_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
گلاب رنگی و کندوی تهی از عسل 10.11.2010 محمد علوی ـ
آریا ایران ای کاش همه آنهایی که تنشان به
تنه رجوی خورده بود ،مقداری از صافی و شهامت "اسماعیل
وفا یغمایی" را بجان خریده و سئوالات او را در بارگاه
یا ابواب الرؤساء تکرار کرده و طلب پاسخ می نمودند.که
اکنون چرا پس از 30 سال خمودگی در غربت ،با موهای سپید
و قامتی فروریخته در خزان زندگی "جز مردن و افقی جز
مردن " نصیب و نسبی نداشته اند؟ تا کی در چشم عقل ، خار مغیلان زدن - تا کی در راه نفس ، باغ ارم ساختن ؟ او با واژه پردازی و منطق ظاهرا
عرفانی که تا نرسیدن به "منزل غنا "رهایش نمی سازد ،
سئوالات عریان و عمیق تری را مطرح میکند که طبعا باب
میل همقطاران یا رؤسای قدیم و جدید مجاهدین نیست؛ مقاله اسماعیل وفا یغمایی:
مگر راهی جز مردن؟ اسماعیل وفا یغمایی، وبلاگ
یغمایی، چهارم نوامبر 2010 بر سر بحر فنا منتظریم ای ساقی
نخست به سه نکته ظاهرا بیربط به هم توجه کنید بعد ارتباطشان را خواهید دانست. نکته نخست این که: هیچ اپوزیسیون واقعی و حتی خیالی و نیز هیچ آلترناتیو واقعی و باز هم حتی خیالی رژیم خونخوار و پلیدملایان را با تمام محاسن و عیوبشان، چه در داخل و چه در خارج ایران اگر بدتر از خود ملایان نباشند، نباید آزرد، نباید به آنها گیر داد و خسته و ملولشان کرد و نباید مزاحمشان شد، چون دشمن اصلی، اپوزیسیونها و آلترناتیوها نیستند که دشمن ملا و حکومتش است و بس. و نیز باید به آنها به اندازه قدر و مرتبت حقیقی اشان احترام گذاشت، دوستشان داشت، کمکشان کرد ودر کنارشان بود. و محاسنشان را یاد کرد و در شادیشان تهنیت و در غمشان تسلیت گفت. نکته دوم اینکه: پیامبر صلح عیسا ( خودش را منظورم است فقط) فرموده است .انسان تنها به نان زنده نیست و از قاتلان جسم مترسید(نقل به مضمون است) نکته سوم این که: مرگ، هم حتمی است و هم قانون طبیعت است و با بینش مذهبی خواست خداست،من الله و الی الله و الیه راجعون، نمی شود از مرگ به هیچ وجه من الوجوه فرار کرد.عمر نوح را هم که داشته باشیم میمیریم و بقول خیام با هفت هزار سالگان همسفر میشویم.مرگ ما با ما زاده میشود و با ما تا همه جا می آید و همه میمیرند. روزی تعادل طبیعی جسم به هم میخورد و حضرت بویحیا (یعنی پدر زندگی که از القاب عزرائیل است ) می آید. این از سه نکته ابتدا اما: در ظرف ماه گذشته مرگ بارها
ضربات خودش را به پناهندگان سیاسی زد. تعداد زیاد بود
و ستار لقائی، عصمت کوشالی،مرضیه ، فرهاد اسلامی و
ابراهیم آل اسحاق از این زمره بودند. ستار نویسنده بود
و بهائی وشریف و آزاده، مادر کوشالی هشتاد و اندی سال
داشت و مسلمان و مادر چندین شهید مجاهد بود، مرضیه
هشتاد و پنج ساله و عضو شورا و سر در حلقه ارادت بقول
خودش حضرت شاه یعنی شاه نعمت الله ولی داشت و درویش و
عارف بود، فرهاد اسلامی پیرو راه مصلح و نویسنده
نامدار وصاف و صادق دکتر شریعتی بود و پنجاه و چهار
ساله. ابراهیم آل اسحاق سالها مجاهد و عضو شورا بود و
در سالهای آخر فقط پناهنده سیاسی و درگیر با یک بیماری
مهلک که سر انجام در سن پنجاه و نه سالگی خاموش شد.
برادرش محسن را در تهران به رگبار بستند ودو یا سه
برادرش در میان مجاهدین و بعنوان مجاهد جان باختند و
خودش سالها روزی شانزده ساعت جنگید و رزمید و سر انجام
این چنین رفت. در ماه گذشته مطمئنا در غربت جهان شمع
حیات بسا پناهندگان دیگر هم خاموش شده است که ما بی
خبریم. اینان از لحاظ سن و طرز تفکر بسیار متفاوت
بودند ولی وجه مشترکشان این بود که همه در زمره جمعیت
عظیم ایرانیان پناهنده و مهاجر از ستم ملایان و
دوستدار آزادی وطن و مردم بودند. اینان برخی در سن
طبیعی رفتند و برخی زود و ماجرا ادامه دارد. سئوال میکنم که ما اینجا چه میکنیم؟ چرا اینجا آمده ایم؟ چرا این همه غربت سی ساله ؟ چرا این همه رنج و درد؟ آیا در این پهنه و در این افق پیش از انکه بمیریم زندگی مان اساسا معنائی حقیقی و نه فرمایشی دارد؟ آیا ما بعنوان کسانی که به سودای آزاد ی ملک و ملت از از زندان و زنجیر شاه عبور کردیم و سر فرود نیاوردیم و پس از آن علیه پست ترین و جری ترین دشمنان مردم، پا به میدان مبارزه نهادیم و تمام هست و نیست و نقد حیاتمان را به آتش و توفان سپردیم و به آتش و توفان سپردند و حتی انگشتر ازدواج خود و همسرمان را دادیم تا از بهای آن هیمه برافروختن مبارزه مهیا شود، و هر رنج و تهدید و گاه تحقیری را به یمن طاق ابروی ملت ایران و سودای آزادی تحمل کردیم ، واقعا پی از سی سال دوری از میهن ومردم داریم مبارزه میکنیم؟ یا صرفا بر یک تعهد انسانی و اخلاقی در بسیاری اوقات شخصی داریم پا میفشاریم و صبوری نشان می دهیم تا عمرمان به سر آید ویا در انزوا و تنهائی، یا در هیاهوی جمعیت و گلباران روانه گور شویم . اما، اگر بقول سعدی، مبارزه در این روزگار یخزده ی بستن سنگ و رها کردن سگ صرفا مقوله ای اخلاقی و خانقاهی و برای نیل به رستگاری اخروی نیست، ما (منظورم از «ما» یک مای عظیم همگانی است) چه افقی در پیش رو داریم و افق چیست؟ و چه می خواهیم بکنیم تا مرگ، این همه اندوه بر نیانگیزد و استخوانهامان در هر گوشه از این جهان در زیر خاک نشان زندگی و تلاش یک ملت برای آزادی باشد. حال میروم بر سر نکته نخست. نکته نخست که باز هم بر آن تاکید موکد میکنم این بود : که هیچ اپوزیسیون واقعی و حتی خیالی! و نیز هیچ آلترناتیو واقعی و باز هم حتی خیالی رژیم ملایان را با تمام محاسن و عیوبشان، اگر بدتر از خود ملایان نباشند، نباید آزرد، نباید به آنها گیر داد و خسته و ملولشان کرد و نباید مزاحمشان شد چون دشمن اصلی ملا و حکومتش است و بس. این را باز هم تاکید میکنم و امیدوارم ناباوران هم بتوانند این را باور کنند ولی اضافه میکنم: مزاحم نباید شد ولی از آنجا که هر اپوزیسیون و آلترناتیو حرف از سر نگونی و مبارزه می زند و در این مسیر طبعا از خانمان و پول و جان و تمام امکانات افراد استفاده کرده و میکند آیا نمیشود این سئوال را پیش رو گذاشت و محترمانه و دوستانه و دردمندانه پرسید: ما افراد به تبع فرد، حال یا پناهنده بی کرسی و نشان سیاسی، و یا شاعر و نویسنده، و یا کارگر و کارمند و وکیل و مهندس و دکتر و هر چیز دیگر، آیا حق نداریم در هراس واقعی از مرگ معمولی و گاه بی معنی در غربت و سنگینی ماهها و سالها را بر استخوان کشیدن سئوال کنیم که فارغ از هیا های معمول و تکراری بواقع بی حاصل و خسته کننده( در مقابل رژیم خون آشامی که برای بیست سال آینده اش ومکیدن و مزیدن مغز استخوانهای نسل آینده دارد برنامه می ریزد و چنگ و دندان تیز میکند و دستگاه دست و پا بریدن و به دار کشیدنش بی وقفه دارد کار میکند) افق کدامست؟ و برنامه چیست؟ چه میخواهید بکنید؟ در برابر افق خونین رژیمی که می درد و میکشد و ملتی که در داخل به طور واقعی دارد رنج میکشد و می جنگد و متاسفانه بسیاری از خبرهایش در خارج کشور منعکس نمیشود افق کدامست؟ می شود درغار مقدس اصحاب کهف بسر برد و جهان خارج از ذهن و شرایط اجتماعی را نفی کرد و قفسی تاریک از ایده ها و خیالات شگفت، و از سر استیصال و درماندگی و هر دلیل دیگر، دورا دور خود دیوار کشید و از واقعیت گریخت و می شود شجاعانه و شرافتمندانه واقعیت را شناخت ویا اعلام کرد راهی و ماهی نیست و یا به طور واقعی راهی باریک یا شاهراهی گشاده پیدا کرد و آن را اعلام کرد و روح حیات و مبارزه را در این سردستان و سنگستان غربت زنده کرد. ایا این امکان دارد یا ندارد؟ اگر دارد خوشا بحال همه و در این میان، باد و نسیم و هوای تازه، اندوه سنگین سفر از مرضیه تا ابراهیم را خواهد برد و اگر جز این باشد خودمان را گول نزنیم تکرار میکنم خودمان را گول نزنیم و گول نزنیم، زمان میگذرد و مگر در این بی افقی و ارائه نکردن افقی حقیقی که حتما میتواند وجود داشته باشد و بدون احتیاج به اختراع میشود آن را کشف کرد، راهی جز مردن و افقی جز مردن حال چه با تابوتی سنگین از گلها و طبل و شیپور یا تابوتی که تنها ماموران شهرداری آن را روانه گوری گمنام میکنند چه چیزی در پیش روست. بگذارید علیرغم زهر خند دستار بندان و دوستاقبانان و جلادان حرام لقمه حاکم و خونخوار حاکم که پس از قتل سه چهار برادر آل اسحاق برای او وقیحانه طلب مغفرت میکنند، رک و تلخ و سرشار از محبت ، بگویم: اگر بخود نیائیم و شجاعت رویاروئی باشرایط و حقیقت خارج کشور را نداشته باشیم و طرح نوینی در نیاندازیم، یکایک خواهیم مرد و سرگذشت ما نه باعث افتخار آیندگان بلکه تجربه ای بسیار تلخ خواهد شد که تها به کار عبرت گرفتن خواهد امد و خدا نکند که چنین باشد که این سرنوشت نه خدا را خوش می اید و نه ملتی را که ما پناهندگان رنج کشیده دور از او هستیم. چهارم نوامبر 2010 میلادی مطالب در ارتباط ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم ) ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت دوم ( الهه قوام پور ) ــ پیام علی جهانی به خانواده های زجرکشیده و محمد علیرضا علیپور یکی از اسیران قلعه اشرف ( علی جهانی ) ــ خاطرات مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت سوم ( مهرداد ساغر چی ) ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت اول ( الهه قوام پور ) ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم ) ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی ) ــ داستان سی زن ( مهدی خوشحال ) ــ نامه خانم بتول ملکی به خانم هیلاری کلینتون وزیر محترم امور خارجه آمریکا ( بتول ملکی ) ــ نامه ای به خواهرم بتول سلطانی ( الهه قوام پور ) ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم ) ــ مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای علیرضا عینکیان ( بنیاد سحر ) ــ نامه آقای میلاد آریایی به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( میلاد آریایی ) ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( ایران قلم ) ــ چهل تن دیگر به جمع خانواده های متحصن مقابل قلعه اشرف در عراق پیوستند ( بنیاد سحر ) ــ کتاب " پیکر زخمی " منتشر شد ( بتول ملکی ) ــ علیرضا عینکیان از فرقه مجاهدین فرار کرد، گریزی دیگر از پادگان فرقه ای اشرف ( بنیاد سحر ) ــ نامه ای از زبان یک تیرباران شده سال 1350 به مسعود رجوی ( میلاد آریایی ) ــ آمدم،حلقه به در کوفتم و برگشتم ( آریا ایران ) ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی ( آرش رضایی ) ــ نامه بنیاد خانواده سحر به دبیر کل ملل متحد ( بنیاد سحر ) ــ شعری برای زن دلاور ایرانی خانم بتول سلطانی عزیز ( فرزاد فرزین فر ) ــ ترجمه کتاب فرقه ها درمیان ما منتشر شد ( ابراهیم خدابنده ) ــ شکست اخلاقی آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال تروریسم ( فرزاد فرزین فر ) ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی - قسمت اول ( آرش رضایی ) ــ سوز و گداز فرقه مجاهدین از روشنگری های فعالین حقوق بشر ( بتول سلطانی ) ــ خروج آمریکاییان از عراق و نگرانی رو به افزایش مجاهدین ( میلاد آریایی ) ــ خاطرات مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت دوم ( مهرداد ساغرچی ) ذهن بیمار رجوی وانقلاب ایدئولوژی مجاهدین( علیرضا میرعسگری )ــ کانون ایران قلم نسبت به تهدیدات تروریستی فرقه مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی هشدار می دهد ( ایران قلم )ــ غبار روبی از رای دادگاه کلمبیا در مورد سازمان مجاهدین ( بهار ایرانی ) ( حامد صرافپور )لینک به گزارش بیست و دوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن سخنرانی خانم نلی توماسینی فعال حقوق بشر از هلند لینک به گزارش هجدهم سمینار پاریس ـ سخنرانی خانم بتول سلطانی + تماس خانم عبداللهی مادر یکی از قربانیان از مقابل قلعه اشرف با سمینار پاریس لینک به گزارش شانزدهم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم سعیده جابانی لینک به گزارش چهاردهم سمینار پاریس ـ حضور هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس در دفتر سازمان دیدبان حقوق بشر در پاریس لینک به گزارش سیزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقایان مسعود جابانی و شمس حائری در سمینار پاریس لینک به گزارش دوازدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزار کننده سمینار پاریس به وزیر دادگستری فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده لینک به گزارش یازدهم سمینار پاریس ـ سری دوم از عکس های سمینار پاریس لینک به قسمت نهم سمینار پاریس ـ سری اول از عکس های سمینار پاریس لینک به قسمت هشتم سمینار پاریس ـ فیلم کوتاهی از برگزاری گردهمایی پاریس در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی در عراق لینک به گزارش هفتم سمینار پاریس ـ ملاقات هیئتی از شرکت کنندگان در سمینار پاریس با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر لینک به گزارش چهارم سمینار پاریس ـ آکسیون اعتراضی در حمایت از قربانیان فرقه مجاهدین در شهر پاریس لینک به گزارش دوم سمینار پاریس ـ فعالان حقوق بشر خارجی و ایرانی رهبری فرقه مجاهدین را متهم می کنند لینک به گزارش اول سمینار پاریس ـ حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ( کمپ اشرف ـ عراق
________________ قرائت قطعنامه سمینار پاریس توسط آقای محمد حسین سبحانی http://www.youtube.com/watch?v=eErhoG7fmDQ _______________________________________________________________________ سخنرانی آقای مسعود خدابنده http://www.youtube.com/watch?v=xqBmEt5yWQo
_____________________________________________________________________- سخنرانی آقای مصطفی محمدی در سمینار پاریس http://www.youtube.com/watch?v=uB2rD5zSOlc
_____________________________________________________________________
سخنرانی خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین در مورد فساد جنسی مسعود رجوی
برای مشاهده فیلم در یوتیوب بر روی دو آدرس زیر کلیک کنید ـ قسمت اول
http://www.youtube.com/watch?v=_zcWmc9uLGU
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |