اطلاعیه
کمیسر حقوق بشر آلمان در رابطه با وضعیت کمپ اشرف در
عراق
مارکوس
لونینگ کمیسر دولت فدرال در سیاستهای حقوق بشری و کمک
های انسان دوستانه در وزارت خارجه دولت فدرال بیانیه
زیر را در تاریخ بیستم آوریل 2011 منتشر نمود:
"بنابر اطلاعات
تایید شده از طرف دفتر سازمان ملل متحد در عراق
(یونامی)، در طی عملیات ورود نیروهای انتظامی عراق به
کمپ اشرف، سی و چهار تن کشته و تعدادی دیگر مجروح
گردیده اند.
من از این
واقعه دلخراش بسیار متاسف هستم و از دولت عراق درخواست
می کنم تا بدون وقفه تحقیقاتی بی طرفانه در زمینه این
اتفاقات را شروع کرده و امکانات لازم برای معالجه
مجروجین این واقعه و دسترسی کافی به رسیدگی های پزشکی
را تهیه نماید. از نیروهای انتظامی عراق درخواست می
شود تا در زمان انجام ماموریت خود مسئولانه برخورد
کرده و واکنش هایشان خارج از اندازه نبوده و از به خطر
انداختن جان های بیشتر جلوگیری نمایند.
همزمان من از
رهبران کمپ اشرف میخواهم تا خشونت را کنار بگذارند و
در مقابل دسترسی کمیسیونی بی طرف به تمامی کمپ اشرف
مقابله نکنند . رهبران کمپ اشرف همچنین باید اجازه
بدهند تا تمامی مجروحین دسترسی کامل به رسیدگی های
پزشکی را داشته باشند. رهبران کمپ باید بر طبق موازینی
عمل کنند که افراد ساکن در کمپ از حقوق بشری خود کاملا
برخوردار باشند".
سه هزار و
پانصد تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق و خانواده های
اعضای آنها در حال حاضر در کمپ اشرف بسر می برند.
سازمان مجاهدین خلق در زمان جنگ ایران و عراق تحت
فرماندهی صدام حسین بر علیه ایران جنگیده است. نگاه
غالب بر این عقیده است که این گروه سازمانی است بسیار
تشکیلاتی و با مقرراتی بسیار سخت که هرگز مسیر خود را
از خشونت و تروریسم دور نکرده است.
کمپ بعد از خلع
سلاح مجاهدین خلق توسط نیروهای نظامی در سال 2003 تحت
کنترل نیروها امریکایی قرار گرفت و در شروع سال 2009
مسئولیت کمپ اشرف به نیروهای عراقی واگذار گردید. دولت
عراق مصمم بر گسترش حق حاکمیت خود بر کمپ اشرف می باشد
و در نظر دارد تا ساختارهای تشکیلاتی این کمپ را از
بین ببرد.
در
متن اولیه که برای شما دوستان عزیز نوشتم خلاصه ای از
داستان خودم را بطور کلی توضیح دادم الان تصمیم دارم
در ادامه به شکل مقداری کامل تری هر چند که برگشت به
خاطرات گذشته برام خیلی سخت است و یاد اور روزهای رنج
و مشقتها است ولی برای اینکه عزیزان دیگر این تجربه
تلخ را تکرار نکنند و درسی باشد درسی که 15سال از عمرم
را گرفت.
در ابتدا به عنوان یک شخص مستقل خواستم ناراحتی و درد
خودم را بیان بکنم برای دوستانی که مثل من سالها در
اسارتگاه اشرف بودند و روز جمعه به دستور سران مجاهدین
با دستور تشکیلاتی با نیروهای عراقی درگیر شده وکشته
شده اند خواستم لعن و نفرین خودم را به مریم و مسعود
بفرستم خواستم بگم دیگر کافی است چقدر خون این جوانان
باید روی زمین ریخته شود. شما چه زمانی سیر میشوید چرا
تجربه نمیگیرید تا کی ....
در این قسمت خواستم به مزدوری مسعود رجوی با دولت سابق
عراق و ساخت و پرداختهای که با همدیگر داشتن در ان
سالیان اشاره کنم.
من سال 1375وارد خاک عراق شدم که خودم را به اردوگاه
رمادی برسانم و از انجا به کشور سوئد بروم برای ادامه
تحصیل زمانی که وارد خاک عراق شدم نیروهای امنیتی عراق
مرا دستگیر کردند و به زندان معروف و مخوف بغداد به
اسم ابوغریب بردند حدود یک ماه در انجا بودم هیچ گونه
سوال و جوابی از من نشد دال بر اینکه چرا وارد خاک
عراق شدم برای چه کاری امده ام و ...تا اینکه بعد از
یک ماه روزی درب سلول که در ان بودم باز شد و اسم مرا
صدا زدند گفتند که ملاقاتی داری من که در حیرت مانده
بودم و داشتم شاخ در میاوردم که خدایا ملاقاتی کی است
که برای من امده من کسی را نمیشناسم دقایقی که گذشت من
هزاران فکر از سرم گذشت تا اینکه مرا به طبقه پایین
بردند این در حالی بود که دستبند داشتم روی چشمم هم
بسته بود جلوی درب اتاقی ایستادم مرا وارد اتاق کردند
دستم و چشمم باز کردند با کمال تعجب با صحنه ای مواجهه
شدم که انگاری دارم خواب میبینم میزی چیده شده مملو از
غذا و میوه و شیرینی ...در گوشه میز یک نظامی عراقی و
در گوشه دیگر ان دو شخص دیگری بودند ولی شکل انها به
عربها نمیخورد مثل ایرانیها بودند من سر پا خشکم زده
بود نمیدانستم چکار بکنم نه از اینکه طی یک ماه گذشته
روزی یک وعده غذایی داشتم هوا خوری نداشتم یک ماه کامل
داخل سلول بودم نه از این صحنه ای که با ان مواجهه شدم
بعد از لحظاتی مقداری خودم را جمع و جور کردم متوجه
شدم که یکی از ان دو نفر که نشسته بود گوشه میز به
ارامی به من گفت بفرمائید بشینید دیدم داره زبان فارسی
صحبت میکنه من با حیرتی زیاد نشستم و سلام کردم .بعد
از چند دقیقه که دو ایرانی با من صحبت کردند و خودشان
را معرفی کردند که از اعضای سازمان مجاهدین هستند و در
عراق پایگاه دارند و مقداری از وضعیت خودشان را برای
من توضیح دادند و از من سوالاتی پرسیدند از جمله چرا
به عراق امدم و هدفم چی بوده و ...
بعدش نفر عراقی در حالی که کاغذی در دست داشت گفت
میخواهم وضعیت تو را مشخص بکنم و تو سه راه کار داری
حالا انتخاب با خودت است هر کدام که دوست داشتی
میتوانی انتخاب بکنی من که سراپا گوش بودم گفتم
بفرمائید گفت بدلیل اینکه مرز را غیر قانونی عبور کردی
و حکم این کار در قانون عراق هفت سال زندان است و بعد
از کشیدن حکم تو را به اردوگاه اوارگان ایرانی میبریم
.حکم دوم ماندن هفت سال در زندان ابوغریب و بعد از هفت
سال تبادل اسرا با ایران میشوید هر حکمی میشنیدم
انگاری تمام دنیا روی سرم خراب میشد و من هم جوانی
بودم پانزده ساله خیلی برای سخت بود در ادامه گفت حکم
سوم و فکر میکنم که بهترین حکم برای تو است من داشتم
گوش میدادم با لبخندی گفت این حکم را میدهم به این دو
دوست برای شما بخوانند خلاصه یکی از ان دو نفر برگه را
گرفت و خواند درب سازمان مجاهدین بر روی شما باز است
از این لحظه تصمیم بگیرید به سازمان مجاهدین بپیوندید
شما ازاد هستید .فکر کنم هر کسی را جای من بگذارید این
راه کاررا انتخاب میکند که خلاصه من جواب دادم باشه
راه سوم را انتخاب کردم فکر بعدش نبودم که از چاله در
امده به چاه افتادم کاشکی همان هفت سال زندان را
میکشیدیم خیلی خیلی برای من بهتر بود چونکه حداقل اول
اینکه بعد از هفت سال ازاد میشدم دوم اینکه قدرت تصمیم
گیری داشتم سوم اینکه تشکیلاتی نداشتم که 24ساعت گوش
به فرمان باشم و .....در اینجا خواستم این را به شما
عزیزان بگم تا چه حدی رهبری مجاهدین برای دولت سابق
عراق مزدوری کرده بود که اینقدر ازادانه وارد زندانهای
انها میشدند و نفرات را یارگیری میکردند تا چه حدی دست
باز به نفرات مجاهدین داده بودند که حکم را خودشان
برای نفرات بخوانند و در واقع کامل تر بگم مجاهدین
قسمتی از عراق شده بودند قسمتی از ارتش عراق این در
حالی بود که کشور ما با دولت عراق در جنگ بود.و همین
دولت عراق خون جوانهای ما را ریخته بود و برام جالب
بود تا چه اندازه رهبری مجاهدین خود فروشی و وطن فروشی
کرده که به این نقطه رسیده تا چه حد از نزدیک با عراقی
کار میکند حالا شاید این نمونه من ذکر کردم برای
عزیزانی که این نوشته را میخوانند قابل باور نباشه ولی
بدون اقرا کم گفتم زیاد نگفتم و این نمونه ای بود از
هزاران نمونه که یاداور شدم و با چشم خودم دیدم.
قسمتی بعدی به ادامه داستان یعنی تحویل گیری من از
زندان ابوغریب و ورود به کمپ اشرف خواهم نوشت.
سعید ناصری 10.4.2011
نگاهی به درگیری خشونت آمیز مجاهدین خلق و نظامیان
عراقی
یادداشت روز ـ
تحریریه ایران قلم
بنابر گزارش رسانه های خبری، دیروز جمعه برابر با 19
فروردین ( 8 آپریل 2011 ) ما بین پرسنل نظامی
عراق و نیروهای مجاهدین خلق واقع در قرارگاه اشرف،
درگیری پیش آمد که بدنبال آن تعدادی از اعضای مجاهدین
کشته و زخمی شدند.
رادیو بی بی سی چنین گزارش کرده است :
خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که در این درگیری، ده
نفر نفر کشته و شانزده نفر زخمی شدهاند. به گفته این
مقام، پنج سرباز و یک پلیس عراق هم در بین زخمیها
هستند.
در حالی که سایت سازمان مجاهدین خلق، با متهم کردن
نیروهای عراقی به اقدامات خشونت آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد قربانیان این واقعه را بیش از سی نفر
ذکر کرده و گفته است که حال تعدادی از زخمی های این
واقعه وخیم است.
یکی
از فرماندهان عراقی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به اردوگاه اشرف پس از دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به سوی سربازان عراقی، که در نزدیکی
این محل مستقر شده بودند و اقدام آنان در انداختن خود
در برابر خودروهای نظامی صادر شد.
سایت های وابسته به رهبری مجاهدین خلق نیز نوشته اند:
شمار شهیدان حمله
جنایتکارانه مالکی به اشرف به ۳۲تن رسید.
" همچنانکه مقاومت
ایران از صبح روز جمعه بارها اعلام کرده است بخش زیادی
از ۳۰۰ مجاهد مجروح با وضعیت وخیمی مواجهند و در صورتی
که به بیمارستان نیروهای آمریکایی منتقل نشوند, در
معرض شهادت قرار دارند، چیزی که مسئولیت آن متوجه
آمریکا است، به خاطر تعهداتی که در قبال حفاظت ساکنان
اشرف بر عهده دارد."
در پی این حادثه، وزارت دفاع آمریکا و بعضی از شخصیت
های طرفدار سلطنت و لابی های مجاهدین، حادثه فوق را
بدون پرداختن به ماهیت درگیری، محکوم کرده و آن را جزو
مصادیق نقض حقوق اعضای مجاهدین بر شمرده اند!
البته تحریریه ایران قلم هم در شرایط فعلی و هم در
گذشته بکارگیری هر گونه خشونت ، چه از جانب مجاهدین و
چه از جانب دولت عراق را محکوم کرده و می کند ، اما
لازم است نکاتی را یادآوری کرد.
بدون تردید محکوم کردن و نقض حقوق بشر خواندن حوادث
دلخراشی از این دست ، بسیار مثبت است ، اما اگر تحلیلی
درست و یک ریشه یابی دقیق از این گونه وقایع صورت
نگیرد، نتیجه منفی و نگران کننده ای بدنبال خواهد
داشت، چونکه به ادامه درگیری های فعلی کمک خواهد کرد.
محکومیت این گونه وقایع بدون ریشه یابی آن ،
صرفا به ابزاری برای یک بازی و یارگیری سیاسی بدل می
شود که در آن جان انسان ها و قربانیان بمثابه وسیله
برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده می شود.
جان کلام این است، قبل از اینکه اعضای مجاهدین در این
درگیری ها کشته شوند یا خود را به دست رهبری مجاهدین
به کشتن بدهند و حقوقشان پایمال شود، در بی حقوقی کامل
می زیسته اند و بسیاری از محکوم کنندگان و روضه خوانان
امروز، در اصل، ناقضان حقوق، آزادی و رهایی آنان بوده
اند.
مثلا
چرا این پرسش در انتهای بیانیه های محکومیت این دسته
از گروه ها نمی آید که اساسا 3400 نفر ایرانی در دشمنی
با دولت عراق در این کشور چه می کنند؟
چرا مسعود رجوی و مریم رجوی اجازه خروج این افراد از
عراق را بعد از گذشت هشت سال از سرنگونی صدام حسین نمی
دهد؟
منافع رهبری مجاهدین از حضور این افراد در عراق چیست؟
چرا بیش از 800 نفر از این 3400 نفر که پاسپورت
شهروندی کشورهای اروپایی و آمریکایی را دارا هستند،
همچنان به دستور رهبری مجاهدین اجازه خروج از عراق را
ندارند؟
چرا رهبری فرقه مجاهدین اجازه نمی دهد حتی بیماران
برای معالجه از عراق و قرارگاه اشرف خارج شوند ؟ و ده
ها پرسش دیگر.
اگر محکومیت این درگیری ها همراه با طرح این پرسش ها
باشد و رهبری سازمان مجاهدین را ملزم به پاسخگویی به
این پرسش ها بکند، می توان به صداقت سیاسی محکوم
کنندگان صحه گذاشت. در غیر این صورت، این نوع محکومیت
ها می تواند به اسارت بیشتر اعضای مجاهدین در بیایان
های عراق منجر شود.
بنابراین، لابی های خارجی مجاهدین و افرادی از این
قبیل که در مقابل این پرسش ها، سکوت و با انگیزه
یارگیری سیاسی به بهای اسارت اعضای مجاهدین در قلعه
اشرف از طرح آن گریزان هستند، در اصل اعضای مجاهدین را
در اسارت فیزیکی و ذهنی رهبری مجاهدین باقی نگاه می
دارند و بدون تردید، آنها به مراتب بیشتر از ارتش
عراق، گناهکار و ناقض حقوق اعضای مجاهدین باقی مانده
در پادگان اشرف هستند.
تحریریه ایران قلم
____________________________________________
خنجر مسعود
رجوی را تیز نکنید
کریم غلامی
09.04.2011
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.