سازمان مجاهدین خلق، آقای محمد حامد صراف پور (  بنیاد خانواده سحر )

ــ کرکس ( میترا یوسفی )

ــ قربانیان فرقه، دستگیر شده در فنلاند نیازمند رسیدگی های روانپزشکی هستند ( ایران اینترلینک )

ــ ایران خواهان استرداد دو عضو مجاهدین خلق از فنلاند ( بی بی سی )

ــ دستگیری دو تن از مسئولین ارشد فرقه مجاهدین خلق توسط پلیس اینترپل در فنلاند ( ایران قلم )

ــ چه کسی خائن است مجاهدین یا جداشدگان از مجاهدین؟ ( نادر نادری )

ــ پادگان مريم، مركز جنايات فرقه تروريستي مجاهدين در فرانسه ( محسن عباسلو )

ــ یاد واره سردار وطن میرزا کوچک خان ( فرزاد فرزین فر )

ــ مجاهدین در آلمان «ببینید ما ایرانیهای خوب هستیم » ( فایننشیال تایمز )

ــ نامه سرگشاده به  فرانک اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ اطلاعیه فراکسیون سبزهای آلمان درباره مجاهدین ( ایران امروز )

ــ در مورد مسائل جدید افشا شده در سازمان مجاهدین ( بتول ملکی )

ــ اتحادیه اروپا ، تروریسم ، چالشها و نظرها ( فرزاد فرزین فر )

ــ جنگجویان خدا در پیاده رو ( استاندارد )

ــ مصاحبه  با آقای علی جهانی فرد از اعضای جداشده از مجاهدین قسمت دوم ـ نذر و نیاز های رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

 

 

 

رضا اسدی ـ  سایت پرواز

http://www.parwaaz.com/Maghalaat%202/2008120801.htm

لطفا فکر نکنید که ما سالیانی را در فرقه مجاهدین به بطالت گذراندیم و هیچ چیز نیاموختیم!! درست است که همه ما جدا شدگان به مراتب خیلی چیزها از قبیل امکانات زندگی را باپیوستن به آنها از دست دادیم. تعدادی هم هستیم که یک یا چند عضو خانواده مان در این فرقه به اجبار باقی مانده اند. بعضا بیست سال است که از دیدن آنها و شنیدن صدایشان محروم هستیم. بودندهمراهانی که توسط رهبران این فرقه به شیوه های ناجوانمردانه کشته و یا مفقودالاثر شده اند.

تمامی ما منتقدین مجاهدین پس از طی دوران مشقت بار توانستیم خودمان را ازآن فرقه رها کنیم . با تحمل رنج فراوان به یکی از ممالک اروپائی رسیدیم و دوباره زندگی را از نقطه صفر شروع کردیم. بعضی ها هم همین کار را با برگشتن مجدد به ایران انجام دادند.

 بالطبع ما در درون فرقه مجاهدین موارد بسیار گران بهائی هم آموختیم که قبل از ورود به این جریان چنین نشده بود. چند موردی که شخصا از آنها آموخته ام به ترتیب زیر است:

 - در فرقه دائما اصطلاحات و شعارهائی از قبیل مرگ بر این فرد و مرده باد آن دیگری در جهت حذف فیزیکی دگر اندیشان ، منتقدین و مخالفین داده میشد. صدها مورد هم به مرحله اجرا در آمده است. آموختم که این شعارها و این طور خواسته ها ضد تکامل ، خاص انسان های فاقد درک و فهم و بدور از عقل سلیم میباشد. چرا باید یک انسان آرزوی مرگ دیگری را بنماید؟ چنین آرزوئی این امکان را به فرد میدهد که به جای به کار بردن هنر گفتگو دست به خشونت برای نابودی دیگری بزند. این همان کاری است که مجاهدین به انجام آن افتخار هم میکنند.

 - مجاهدین میگویند که استراتژی این فرقه حمل سلاح و مبارزه مسلحانه است. صحت این گفته هم  نقش یک تفنگ  در آرم سازمانشان میباشد. وقتی که صحبت از استراتژی میشود معنای آن یک تصمیم تغیر ناپذیر است. کمترین زمانش تا رسیدن به هدف و شق بدترش مادام العمرمیباشد. با توجه به این که انسان ها و افکارشان در هر لحظه از زمان متکاملتر میشوند ، شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه نیز دائما در تغیر است، لذا هر تصمیمی قابل تجدید نظر میباشد. پس متکی و معتقد بودن به برخورد مسلحانه تا رسیدن به هدف نماد به کار بردن ابزار ترور و خشونت است. به همین دلایل است که مجاهدین تروریست شناخته شده اند و در لیست گروه ها و سازمان های  تروریستی جهان میباشند. بالطبع باید از یک سازمان تروریستی فاصله گرفت. این وظیفه هر آدم عاقلی است.

 - برای حفظ ارزش های خانوادگی، پیشبرد دموکراسی و تکامل اجتمائی به این فرقه روی آوردم. دیدم که نه تنها این موارد در روابط آنها ارزش محسوب نمیشود بلکه به شدت ضد ارزش است. از جمله بچه ها را از مادران جدا کردند. همسران را مجبور به طلاق اجباری نمودند. آنها را تشویق به دشمنی با یکدیگرکردند. با توجه به شناختی که از آنها بدست آورده بودم این کار فرقه ای شان به من آموخت که حفظ ارزش های خانوادگی از الزامات طبیعی هر انسان است. بعد از جدائی از مجاهدین عشق و علاقه ام به زندگی و خانواده به مفهوم واقعی آن رسیده است.

 - در قبل از پیوستن به مجاهدین از دسترنج خودم زندگی میکردم و برای خودم شرف و آبروئی داشتم. دیدم که مجاهدین برای بقای خود به مزدوری و جاسوسی برای بیگانگان افتخار میکنند و در قبال آن پول از صدام حسین و آمریکا و غیرو دریافت میکنند. از آنجا که این نوع زند ه ماندن را ننگ میدانستم از مجاهدین جدا شدم و مجددا به زندگی شرافتمندانه کنونی  پیوستم. تاسف میخورم که تعدادی از این سفره مزدوری مجاهدین تغذیه میکنند و لقب پهلوان، وکیل، حقوقدان و هنرمند را با خودشان یدک میکشند.

  - در زمانی که از مجاهدین جدا نشده بودم یکبار از محل استقرار خودم به یکی از قرارگاه های مجاهدین در عراق رفتم. آن محل سردار نامیده میشد. قلعه ای بود محصوربا دیوارهای ضخیم و بلند. ضمن گشت شبانه در قسمتی از آن ساختمان گروهی خفاش را دیدم که به دیوار چسبیده بودند. بلافاصله زندگی آن خفاش ها محتوای روابط مجاهدین را برایم تدائی کرد.  این بدان دلیل بود که میدیدم مسئولین و رهبران مجاهدین شب ها به گرد هم جمع میشدند و تا صبح حرف های تکراری میزدند و روزها مسئولیت ها رها کرده و میخوابیدند. علاوه بر آن همانطور که خفاش ها در انزوا به سر میبرند مجاهدین هم ترد شده از جامعه به خصوص ایرانی ها میباشند.

 - من متاسفم از این که ما در بین ایرانیان به عنوان جدا شدگان از مجاهدین نامیده میشویم. در واقع جدا شده کسی میباشد که هنوز هم  به ایدئولژی، استراتژی و اهداف گروه جدا شده از آن معتقد و با بعضی از تصمیم گیری ها مخالف باشد. یا بخواهد جدای از آن گروه برای رسیدن به اهدافش بطور فردی و یا جمعی عمل کند. اینجانب نه تنها خود را جدا شده محسوب نمیکنم بلکه روش خشونت ، ترور را نفی مینمایم  و با تمامی اعتقادات، اهداف و روابط فرقه ای مجاهدین و توابع آنها از بنیاد آن مخالفم. به نظر من در حال حاضر مردم ایران آنقدر درک و آگاهی دارند که بدون نیاز به کمک و دخالت  گروها ، دولت های خشونت گرا و جنگ طلب از نوع مجاهدین و آمریکا به اهداف خودشان برسند.

 بهتر بود که این اتفاق یعنی پیوستن به مجاهدین برای امثال من هرگز پیش نمیآمد و تجربیات ذکر شده بالا را نه از همراهی با آنها بلکه به روش معقول و بدون پرداختن بهای به این سنگینی میآموختیم.

 

 

 

مطالبی در ارتباط:

ــ سکوت مجاهدین در مورد خبر  دستگیری دو جنایتکار جنگی ( پارس ایران )

ــ مصاحبه با عضو جدا شده سازمان مجاهدین خلق، آقای محمد حامد صراف پور (  بنیاد خانواده سحر )

ــ کرکس ( میترا یوسفی )

ــ قربانیان فرقه، دستگیر شده در فنلاند نیازمند رسیدگی های روانپزشکی هستند ( ایران اینترلینک )

ــ ایران خواهان استرداد دو عضو مجاهدین خلق از فنلاند ( بی بی سی )

ــ دستگیری دو تن از مسئولین ارشد فرقه مجاهدین خلق توسط پلیس اینترپل در فنلاند ( ایران قلم )

ــ چه کسی خائن است مجاهدین یا جداشدگان از مجاهدین؟ ( نادر نادری )

ــ پادگان مريم، مركز جنايات فرقه تروريستي مجاهدين در فرانسه ( محسن عباسلو )

ــ یاد واره سردار وطن میرزا کوچک خان ( فرزاد فرزین فر )

ــ مجاهدین در آلمان «ببینید ما ایرانیهای خوب هستیم » ( فایننشیال تایمز )

ــ نامه سرگشاده به  فرانک اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ اطلاعیه فراکسیون سبزهای آلمان درباره مجاهدین ( ایران امروز )

ــ در مورد مسائل جدید افشا شده در سازمان مجاهدین ( بتول ملکی )

ــ اتحادیه اروپا ، تروریسم ، چالشها و نظرها ( فرزاد فرزین فر )

ــ جنگجویان خدا در پیاده رو ( استاندارد )

ــ مصاحبه  با آقای علی جهانی فرد از اعضای جداشده از مجاهدین قسمت دوم ـ نذر و نیاز های رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

ــ جزييات تازه از عقيم سازي زنان عضو فرقه رجوي براي ارتقاي سازماني ( بتول سلطانی )

ــ مصاحبه  با خانم بتول سلطانی ـ قسمت اول ( بنیاد سحر)

ــ آیا فرانسه ریسک پذیرش مجاهدین خلق را تقبل خواهد کرد؟! ( بهار ایرانی )

ــ فرقه رجوي اقدام به جراحي رحم زنان و عقيم سازي آنها مي‌كند ( فارس )

ــ اقدامات تروریستی - انتحاری کماکان گزینه اول مجاهدین در غرب است ( بهار ایرانی )

ــ اشرف «شهر» مردگان، شهری که در آن عشق ممنوع است ( خبرگاه )

ــ در پس پرده دروغگویی ها و واژگونه نگاری ها ، مجاهدین خلق، کمپ اشرف، عراق ( ایران اینترلینک )

ــ شش عکس منتشر نشده از مریم رجوی در پادگان اشرف ( وبلاگ حسن زبل )

ــ مجاهدین خود پادگان اشرف را برچینند! ( فرخ نگهدار )

ــ آقای پیرانسر عضو قدیمی و باسابقه مجاهدین خلق از این سازمان میگوید ( وبلاگ حسن زبل )

ــ اردوگاه آتی  فرقه مجاهدین کجاست؟ ( کاوه پور )

ــ دستگیری افراد وابسته به مجاهدین در فرانسه و سوئیس ( رادیو فردا )

ــ از فاجعه سوم مي توان اجتناب کرد‏ ( فرخ نگهدار )

ــ ابراز نگرانی کازاکا به نمایندگی از مریم رجوی از فعالیت اعضای جداشده در پارلمان اروپا ( سایت ایران قلم )

 ــ جلسه پارلمان اروپا حول محور "سازمان مجاهدین خلق/ شورای ملی مقاومت و فعاللیت های آنان"  ( ایران اینترلینک )

ــ آیا سازمان مجاهدین خلق یک فرقه است؟ ( بهرخ محجوب )

ــ سازمان مجاهدین به کنترل قرارگاه اشرف توسط دولت عراق اعتراف کرد ( بتول ملکی )

ــ اندک اندک، جمع مستان می رسند ( بهزاد علیشاهی )

ــ گوشه ای از منابع مالی مجاهدین در عراق - ضمیمه ای بر اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین- 2 ( جواد فیروزمند ـ انجمن آریا )

ــ اطلاعیه  در خصوص شرایط کنونی پادگان اشرف در عراق ( انجمن ایران باستان آینده درخشان )

ــ گزارشی از جلسه پاریس ( سمپوزیم مجاهدین، آغاز ِ پایان) با حضور آقایان حسن پیرانسر، علی جهانی فرد و حمید سیاه منصوری

ــ نشانه شناسی استیصال در پیام تکراری شهریور 86 مسعود رجوی ( سایت مجاهدین )

ــ مجاهدين خلق در صدای آمريکا، نمایشنامه در یک پرده ( سایت گویا )

ــ دلخوری یک سرباز گمنام ولایت رجوی از خبرنگار صدای آمریکا ( خبرگاه )

ــ از دست دادن پرستیژ توی برنامه تلوزیونی جالب بود ( من راه نشین) !

ــ VOA TV- برنامه میز گردی با شما- بیژن فرهودی - علیرضا جعفر زاده و محمد حسین سبحانی( ویدئو کامل در یو تیوب ـ سایت آریا)

ــ سمپوزیوم " مجاهدین، آغاز پایان" ( انجمن ایران باستان آینده درخشان )

ــ دفاع جعفرزاده از سازمان مجاهدین خلق و نظرات محمد حسین سبحانی در این مورد (  برنامه تلویزیونی صدای آمریکا )

ــ دولت عراق در پی مصوبه ضد تروریستی خود، حامی مجاهدین در استان دیالی را دستگیر کرد ( تحریریه ایران قلم )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد